#دیوراما
نوع نگاهی که سینما به جادوگر دارد، چگونه است؟ بحث ما صرفاً نوع نگاه فیلم به جادوگر نیست، بلکه نگاه خیره فیلم به جادوگر محل توجه است، یعنی فیلمْ جادوگر را به ساختارهای ایدئولوژیک قدرت محدود کرده که هم به کلیشههای فرهنگی و سیاستهای جنسی و هم به ابزارهای روایی و رسمی مرتبط میداند. این سوال همان سوال کلی است که میخواهم بپرسم تا سیاستهای چندوجهی جادوگران زنِ روی پرده را بررسی کنم. با توجه به گستردگی این پروژه، بر یک قابلیت سیاسی جادوگر زن تمرکز خواهم کرد: روشی که بهوسیله آن، ساحره به دوگانگی جنسیتی عقل/طبیعت در قلب مدرنیته و فرهنگ مردسالارانه غربی وابسته است.
زنانگاری طبیعت با دوران مدرن آغاز نشد. بااینحال، در زمینه پیوند ریشهدار زنان و طبیعت (و زنانگاری طبیعت و طبیعت زنان)، این مدرنیته بود که استعاره باستانی طبیعت بهمثابه مادر پرورشدهنده را با تصویر طبیعت همچون زنی یاغی و سرکش جایگزین کرد که (اساسا) باید رام شود. همانطور که کارولین مرچنت در کتاب پیشگامانه خود با نام مرگ طبیعت[1] اظهار داشتْ زن-بهمثابه-جادوگر پدید آمد تا خلاصهوار این تصویر منفی را ارائه دهد. مرچنت مینویسد:«جادوگر، طوفان به پا کرد، بیماری ایجاد کرد، محصولات کشاورزی را از بین برد، مانع تولید نسل شد و نوزادان را کشت. زن فتنهانگیز، مانند طبیعت ناآرام، نیاز به کنترل داشت»؛ و همینطور هم شد. در اوایل عصر مدرن -اوج دوران شکار جادوگران- عقل بر طبیعت و همینطور زن و بدن / عواطف / حیوانگرایی و غیره تسلط یافت. در این فرایند، صدها هزار زن (عمدتا) دهقانْ به طرز وحشیانهای از بین رفتند. آنها متهم به انواع جرم و جنایات بودند، از جمله جنایات خویشاوندی با غیر انسان: مراقبت از حیوانات، شفا دادن با گیاهان، پرستش چشمهها و سنگها.
[1]The Death of Nature (1981)
?بخشی از مقاله ترزا کاسترو با عنوان«نگاه خیره به جادوگران: از زنان در آستانه فروپاشی تا احیاء جادوگر طبیعت در فیلمهای دهه 60 و 70 میلادی»- ترجمه مسعود سعیدی مقدم در شمارهی پنجم دیوراما