ویرگول
ورودثبت نام
هدهد
هدهد
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

رویای جمعی - جمعیت امام علی


اسفندماه سال نود بود.
دقیق به خاطر ندارم دهم اسفند یا دوازدهم بود که به همراه یکی از دوستانم به دروازه غار پا گذاشتم.
مقصد خانه ای بسیار خیلی قدیمی در انتهای یک کوچه بن بست بود. بن بستی که دیگر وجود ندارد...

داخل خانه، در فضایی کمتر از دو متر، بر روی زمینی که با موکت ساده ای پوشیده شده بود، نشستیم و دختری همسن و سال خودم شروع به توضیح فعالیت های مرکز کرد.

در فضایی که به نظر هم راهرو بود هم آشپزخانه و هم دفتر جلسات، در کنار ما خانم دیگری که کودکان «خانم محیا» صدایش می کردند، کنار ظرفشویی، از یک قابلمه بزرگ ماکارونی داخل بشقاب ها می کشید و مربی ها بشقاب ها را دست به دست به اتاق بغلی که کودکان کنار سفره ای نشسته بودند، می رساندند.

در انتهای صحبت ها دختری که از فعالیت های مرکز صحبت می کرد، دفترچه ای دست نویس از ریز هزینه ها تحویلم داد تا وارد اکسل کنم و از همان لحظه من عضو مرکزی شدم که خانه ایرانی دروازه غار نام داشت.

عضو خانواده بزرگ جمعیت امام علی
...
از آن روز نه سال می گذرد.

این نوشته ها را داخل محوطه مجتمع قضایی شهید بهشتی در کنار حدود شصت نفر از اعضای جمعیت امام علی و در حالی که مدیرعامل جمعیت، زهرا رحیمی به همراه دو وکیل داخل اتاق دادگاه هستند، یادداشت می کنم.
بعد از گذشت نه سال از آن روز که پا به دروازه غار گذاشتم دادگاهی به قضاوت سالها فعالیت هزاران داوطلب نشسته است. داوطلبانی که بی هیچ چشم داشت عمر و جوانی خود را در محلات محروم گذاشته اند...


دنیای عجیبی است!!!

«سنگ را بسته و سگ را رها کرده اند»

اما بگذریم...


آقای قاضی!
مسیر ما از دیدن و شنیدن شروع شد. یک مشاهده ساده ... دیدن فرهاد، دیدن نصیر، دیدن ابوبکر و عثمان و سمیع، دیدن اشرف، دیدن حسین، دیدن صفیه، دیدن سمیر، دیدن انارگل، دیدن فاضل، دیدن آمنه، دیدن راحله، دیدن لطیفه، دیدن تبسم و تمکین و دنیا و علی ...
دیدن کودکانی که به اجبار ساعت های طولانی زباله گردی می کردند، کودکانی که هویت و سرپناه نداشتند، کودکانی که درس و مدرسه برایشان آرزو محال بود ... دیدن زنانی که جانشان از دست جنون و اعتیاد همسر در خطر بود.
در ابتدای مسیر هیچ نداشتیم و هیچ بلد نبودیم اما یاد گرفتیم ... با هر قدم بار مسئولیتمان سنگین تر می شد پس کفش های آهنی به پا کردیم...


آقای قاضی!

ما یاد گرفتیم برای تاثیرگذار بودن باید جمع بود. برای پیشگیری و کاهش آسیب نیاز به برنامه های طولانی مدت است.
باید راهکار ارائه داد و مطالبه گر بود و نقد کرد.
برای تغییر در زندگی این کودکان نیاز به تغییر قوانین است. مسائل این کودکان باید توسط قانون گذاران دیده شود تا دغدغه نماینده های مجلس شورای اسلامی ما فراتر از پوشیدن ساپورت و دوچرخه سواری زنان باشد!
برای مسائل این کودکان سمینار برگزار کردیم. با نماینده های مجلس حرف زدیم در رسانه ها معضلات را انعکاس دادیم و تمامی اینها شد مصداق سیاه نمایی ما.

آقای قاضی!

ما، اعضای جمعیت امام علی و فرزندان این سرزمین، هر سال شب ۲۱ ماه رمضان در جمع اندکمان با خودمان و خدای خودمان عهد می بندیم در این مسیر استوار و تلاشگر باشیم تا اگر دردی بود درمان باشیم ...

در مرام زیستن ما دیدن و گذشتن روا نیست ...


به قول محسن رنانی
‏«تنها جوامعی توسعه می یابند که رویا دارند. رویا یعنی افق مشترک، درد مشترک، امید مشترک، انگیزه مشترک و انرژی مشترک.»
و رویای مشترک ما دنیایی پر از عدالت و صلح است و برای تحقق این رویا یاد گرفتیم غیرممکن را ممکن کنیم.


#جمعیت_امام_علی
#حفظ_نهاد_مدنی

جمعیت امام علیخانه ایرانیحفظ نهاد مدنی
کشف، خلق، رشد و تغییر کلیدواژه های زندگی من هستند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید