
اگه بخوام خیلی رک و راست بگم، من همیشه از برنامهنویسی میترسیدم. مخصوصاً وقتی اسم ++C میاومد، احساس میکردم وارد یه جنگل ناشناخته شدم که هر قدمش یه تلهست!
همیشه هم از دوستام میشنیدم که میگفتن «++C سختترینه، اذیت میشی، ذهنت میپُکه» و اینا… خلاصه که استرس داشتم حسابی.
تا اینکه استاد اومد و گفت:
«برای این درس، منبع اصلیتون کتاب مرجع کامل مبانی برنامهنویسی ++C نوشته هومن صمدی بهرامیه.»
گفتم خب… بریم ببینیم این یکی دیگه چه شکلی میخواد منو اذیت کنه!
ولی باور کنین از همون وقتی که کتاب رو باز کردم، دیدم داستان یه چیز دیگهست.
شروعش خیلی رفیقانهست
اولین چیزی که تو ذوقم نخورد این بود که کتاب از همون اول، با آدم مثل یه شاگرد قوی رفتار نمیکنه.
خیلی قشنگ از صفرِ صفر شروع میکنه:
اینکه برنامهنویسی چیه
الگوریتم یعنی چی
چرا اول باید فکر کنی بعد کد بزنی
کامپیوتر اصلاً چطور کار میکنه
جوری توضیح میداد که حس میکردم یکی داره کنارم میشینه و کامل برام باز میکنه.
مثالهای ریز و کاربردی، نه حرف الکی
یکی از چیزایی که باعث شد با کتاب راه بیام، مثالهاش بود.
هر چیزی رو که میگفت، بلافاصله یه مثال کوچولو میآورد کنارش که بگی: «آهان… منظورش این بود!»
واقعا هم همون لحظه میرفتم امتحان میکردم و میدیدم جواب میده.
این کار باعث شد خیلی سریع ارتباط بگیرم و ترسم کمتر شه.
رسیدیم به اشارهگرها… کابوس همیشگی!
هر کی C یا ++C خونده باشه، میدونه اشارهگرها مثل غول مرحله آخرن.
اما این کتاب دقیقاً همونجایی که همه جا آدمو رها میکنن، شروع میکنه قدمبهقدم راه بردن:
با شکل
با شماتیک
با مثالهای خیلی ساده
و بعد کمکم مفاهیم سختتر
برای اولین بار بود که فهمیدم اشارهگر واقعاً چیه و چرا باید ازش استفاده کنم.
یعنی اون وحشت همیشگیام کاملاً ریخت.
تمرینهایی که آدمو به فکر وادار میکنه
چیزی که خیلی کمکم کرد تمرینهای آخر فصلها بود.
نه از اون تمرینهایی که فقط برای خالی نبودن عریضه نوشتن…
تمرینهایی که مجبورت میکنه خودت تحلیل کنی، خودت اشتباه کنی، خودت حلش کنی.
آخر کتاب چند پروژه عملی هم داشت—مثلاً کار با فایل یا ساخت لیست پیوندی—که واقعاً باعث شد حس کنم «دارم برنامهنویس میشم».
وقتی اولین لیست پیوندیام بالاخره اجرا شد، یه لحظه مکث کردم و گفتم:
«دیدی تونستم؟!»
این کتاب مناسب کیه؟
به نظرم برای هر کسی که:
از برنامهنویسی میترسه
تازه وارد این مسیره
دنبال یه منبع قابلفهم فارسیه
نمیخواد فقط امتحان پاس کنه و واقعا میخواد یاد بگیره
که آخریش برای خودم یک معزه بود واقعا!!!
این کتاب بهترین انتخابه.
برای من که واقعاً سکوی پرتاب بود.
و حرف آخر… از ته دل
من معمولاً وقتی یه چیزی واقعاً برام مفید باشه، نمیتونم ساکت بشینم و نگم.
حس میکنم باید معرفیش کنم، شاید یکی دیگه هم مثل من بین این همه منبع و سردرگمی گیر کرده باشه.
اگه کسی این کتابو زودتر بهم معرفی کرده بود، نصف اون سختیها رو نمیکشیدم.
برای همین الآن که این مقاله رو نوشتم، یه احساس خاصی دارم…
یه حس انجامِ وظیفه.
واقعاً فکر میکنم دینمو به این کتاب ادا کردم.
کتابی که باعث شد از برنامهنویسی نترسم،
بهش علاقهمند بشم،
و بفهمم که میشه حتی سختترین چیزها رو هم یاد گرفت… اگه منبع درست داشته باشی.
مرسی جناب هومن صمدی بهرامی!
و واقعا بدون اغراق میگم که میخوام برم ببینم تا کجا میتونم پیش رفت کنم تو برنامه نویسی با کتابای دیگه این استاد صمدی !
تا تجارب بعد بدرود