ویرگول
ورودثبت نام
fattemeh1.hosseini
fattemeh1.hosseini
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

بزرگان - بیژن نجدی با اجازه از محمد علی جمالزاده

دفتر و خودکار به دست مثل یک دانشجوی مشتاق ( بخوانید یک دانشجوی بیش از اندازه مشتاق ) دنبال استاد جمالزاده بودم تا راه و رسم قصه نویسی را یاد بگیرم و نکته هایش را یادداشت کنم بعدش هم بیام اینجا برای شما بنویسم ،که یه دفعه یک چیزی مثل برق و باد از زیر دست و پای استاد رد شد و به طرفم دوید.


من که ندیدم چی بود و از کجا آمد. برای واکنش نشان دادن بنده فقط عکس العمل استاد به اینکه چیزی رد شد و بالا بردن یکی از پاها برای اجتناب از برخورد با آن چیز کافی بود و چشم ها را بستم و جیغ زدم.

ناگفته نماند در جیغ زدن نفس هم کم نمی آورم اما وقتی حس کردم اوضاع آرام شده چشم هایم را باز کردم و کنار استاد جمالزاده، آقا بیژن را دیدم!


پشت سرم را نگاه کردم چون حس ششم من چیز دیگری را هم اخطار می داد. یوز پلنگی که از اتاق بیرون دویده بود حالا توی سالن نشسته بود. به پناهگاهی برای فرار نیاز داشتم. با قدم های آهسته به سمت اتاق رفتم و پشت سر آقا بیژن ایستادم.

من به شما پیشنهاد می کنم وقتی با بیژن نجدی روبرو می شوید برای روبرویی با حیوانات و هر ماجرای عجیبی آمادگی داشته باشید.


کتاب "یوزپلنگ هایی که با من دویده اند" را که می خواندم انگار آقا بیژن غولی است که خواننده را بلند می کند و هر جا می خواهد می برد. داستان های کوتاهی که فراموش نشدنی هستند.

یوزپلنگ توی سالن مثل بچه گربه ای دراز کشیده بود و سرش را روی دستهای ضربدری اش گذاشته بود اما کاملا هوشیار بود و با هر صدایی گوش هایش تکان می خورد.

استاد جمالزاده قطعا یک مهمان عادی نبود او هر بار شگفتی می آفرید و این بار آقا بیژن که نوشته هایش مثل شعر زیبا بود. مثل این جمله ها ( به نظرم شب سهراب کشان بسیار زیبا بود):


یک دایره زرد پای فانوس در حیاط نشسته بود.

مادر مرتضی صدای اذانی را که از مسجد می‌آمد به مرتضی نشان داد.

گلوی مرتضی مثل کاغذ سمباده شده بود.

تاریکی شب روی تاریکی‌های چاه ریخته می‌شد.

هنوز در خلسه داستان ها بودم که استاد جمالزاده گفت:

خواندن داستان و نوشتن آن امروزه اهمیت بسیار پیدا کرده است - البته منظور استاد از امروزه زمان خودش بود حالا که شاخ اینستا شدن و لایو گذاشتن اهمیت بیشتری دارد!- در کار های دنیا و اصلاحات اخلاقی و معنوی و فکری و اجتماعی دارای نقش بسیار مهمی گردیده است.

اشتیاق و دقتم در یادداشت برداری را که دید ادامه داد:

اکنون می رسیم به داستانسرایی

همه می دانید که اساس داستانسرایی دارای شش رکن عمده است که در حقیقت شرایط مهم این کار است و از این قرار می باشد:

1- اندیشه

2-ذوق

3-دانش و بینش

4- تصور و تخیل

5-موضوع

6- نگارش ( انشا و تحریر)

ادامه دارد...




محمدعلی جمالزادهبیژن نجدیحال خوبتو با من تقسیم کننویسندگییوزپلنگ هایی که با من دویده اند
نوشتن جادویی است که به من قدرت می دهد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید