Hossein Fetri
Hossein Fetri
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

هنر جنگ(تحلیل فیلم آژانس شیشه ای)(ایثار)

آژانس شیشه‌ای می‌تواند تا حدودی بیانگر واقعیت متضاد جامعه ما باشد؛ جامعه‌ای که اجزای آن در تمام سطوح و حتی در سطح فرد دچار تضاد و گاه تناقض می‌شود. منظورم از تضاد، تضاد ناشی از منافع نیست که اگر چنین بود، اشکال چندانی نیست بلکه تضاد جامعه ما از نوع تضادهای غیرمنطقی و غیرکارکردی است؛ تضادهایی که ناشی از شقه‌شدن جامعه می‌شود؛ تضادی که به دلیل دخالت بی‌رویه قدرت در تمام سطوح اجتماعی به وجود می‌آید. مردم و حاج‌کاظم گویی از دو سیاره متفاوت آمده‌اند. مردم موجود در آژانس خواستار پرداخت پول به حاج‌کاظم هستند ولی او این موضوع را - بحق - توهین تلقی می‌کند اما مردم هم حق دارند، زیرا نمی‌پندارند چرا آنان باید گروگان گرفته شوند.

مردم بحق فکر می‌کنند، کسی که می‌تواند برای حاج‌کاظم و عباس هواپیمای اختصاصی بفرستد، چرا در ابتدا مشکل بلیت یا نیازهای مالی آنان را حل نمی‌کند تا اوضاع به چنین وضعی برسد؟ چه عواملی مانع حل مشکلات رزمندگان است؟ مگر نه اینکه قدرت مدعی حمایت از اینان است و مگر نه اینکه تمام امکانات نزدش است؟ پس چرا برای حل مشکلی که درنهایت هم به دست قدرت حل می‌شود، مردم باید گروگان گرفته شوند؟ چرا مردمی باید مورد حمله قرار گیرند که تعلق‌خاطر کمی میان آنان با کسانی وجود دارد که باید مشکل عباس و کاظم را حل کنند؟ این تضادی غیرکارکردی است که در تمام عرصه‌های محیط اجتماعی ما نفود دارد و منشاء آن قدرت است. این تضاد در نیروهای دولتی هم وجود دارد؛ رفتار آن دو نفری که برای ختم غائله می‌آیند مبین این واقعیت است. اگر از این زاویه به موضوع نگاه کنیم، هیچ‌کس قهرمان این داستان نیست. اصولا قهرمانی در فیلم نداریم، نقش اول ولی منفی فیلم، قدرت است؛ قدرتی که تا لحظه بحرانی‌شدن اوضاع سکوت می‌کند و در پایان، حاتم‌بخشانه یک هواپیمای اختصاصی در اختیار عباس و کاظم قرار می‌دهد. این فیلم استیصال گروهی از اعضای جامعه را نشان می‌دهد. صحنه‌ای که حاج‌کاظم سلاح آن فرد نظامی را می‌گیرد، نقطه عطف فیلم است. حاج‌کاظم تا قبل از آن فرد مستأصلی بود که در مواجهه با محیط خارجی ضعیف می‌نمود، به‌طوری که از عصبانیت شیشه را با سر شکست؛ انسانی عصبانی که به هیچ‌وجه توان توجیه واقعیت را ندارد. انسانی که حاضر است از خود بپرسد که اگر تو در آن داستانی که تعریف می‌کنی در نقش جنگجویی بودی که برای بیرون کردن دیو اقدام کردی - دیو که جشن مردم را مورد تهدید قرار داده بود- در این صورت چرا پس از موفقیت در جشن مردم شرکت نمی‌کنی؟ البته واضح است که جشن را حاج‌کاظم و دوستانش به گونه دیگری تعریف می‌کنند و همین، نقطه افتراق و جدایی است. بدون‌شک حماسه هشت سال مقاومت در مقابل دشمن در تاریخ این سرزمین می‌ماند و باید هم بماند. این یکی از ملی‌ترین جنگ‌هایی است که برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و هویت ایران و ایرانیان انجام شد، ولی این جنگ ضعف‌هایی هم داشت، به دلیل برخی شعارهای آن و پیدا کردن سابقه صرفا مذهبی و کمرنگ کردن وجهه ملی آن، که در عمل هم مشارکت عددی را کم کرد و نوعی فاصله و شکاف میان رزمنده و جامعه ایجاد کرد که به مرور زیادتر شد، به‌طوری که رزمنده جنگ به دلیل جنگیدن برای خود در عرصه اندیشه و سیاست و فرهنگ جایگاه ویژه‌ای قائل است؛ جایگاهی که مسلما با جنگیدن نصیب هیچ‌کس نخواهد شد. به همین دلیل تا هنگامی که این رزمنده در جامعه ایران همچون شهروندان آژانس شیشه‌ای دیگر زندگی می‌کند، نمی‌تواند با تکیه بر آن سابقه جنگی‌اش چیزی بیش از احترام و نیز امتیازهای مادی (که حق آنان است) طالب باشد. او نمی‌تواند صرفا با تکیه بر این سابقه خود را در هر حوزه‌ای محق بداند. هر حوزه‌ای قواعدی دارد که باید آن قواعد را پذیرفت و طی کرد؛ به همین دلیل تا هنگامی که دست رزمنده خالی است مستأصل است، ولی هنگامی که سلاح به دست می‌گیرد، قهرمانان عوض می‌شود، شور و نشاط و سرعت و اراده و... در او ظاهر می‌شود، امر و نهی می‌کند، ولی فراموش نکنیم حتی در این حالت هم وقتی با منطق مردم یا آن پلیس مواجه می‌شود، درمی‌ماند.

گروگان‌ها مردم منفعلی هستند که در این بازی شرکت ندارند یا شرکت داده نمی‌شوند. بنابراین فیلم مدافع خشونت‌طلبی هم نیست. گرچه اشاره کردم که در مقام نقد فیلم نیستم ولی به نظرم کارگردان و نویسنده نسبت به مردم قدری کم‌لطفی کرده‌اند. آنان که آنجا بودند نماینده بخش زیادی از جامعه ما نیستند. اگر قصد فیلمساز به نمایش درآوردن همه جامعه بود، بهتر آن بود که گروه‌های دیگری را هم وارد ماجرا می‌کرد. شاه‌بیت فیلم، همان نامه آخر است؛ نامه‌ای که در آن نوشته بود و حکایت همچنان باید باقی بماند.

حسین فطری

آشنایی با دفاع مقدس(استاد حسنوند)

تحلیل فیلم آژانس شیشه ای با موضوع ایثار.

تحلیل فیلم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید