ویرگول
ورودثبت نام
فرید فرجی
فرید فرجی
خواندن ۶ دقیقه·۵ ماه پیش

هیچ جایی سردتر از زیر لحاف گرم نیست!

آقای نسیم طالب یک صحبت قشنگی داره که میگه سه تا از خطرناک ترین اعتیادها، هرویین، کربوهیدرات و حقوق ثابت ماهانه است و من این موضوع رو نه فقط در بحث شغل و کار بلکه در کل زندگی میبینم و بهش میگم لحاف گرم یا همون Safe zone.



توی سال های اخیر توی چندتا شرکت مختلف هم کار کردم و بارها پیش میومد که با کاری که میکردن موافق نبودم و معتقد بودم اون کار غلطه و من باید اصلاحش کنم اما از ترس اینکه باهاشون به مشکل بخورم و کارم رو از دست بدم صرفا به اعلام مشکل بسنده میکردم و اگر قبول نمیکردن منم سرم رو مینداختم پایین و کاری که میگفتن رو انجام میدادم ونتیجه اش این شد که دقیقا توی شرکت هایی که این کار رو میکردم برای اون ها در بهترین حالت یک کارمند متوسط بودم و از نظر خودم یک کارآفرین فاجعه بودم. یک آدم ترسو که نمیدونه چند چنده و کاری که درست و به نفع تیمش هست رو کنار میگذاره تا برای خودش امنیت شغلی/روانی بخره. اتفاقی که افتاد این بود که بعد از چندماه دیدم شرکت یکی دوتا از کارهایی که من باید انجام میدادم اما از ترس نکرده بودم رو داره میکنه و نتیجه ی خیلی خوبی داره ازش میگیره و اونجا بود که فهمیدم چه ظلمی در حق خودم و اون شرکت و یوزرهای اون شرکت کردم.

توی تجربه ی آخرم با خودم عهد کردم که قبول کنم روزی دست خداست و کاری که درسته رو انجام بدم و تا جایی که منطق و فلسفه ام حکم میکنه روی چیزی که معتقدم درسته پافشاری کنم و ناپایداری و اختلاف رو در آغوش بکشم. این برای منی که از نظر سرشتی همیشه از کانفیلکنت ها فرار میکنم و طرفدار خوش و خرمی و ماچ و بوسه هستم بسیار بسیار کار سختی بود و هست. با خودم گفتم دوحالت داره. یا تو داری اشتباه میکنی که انقدر میری جلو تا بفهمی اشتباهت چیه و خودت رو اصلاح میکنی یا اینکه تیم داره اشتباه میکنه و انقدر کار رو جدی میگیری که اون ها و یوزرهاشون رو نجات بدی. اگر باهات خداحافظی هم شد اوکیه چون تو باید این کار رو میکردی و روزی دست خداست.

به طرز عجیبی کارهام بهتر از قبل پیش رفت. تونستم حداقل یک دوتا Value خوب به تیمم واضافه کنم و برعکسِ چیزی که فکر میکردم حدس میزنم این بار حتی همکارام هم نسبت به همکارای قبلیم ازم راضی تر باشن و جالبه که بارها بهم گفتن فرید ما اصلا تورو میخوایم که بیای اینجا مخالفت کنی و چکش بزنی.


این مثال رو به موارد دیگه هم تعمیم بدیم. توی اسکرین شاتی که گذاشتم تصویر چندتا توییت از کسایی که از شرکت هاشون تعدیل شدن رو گذاشتم. حالشون حال خوبی نیست اما من فکر میکنم خیلی هم براشون بد نشده و شاید تلنگری باشه براشون که یا کلا کارمندی رو رها کنن و خودشون کارآفرینی کنن یا حداقل کنار کار کارمندی شون یک بیزینس شخصی داشته باشن. کی توی زندگیش با حوادث تکون دهنده و سهمگین روبرو نمیشه که ما نشیم؟




دیشب داشتم خطبه ی ۲۷ نهج البلاغه رو میخوندم و این تکه اش برام جالب بود و من رو یاد کاری انداخت که اعراب کردن و این اتفاقی که داره روز و شب برای نوه ها و نتیجه هاشون توی غزه اتفاق میفته حاصل لحاف گرم چند ده سال پیش اون هاست:‌ ‌


أَلَا وَ إِنِّي قَدْ دَعَوْتُكُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَكُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ. فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الْأَوْطَانُ.
آگاه باشيد من شب و روز، پنهان و آشكار، شما را به مبارزه با شاميان دعوت كردم و گفتم پيش از آن كه آنها با شما بجنگند با آنان نبرد كنيد، به خدا سوگند، هر ملّتى كه درون خانه خود مورد هجوم قرار گيرد، ذليل خواهد شد.
امّا شما سستى به خرج داديد، و خوارى و ذلّت پذيرفتيد، تا آنجا كه دشمن پى در پى به شما حمله كرد و سر زمين هاى شما را تصرّف نمود.

وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ، فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ. فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً.
به من خبر رسيده كه مردى از لشكر شام به خانه زنى مسلمان و زنى غير مسلمان كه در پناه حكومت اسلام بوده وارد شده، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره هاى آنها را به غارت برده، در حالى كه هيچ وسيله اى براى دفاع، جز گريه و التماس كردن، نداشته اند.
لشكريان شام با غنيمت فراوان رفتند بدون اين كه حتّى يك نفر آنان، زخمى بردارد، و يا قطره خونى از او ريخته شود، اگر براى اين حادثه تلخ، مسلمانى از روى تأسّف بميرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است.

فَيَا عَجَباً عَجَباً، وَ اللَّهِ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ
شگفتا شگفتا، به خدا سوگند، اين واقعيّت قلب انسان را مى ميراند و دچار غم و اندوه مى كند كه شاميان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق خود متفرّقيد.

فَقُبْحاً لَكُمْ وَ تَرَحاً حِينَ صِرْتُمْ غَرَضاً يُرْمَى يُغَارُ عَلَيْكُمْ وَ لَا تُغِيرُونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لَا تَغْزُونَ وَ يُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ.
زشت باد روى شما و از اندوه رهايى نيابيد كه آماج تير بلا شديد. به شما حمله مى كنند، شما حمله نمى كنيد با شما مى جنگند، شما نمى جنگيد اين گونه معصيت خدا مى شود و شما رضايت مى دهيد.

و اینجای خطبه من رو یاد همون لحاف گرم انداخت:
فَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي أَيَّامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ هَذِهِ حَمَارَّةُ الْقَيْظِ أَمْهِلْنَا يُسَبَّخْ عَنَّا الْحَرُّ وَ إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي الشِّتَاءِ قُلْتُمْ هَذِهِ صَبَارَّةُ الْقُرِّ أَمْهِلْنَا يَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ. كُلُّ هَذَا فِرَاراً مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ فَإِذَا كُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ، فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّيْفِ أَفَرُّ.
وقتى در تابستان فرمان حركت به سوى دشمن مى دهم، مى گوييد هوا گرم است، مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه كه در زمستان فرمان جنگ مى دهم، مى گوييد هوا خيلى سرد است بگذار سرما برود.
همه اين بهانه ها براى فرار از سرما و گرما بود. وقتى شما از گرما و سرما فرار مى كنيد، به خدا سوگند كه از شمشير بيشتر گريزانيد.


به عنوان جمع بندی این تجربه ی زیسته ی منه:
اول ببین فلسفه ات و تئوری ات توی دنیا چیه و تا میتونی روش کار کن و بهبودش بده و بعدش طبق اون کاری که درسته رو انجام بده. اگر الان انجام ندی بدهی سنگینی بالامیاد که بعدا باید چندبرابرش رو پس بدی..

لحاف گرم
پزشکی که از پنج سال پیش حس کرد اگر به حوزه ی طراحی محصول ورود کنه تعداد بیمار خیلی بیشتری رو میتونه درمان کنه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید