وقتی از صحبت از موفقیت میشود ، اکثر افراد آن را با رضایت از خویشتن ، همسو و به دنبال هم و حتی برابر میدانند ؟! اما آیاموفقیت ، لزوما به رضایت از خویشتن منجر میشود ؟
برای درک بهتر این موضوع ، ابتدا به تعاریف هرکدام به صورت جداگانه میپردازیم.
موفقیت برای هر کس یک تعریف خاص دارد، هر فرد با توجه به روحیات و خلقیات خود هدفی را به عنوان ارزش زندگی شخصی در نظرمیگیرد. بر حسب میزانی که آن هدف محقق شود، درجهای از موفقیت را برای خود تعیین میکند. مفهوم اصلی موفقیت در داشتن آرامش روحی، احساس خوشبختی، خوشخلقی، صبر، درک و درایت، آسیب نرساندن و البته آسیب ندیدن تعبیر میشود.بطور کلی بالقوه کردن و شکوفا کردن استعدادهای درونی که در نهایت منجر به بهتر شدن زندگی ما و اطرافیان میشود را موفقیت نامگذاری میکنیم.
مریام وبستر (Merriam-Webster) موفقیت را رسیدن به نتیجهی مطلوب و باب دل تعریف میکند؛ همچنین میتواند دستیابی به ثروت،توجه و مساعدت یا برتری باشد. این تعاریف امکان تنوع و گوناگونی افراد را بررسی میکند و در واقع تحقیق از آنها حمایت میکند. وقتی محققان از مردان و زنان میپرسند که تعریفشان از موفقیت چیست و برایشان چه مفهومی دارد، طیف وسیعی از پاسخها را دریافت میکنند که در طول زمان تغییر میکنند. به طور کلی، زنان موفقیت را بیشتر بر اساس تعادل زندگی و روابط تعریف میکنند، در حالی که مردان بیشتر بر موفقیت مادی متمرکزند. البته تعریف افراد میتواند به سن، شخصیت و تجربهی قبلی آنان نیز بستگی داشتهباشد.
تعریف علمی موفقیت به این صورت است: «افراد با طی کردن یک روند دائمی، زندگی ایدهآلی برای خود میسازند. این روند دائمی باعث تکامل انسان میشود. رسیدن به زندگی ایدهآل و تکامل، همان موفقیت است.»
علم روانشناسی ، علاقه را رمز موفقیت می شناسد، البته علاوه بر آن ملاکهای دیگری را برای موفقیت تعریف می کند از جمله اینملاکها میتوان به آگاهی درباره هدفی که میخواهید در پیش بگیرید، هدف گذاری، وسیع کردن دید و نگرش، مثبت اندیشی، پرهیز ازسرکوب و سرزنش کردن خود، پذیرفتن انتقاد و اشتباهات خود ، اشاره کرد .
در واقع ، فرد موفق ، فردي است كه خود را در تمام ابعاد رشد دهد و نه تنها با پرورش يك بعد بلكه در تمام ابعاد خود را پرورش دهد و بهرشد برسد موفق است.موفقيت براي شما يعني حس دروني شما نسبت به باورها و انتظارتان و اين را هيچ كس به غير از خودشمانميتواند درك كند حتي ديگران هم نميتوانند به شما بگويند خوشبخت يا موفق هستيد درحاليكه باور نداريد ، برعكس آن هم صادق است ،مهم ترين ويژگي موفقيت داشتن هدف است كه براي هر كس متناسب با علايقش و ديدگاهش متفاوت است.
باید توجه داشته باشیم که اعتقاد قلبیمان درباره موفق شدن در زندگی همان جایی است که انگیزه و رضایت از زندگی نیز از آنجا ناشی میشود. در پایان روز، به دنبال نشانههای موفق شدن در زندگی خود خواهیم بود چون به طریقی میخواهیم احساساتی مثل شادی و کمال را تجربه کنیم. از این رو، باید چیزهایی را پیدا کنیم که احساس شادی و موفقیت را در وجودمان برمیانگیزند تا دریابیم که در کجای زندگی خود به موفقیت نیازمندیم.
در اینجا سؤالاتی وجود دارند که باید از خودتان بپرسید:
علاوه بر تأمل درمورد این سؤالات، شاید مفید باشد که پژوهش کنید تا دریابید که تعریف شخصی شما از موفقیت در زمینهی بهزیستی وسعادت چیست؟ و به این موضوع فکر کنید که آیا تا بحال به دلیل تفکر و باور و نگرش اطرافیان خود ، اهداف زندگیتان را تعیین کرده اید؟ یا واقعا مبنای انتخاب اهداف شما ، خودتان و نوع تفکر و علاقه ی شخصی شما بوده است؟ ببینید آیا میتوانید مضامینی را پیدا کنید یا وضوح بیشتری را درمورد معنای موفقیت از دید خودتان بیابید؟
درمجموع اولین و مهمترین قدم شناخت تعریف شخصی شما از موفقیت ، خودشناسی می باشد؛ که باعث میشود دقیقتر و واضحتر ، تعریفتان از موفقیت مشخص شود و همچنین احتمالا زمانِ مساعدتر و بیدغدغهتری را برای رسیدن به اهداف شخصیتان سپری خواهید کرد.
معنای لغت رضایت ؛خشنودی و پسندیدگی و میل است و منظور از رضایت از زندگی ، احساس خرسندی نسبتا پایدار و همه جانبه درزندگی است که به آسانی متزلزل نمیشود و رضایت از زندگی به معنی احساس فرد در مورد عملکرد و شرایط زندگیاش است ، در واقع رضایت از خویش و زندگی به معنای بی نیازی از تایید و تشویق شدن از سوی خانواده و مردم و … می باشد و فرد در زندگی برای آرمان ها و ارزش های خود تلاش می کند ، در همان مسیری از زندگی گام برمیدارد که به قول پائولو کوئلیو در کتاب کیمیاگر ، «افسانه ی شخصیاش است » و فرد معنا و رسالت زندگیاش را در آن می یابد .
در روانشناسی مثبتگرا، مفهوم کلی «رضایتمندی از زندگی» بازخورد شیوهی ادراک و ارزیابی انسان از همهی موقعیتهای زندگیاش است در واقع یک فرد زمانی از زندگی اش راضی است که احساس درونی مثبت و نسبتا پایایی به جنبه های مختلف زندگی خود داشته باشد .
یکی از آرزوها و یا بهتر بگویم یکی از دغدغههای هر انسانی در زندگی داشتن احساس رضایت و خوشبختی است. به عبارت دیگر رضایتمندی از زندگی یکی از رازهای ناشناخته زندگی انسانهای موفق است؛ همانهایی که با مشکلات گوناگونی دستوپنجه نرم میکنند اما احساس نارضایتی از زندگی خود ندارند.بسیار دیدهایم کسانی را که فاقد امکانات زندگیاند اما از احساس رضایت برخوردارند و برعکس بسیاری از افرادی که با داشتن امکانات فراوان که از دید دیگران بسیار موفق هستند اما در زندگی احساس خوشبختی و رضایتمندی را تجربه نمیکنند. بدین ترتیب است که این سوال به ذهن متبادر میشود که چگونه میتوان از زندگی خود احساس رضایت داشت؟
پژوهشگران به این منظور تحقیقات گستردهای انجام دادهاند تا ببینند چگونه چیزهایی مانند پول، نگرش، فرهنگ، حافظه، تندرستی، نوعدوستی و عادات روزانه بر احساس بهروزی ما تأثیر میگذارد. حوزه جدید روانشناسی مثبت پر از یافتههای جدیدی حاکی از آن است که اعمال ما تأثیر چشمگیری براحساس خوشبختی و رضایت ما از زندگی دارد.
توجه داشته باشید که رضایت از زندگی یک احساس درونی است که میتواند تحتتاثیر واقعیتهای بیرونی باشد اما وابسته به آن نیست؛بهطوری که میتوان در بدترین شرایط از زندگی احساس رضایت داشت. ممکن است که این سوال در ذهن هر یک از ما شکل بگیرد که بااین وجود سرچشمه احساسات انسان کجاست یا اینکه چه چیزهایی در شکلگیری احساسات نقش دارند؟ پاسخ این است که احساس،ناشی از تفکر انسان است پس احساسات نتیجه مستقیم افکارند و ما آنگونه که میاندیشیم احساس میکنیم. در واقع بدون داشتن افکار خشمگینانه نمیتوان احساس خشم کرد، بدون داشتن افکار افسرده نمیتوان احساس افسردگی نمود و بدون داشتن افکار حاسدانه نمیتوان احساس حسد کرد و... بنابراین احساس رضایتمندی یا نارضایتی از زندگی ، ریشه در چگونگی تفکر ما دارد و برای رسیدن به رضایت از زندگی باید در تفکراتمان تجدیدنظر کنیم نه اینکه فقط به تهیه و تأمین امکانات فراوان بیندیشیم.
برای روشن شدن مفهوم رضایت، آن را از چهار بعد مورد بررسی قرار می دهیم:
? فرصت در زندگی
?نتایج حاصل در زندگی
?ویژگی های درونی
?ویژگی های بیرونی
فرصت هایی که در زندگی هر فرد وجود دارد با نتایجی که او به دست می آورد متفاوت است. یک فرد ممکن است فرصت های زیادی را به دلایل مختلفی از دست بدهد یا از فرصت های اندک خود به بهترین نحو استفاده کند.
گاهی اوقات مفاهیمی مانند لذت، رضایت مقوله ای و تجربه اوج با مفهوم رضایت از زندگی اشتباه گرفته می شود.
لذت، یک احساس خوشی گذرا و محدود به رفتار یا رویداد خاصی مانند خوردن یک غذای خوشمزه و یا خواندن یک کتاب خوب است.
رضایت مقوله ای، به رضایتمندی در حوزه خاصی از زندگی مثل کار، خانواده و غیره و نه تمام جنبه ها مربوط است.
احساس تجربه اوج، نیز به دوره های زمانی محدود در زندگی که توأم با رضایت است، گفته میشود .