پنجشنبه اول اسفند ۱۲۰۶ شمسی زیر چادری در قریه ترکمانچای در نزدیکی شهر میانه بعد از چندین روز مذاکره ورقهای به دو زبان روسی و فارسی آماده شد و در مقابل عباسمیرزا ولیعهد و نایبالسلطنه و سردار سپاه ایران و ژنرال ایوان فیودورویچ پاسکویچ فرمانده لشگر روسیه گذاشته شد تا امضا کنند. این ورقه عهدنامه صلح شانزده مادهای میان دولت شاهنشاهی ایران و دولت تزاری روسیه بود که به بیست و پنجسال جنگ میان ایران و روسیه پایان میداد و در تاریخ به عهدنامه ترکمانچای معروف است.
حتی بسیاری از ما تا پاییز امسال کمتر میدانستیم که ترکمانچایی که مهمترین شاهد این امضا بود جایی در داخل سرزمین ایران در خاک آذربایجان است. شهرستانی که زلزله ۵.۹ ریشتری ۱۷ آبان ۱۳۹۸ زمینش را زیرو رو کرد.
امروز اول اسفند ۱۳۹۸ خورشیدی ۱۹۲ سال از امضای عهدنامه ترکمانچای میگذرد؛ عهدنامه صلحی که بدنامترین عهدنامه تاریخ ایران لقب گرفته است. در این ۱۹۲ سال هرگاه قرار بود میزان بدی یک امضا را مثال بزنند از ترکمانچای مایه میگذارند. اما نکته قابل توجه این است که بسیاری از کسانی که برای هر قراردادی از این امضا نام میبرند نمیدانند این عهدنامه چند بند دارد و در چه شرایطی امضا شده است.
جنگهای ایران و روس یک دوره ۲۵ ساله جنگ بود که یکی از سال ۱۱۸۲ تا ۱۱۹۲ شمسی طول کشید و یک رشته جنگ بود که با شکست سنگین و تحقیرآمیز سپاه ایران در نهایت به امضای قرارداد گلستان منجر شد که روی کاغذ حدود ۲۲۰ هزار کیلومتر مربع خاکی و ۱۲۰ هزار کیلومتر مربع آبی را به روسیه واگذار شد.
شکست در جنگهای اول و امضای قرارداد صلحی که این وسعت از خاک ایران را از آن جدا کرد تحقیر زیادی را برای ایرانیان به همراه داشت. این حس تحقیر آن قدر زیاد بود که عباسمیرزا مدتی بعد از امضای قرارداد گلستان در گفتگو با نماینده ناپلئون این به این تحقیر اشاره کرد و مهمترین سوال تاریخ معاصر ایران را مطرح کرد که:« ای اجنبی به من بگو چه چیز تو را بر من برتری داده است؟»
در کنار این حس تحقیر با وجود امضای عهدنامه گلستان مرزهای ایران و روسیه مرزهای بین دو کشور باعث ایجاد تنشهایی میان دو کشور شد. اما آن جرقه دوره دوم جنگها بعد از ۱۲ سال حکم جهاد علمای شیعه در ایران روشن کرد. روحانیان شناخته شده آن زمان در یک اقدام همزمان در سال ۱۲۰۴ حکم جهاد سراسر برای دفاع در برابر کفار روسیه را صادر کردند و نیروهای ایران به مرزهای روسیه تاختند و ایران را وارد جنگی دو ساله برد. نیروی نظامی ایران هنوز بعد از ۱۲ سال ترمیم نشده بود و خزانه ایران زیر بار غرامت عهدنامه گلستان کمر راست نکرده بود. سپاه روسیه به فرماندهی پاسکوویچ به راحتی گنجه را گرفتند و از قرهباغ و روس ارس گذشتند. آنها با ترکمانان یموت مصالحه کردند و به سمت مواضع تازه ای در داخل ایران کنونی پیش رفتند. روسها در کمتر از دو سال با گرفتن تلفات زیادی از ایرانیان تا نزدیکی قزوین پیش رفت. عباسمیرزا سرخورده از شکست های پیدر پی آخرین نیروهای خود را در سردار آباد متمرکز کرد و در سال پاییز ۱۲۰۴ با قوای روسیه به نبردی سخت پرداخت اما نرسیدن آذوقه و جیره و مواجب سپاهیان از تهران باعث تضعیف و متزلزل شدن روحیه سربازان ایرانی شد و سردارآباد به تصرف نیروهای پاسکویچ درآمد. سپاه ایران به سمت آذربایجان رفت. روسها اردبیل را گرفتند و بخشی از گنجینههای بقعه شیخ صفی را غارت کردند و به سمت تبریز رفتند و بعد از تصرف آن به سمت دهخوارقان رفتند. عباسمیرزا افسرده از شکستهای پشت هم و بیمار، میدانست نه سپاهی برایش مانده است و نه پولی و نه آذوقهای برای سپاه از جان افتادهاش. از تهران خبر میامد شعاعالدوله و قهرمانمیرزا برادرانش در گوش پدر تاجدارشان میخواندند که عباس صلاحیت و لیاقت اداره کشور را ندارد و نتوانسته است در مقابل روسها بیاستد. فتحعلیشاه هم به نظر میآمد که تحت تاثیر حرف پسرانش هست. به نظر میآمد راهی برای عباسمیرزا نمانده است و او فتحعلی خان رشتی را نزد ژنرال پاسکوویچ فرستاد و آمادگی ایران را برای امضای قراداد صلح اعلام کرد.
ران
پاسکوویچ که از سوی روسها اختیار تام و تمام داشت شرایط سختی را جلوی عباسمیرزا گذاشت. این شرایط آن قدر سخت بود که فتحعلیشاه به عباسمیرزا پیغام داد که راضی به قبول شرایط نیست. خبر به گوش انگلیسیها رسید که ایران حاضر به قبول کردن شرایط روسیه نیست. مک دونالدسفیر انگلستان در تهران که از پیشروی سپاه روسیه بسیار نگران شده بود، بر عقاید خود پافشاری کرد و شاه را بر خلاف نظر اولیهاش به قبول شرایط صلح واداشت. پس از وساطت سفیر انگلیس از سوی ایران الهیارخان آصفالدوله و میرزا ابوالحسنخان شیرازی (ایلچی) به همراه عباسمیرزا به روستای ترکمانچای در نزدیکی اردوی روسها رفتند و بعد از چندین روز مذاکره عهدنامهای در ۱۶ فصل و یک قرارداد تجاری الحاقی در ۹ فصل میان نمایندگان دو نفر امضا شد. براساس این قراداد ۳۰ هزار کیلومتر مربع از ایران شامل ارمنستان به وسعت ۲۰ هزار کیلومتر و ۵ هزار کیلومتر از خاک ترکیه کنونی شامل منطقه آرارات و ایغدر که در آن زمان از خانات ایروان بود به خاک روسیه الحاق شد و خطوط مرزی ایران و روسیه نیز به طور دقیق مشخص شد.
همچنین براساس توافق نمایندگان دو کشور ایران موظف به پرداخت ده کرور تومان (پنج میلیون تومان) به عنوان غرامت جنگی به روسیه شد. همچنین ایران اجازه حرکت کشتی در دریای خزر در صورت موافقت دولت روسیه نداشت. اعطای حق کنسولی یا همان کاپیتولاسیون نیز به روسیه در ایران داده شد و ایران متعهد به امضای قراردادهای تجاری با روسیه شد. براساس توافق دو کشور قرار بود اسیرانی که در طی دو جنگ در دو کشور بودند را به کشورهایشان بازگردانند. این بندی بود که در نهایت یک سال بعد در ۱۰ بهمن سال بعد جان الکسی گریبایدوف وزیر مختار روسیه را گرفت. اتفاقی که نزدیک بود باعث راه افتادن جنگ سوم شود. اما هیات عذرخواهی ایران به سرپرستی خسرو میرزا ۱۳ ساله نه تنها از این اتفاق جلوگیری کرد که باعث بخشیدن آن ده کرور تومان هم شد.
اما در میان بندهای عهدنامه ترکمانچای یک بندی وجود دارد که با باقی بندها در تضاد است. بند هفتم تصریح میکند:«چون اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران شایسته و لایق دانسته همان فرزند خود عباس میرزا را ولیعهد و وارث تخت فیروزی بخت خود تعیین نموده است، اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه برای این که از میل های دوستانه و تمنای صادقانه خود که در مزید استحکام این ولیعهدی دارد به اعلیحضرت پادشاهی شاهنشاه ممالک ایران برهانی واضح و شاهدی لایح بدهد، تعهد می کند که از این روز به بعد شخص وجود نواب مستطاب والا شاهزاده عباس میرزا را ولیعهد و وارث برگزیده تاج و تخت ایران شناخته، از تاریخ جلوس به تخت شاهی، پادشاه بالاستحقاق این مملکت می داند.»
این بندی بود که به درخواست عباسمیرزا در عهدنامه ترکمانچای افزوده شد. عباسمیرزا که بشدت نگران آینده به قدرت رسیدنش بود و احتمال عزلش از نایبالسطنگی و ولیعهدی و سرداری سپه را دور نمیدانست برای تثبیت موقعیت خودش این بند را به عهدنامه ترکمانچای افزود.(درباره این بند و بحران ولیعهدی مقالهای در سالهای گذشته نوشتم که در پستی جداگانه میگذارم)
اما عهدنامه ترکمانچای در هیچ بندی زمان ندارد. این عهدنامه از عهدنامههای موسوم به پایدار است. بعد از سقوط دولت تزاری ایران از روسیه درخواست لغو بندهایی از عهدنامه ترکمانچای بخصوص در زمینه محدودیت دسترسی ایران به دریای خزر و کاپیتولاسیون میشود. هیات ایران در زمان برگزاری جلسات عهدنامه صلح پاریس بعد از جنگ جهانی اول با اشاره به تلگرافهای زیادی از سوی مردم مناطق جداشده در عهدنامههای گلستان و ترکمانچای برای پیوستن به ایران از روسیه خواستند که این سرزمینها را به ایران الحاق کنند. درخواستی که به گفته فروغی یکی از اعضای هیات ایرانی مطالبه حداکثری و به حق اما در آن زمان غیر معقول بود. او در یادداشتهایش نوشت:« در باب دعاوی ارضی پردهپوشی نمیکنم که این یک ادعای زیادی بود که ما کردیم. این شکل هم کردیم مبالغهآمیز بود،مخصوصا نقشه هم که کشیدیم مزخرف بود.»
این طرح در نهایت با شکست مواجه شد و در نهایت از آن بخشهایی که از ایران جدا شده بود در سال ۱۹۹۰ حداقل سه کشور ارمنستان، گرجستان و آذربایجان از شوروی مستقل شدند. وضعیت کشتیرانی در دریای خزر نیز در قرارداد ۱۳۰۱ بین ایران و روسیه براساس حق ۵۰ - ۵۰ توافق شد اما این معنای سهم برابر نداشت. موضوع سهم ایران از دریای خزر همچنان مهمترین مساله میان ایران و همسایه و همسایگان شمالیاش است.