آقا نوری!
آقا نوری!
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

عید و مقوله هایش


باسلام خدمت عزیزان گرامی!

عید عجب مقوله ی خوبی است.اصلا از قدیم گفتند:ازهرچه بگذریم سخن عید خوش تر است.کی گفته عید چیز باحالی نیست؟البته منم همین عقیده رو داشتم.همون زمانی که به قاعده خیار چنبر بودم و از زور بابام به مدرسه می رفتم.آخه این چه وضعشه؟همش زور میگید!هی زور برو مدرسه.هی زور لباس فرم.هی زور مخش.هی زورتکلیف عید، که مصیبت عظما برای ما بود.چه خبره آخه!!!!!!!!

چقد روده درازی کردیم


داشتم به خدمت شما عرض را معروض می ساختم.من از بچگی عاشق عید نبودم.الانم نیستم.اصلا هرکی گفت من عاشق عید هستم خر است.

وای!!!راستی،شنیدین تو بعضی کبابا گوشت خر می ریزن؟خیلی آدم های پست صفت و خر صفت و گلاب توی روی مبارکتان سگ صفت هستند.اما الا ای حال قیمت خوبی دارند و نمیشه ازش گذشت. تو این وضع گرونی همینا هم خوبه ببریم خونه دورهم بخوریم.ما که رنگ گوشت و سال تا سال نمی بینیم.

راستی!بالاخره خونه مونو عوض کردیم.ماجرا این بود که روزی با پدرم برای خرید خانه به بنگاه رفتیم تا یه خونه در حد خدمات و حشمات و فاعلاتن و فاعلاتن فاعلاتن و استفعال و مستفعیل وشیر و گاو پلنگ ما بخورد.هنوز از دهان پر خیر و برکت و فعلت فعلتما فعلتم پدر گرامی کلام منقعد نشده بود، که آن بنده خدا گفت:خانه داریم اووووففف!نیاوران،پنت هوس،استخر،جکوزی.همسایه ها گل،کناریه علی داییه. بغلیه چاوشیه،بالاییه هم رضا گلزاره.اصن نگم برات اوووووووف! بعدش...باحرف های زیادش مخمان که سهل است بصل النخاعمون رو هم خورد!!!بابابم از قیمت خونه پرسید که رقمی گفت که: این رشته سر دراز دارد،قوری ز قلم قلم ز قوری،دو استکان لب پر نعلبکی و گاز انبر.ای جان!قربان طبع شعری خودم بشوم!عجب فکر خوبیه ها!بزنم تو کار شاعری.با این طبعی که دارم فک کنم تو یه سال بتونم حافظ سعدی باباطاهرو تو جیبم بذارم.خب زن و زندگی وخونه جور شد.

چه می گفتم؟؟؟خانه

به آقای بنگاهی گفتیم nبه توان منفی یک تومن پول داریم چه کنیم؟صاحاب بنگاه اول به ما خیره شد،بعد به بابام پیله کرد که بفرمایید بیرون البته با احترام.از بنگاه بیرون آمدیم و بابام زد زیر گریه.به او گفتم چرا گریه می کنی گفت:آخه تو این دم عیدی کجا رو گیر بیارم؟مهمون قراره بیاد.سال تحویل وااااااای!!!

چه میگفتم؟عید

یه روز رفتیم خانه ی یکی از فملای مان عید دیدنی.زنگ خانه را زدیم.خیلی محترمانه گفت بله.خیلی محترمانه در باز کرد.خیلی محترمانه گفت بفرمایید.به من که رسید خیلی خیلی بسیار گرم دستم را در انگشتان پهنش فشرد و بعد سرش را آورد جلو تا بوسه ای بر گونه ام بزند که حس سوراخ شدن به من دست داد، بعد شروع کرد به دومی و سومی. صورتش را که به زور از صورتم جدا کرد،بیشتر که به صورتش دقت کردم یک لحظه احساس کردم با یک کاکتوس روبرو شدم هر چه بود و هر چه شد صورتم مورد عنایت مورد ریش های او قرار گرفت. اینقدر اوضاع و شرایط حساس بود که وقتی آب میخوردم از گونه هایم آب خارج می شد خواهشاً اعتماد به نفس کاذب را رو نکنید توی صورتمون!!!

اما هر چه شد عیدی خوبی در ما قرار داد که اگر باز آن را بخواهیم توصیف کنیم باید بگویم:این رشته سر دراز دارد،قوری ز قلم قلم زقوری و...

بحث مان در مورد چه بود؟عیدی

طبق تحقیقات فراوانی که در اعماق وجودم داشته‌ام به این موضوع رسیدم که درآمد سالانه من که از عیدی در می آورم،از وزیر امور خارجه کشور جیبوتی هم بالاتر است.پس چرا نروم تو کار عیدی؟؟؟ با این رشد تورم که در مملکت بسیار شایع شده هر سال رقم بورس به خاطر عیدی های من جابجا می گردد.در این راه سود زیادی کسب نمودم و برای خود دفتر کاری وضع نمودم.یک عالمه کارمند و دفتر دستک و کور و کچل و گدا را به دفتر خود آوردم تا برایم کار کند. تازه بچه‌های محل مرا امپریالیسم هم صدا میزنند.ولی از هر چه بگذریم صدای دوستان خوش تر است.من از دوستان عزیز در پیامی تقاضا دارم برای استخدام در شرکت پردیس عیدی کویر یک ویس یا صدا به کانال ما در ایتا یا سروش ارسال کنند.

‏ آدرس ما در فضای مجازی:pardis_eydi_kavir_co

اگر می خواهید با حقوق بالا و ساعت شغل محدود استخدام شوید به ما بپیوندید.پردیس عیدی کویر سفر خوشی را برای شما آرزومند است. برای وقت اضطرار دو در در عقب دو در در جلو.من مهماندار و کپتان سفر خوشی را برای شما آرزومندیم.

خدا نگهدار

راستی؟؟؟کجا بودیم؟؟؟

خیالیدنحال خوبتو بامن تقسیم کنمسابقه دست اندازعید
از زیر و رو شدن زندگیت نترس! شاید زیرش ته دیگ سیب زمینی باشه:)))))))))
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید