احساس کافی بودن، مفید بودن.
به اندازه کافی بودن رو کی تعیین میکنه؟
باید وزنمون چقدر باشه تا کافی باشیم؟
چقدر پول دربیاریم تا کافی باشه؟
این چیزی که الان هستیم، کافیه؟
شاید برای شما هم پیش اومده باشه که یه وقتایی حس کنید هیچ کار مفیدی تو زندگیتون نکردین!
یا هر تلاشی که برای رسیدن به هدفتون انجام دادین، به اندازه کافی نبوده.
احساس اینکه چقدر وقت تلف کردین یا اگر بیشتر تلاش میکردین الان چه جایگاهی داشتین!
همه ما، تاکید میکنم همه ما، این احساس رو با گوشت و پوست و استخون درک میکنیم.
این احساس کاملا طبیعیه، اما ممکنه یه روزایی اذیتمون کنه و باعث بشه که انگیزمون رو از دست بدیم.
من یه راهکار جالب براش پیدا کردم!
هر زمان که احساس کردین تلاشتون کافی نبوده، که دوستداشتنی نیستین، سرتون رو برگردونید عقب و نقطه شروعتون رو ببینید!
از چه سختیها یا چالشهایی عبور کردید تا به اینجا رسیدین؟
وقتایی که تصمیمگیری براتون سخت بوده، چجوری با خودتون کلنجار رفتین برای بهترین انتخاب!
جالبه، وقتی به مسیری که اومدین نگاه میکنین، شاید اشکتون سرازیر بشه از اینکه چقدر خودتون را سرزنش کردین، با وجود اومدن این مسیر سخت!
میخوام بهت بگم تو عالی هستی!
من میدونم که وقتی میخواستی شروع کنی، اصلا شرایط خوبی نداشتی.
میدونستی کلی آدم بودن که شرایط شبیه به تو رو داشتن، اما خسته شدن، جا زدن و مسیر رو ادامه ندادن.
اما تو ادامه دادی، مهم نیست با چه کیفیتی؛ تو ادامه دادی!
به خودتون حق بدین، خودتون رو بر اساس شرایطی که داشتین بسنجید.
همه ما، راه زیادی رو اومدیم.
میخوام بگم تو همین الان کافی هستی!
تو با همین ظاهر، همین زیبایی، با موفقیتای کوچیک
تو کافی هستی!
همه ما بین راه شکستیم، اما تیکههای شکسته شده مون رو جمع کردیم، به هم چسبوندیم و ادامه دادیم.
غایت این مطلب، این بود که سرت رو برگردونی، نقطه شروعت رو ببینی و برای خودت دست بزنی!
چون تو مسیر زیادی رو اومدی، مسیر سخت
همه ما کافی هستیم، هم برای خودت تکرارش کن، هم به آدمها هم یادآوری کن
همه ما کافی هستیم!
امید، که هیچ انسانی احساس کافی نبودن رو نداشته باشه و هیچ اشکی برای تنفر از خود، ریخته نشه!
امید که به خودمون رحم کنیم.
امید.....