از اونجایی که یهو برنامههام تغییر کرد و باید خودم رو سازگار کنم با اینکه هم درس بخونم، هم یه کار پارهوقت داشته باشم، هم تمرینای نقاشیمو ادامه بدم حسابی ذهنم شلوغ شده.
جدای از همه اینا یه کلاسی ثبتنام کرده بودم (فعلا محتواش خصوصی میمونه ولی حسابی وقت گیره و نیاز به تلاش داره) و فکر میکردم چون دارم میرم تهران دیگه نمیتونم برم و بابتش ناراحت بودم ولی بهم گفتن میتونم غیرحضوری توش شرکت کنم و حالا خیلی خوشحالم اما خب یه دغدغه دیگه هم بهم اضافه شده.
خلاصه که حسابی درگیری ذهنی دارم و همش تو فکرم که آیا میتونم به همه اینا برسم یا نه
و حالا کاری کردم که معمولا اینموقعها میرم سراغش
برنامه ریزی مکتوب و ساختن بولت ژورنال
رفتم یه دفتر خوشگل خریدم و نشستم به نوشتن و جدول کشیدن و از اینجور چیزا
حالا استرسم خیلی کمتر شده و بیشتر ذوق و شوق دارم تا زودتر مهر بشه و شروع کنم به پر کردن دفترم
از اونجایی که زیاد پلنر از نزدیک ندیدم و خیلی وارد نیستم ولی اینبار دلم میخواست همهچیز دقیق و منظم باشه برای همین یکمی توی پینترست چرخیدم و یه سری طرح پیدا کردم، یه کتاب دربارهش خوندم و خلاصه دقیقتر از همیشه شروع کردم به ساختن
فعلا نخواستم خیلی شلوغش کنم، چند صفحه ردیاب کشیدم برای عاداتی که میخوام توی خودم ایجاد کنم، برای شش ماه آینده ماهنگار ساختم که توش هدفا و وظایفمو مینویسم و تاریخای مهم، بعد هم چند صفحه برای درس گذاشتم که توش تمرینامو ثبت کنم و مقالاتی که میخونم و ددلاینهامو و درنهایت هم روزنگار هست که برای هر هفته ساختم
اول دو تا بخش برای هر هفته گذاشتم: کارایی که باید انجام بدم و کارایی که دوست دارم انجام بدم
بعد برای هر روز هفته یه بخش گذاشتم که احساسات اون روزمو ثبت کنم برای ثبت پیشرفتم توی تراپی و یه بخش گذاشتم برای مراقبه و به بخش هم برای ژورنال نویسی
نمیدونم