انسان ذاتاً موجودی آرمانگراست و همیشه به دنبال ایدهآلها بوده و هست. آرمانگرایی دلیل بسیاری از پیشرفتهایی بوده که امروز مشاهده میکنیم؛ اختراع برق، اختراع هواپیما، و سفر به فضا از جمله دستاوردهای مهمی است که قطعا بدون آرمانگرایی حاصل نمیشدند. ساخت شهرکهای فضایی جهت زندگی انسانها، سفر به نقاط مختلف دنیا از طریق زمین و تولید باتریهایی که مادامالعمر کار کنند، از جمله آرمانهایی است که بشر امروز دنبال میکند و تحقق هر کدام از آنها، میتواند زندگی بشر را به کلی دگرگون سازد. بنابراین آرمانگرایی لازمه اصلی پیشرفت است اما در کنار این وجهه مثبت، میتواند مانع پیشرفت هم باشد!
انسان در کنار آرمانگرا بودن، خصوصیات دیگری هم دارد، از جمله آنکه محدود در حصار مکانوزمان است و به همین دلیل، همواره از نوعی نقص (در مقایسه با آینده) رنج میبرد. این نقصان باعث میشود که انسان هیچ موقع، موجود کاملی نباشد. وجود این دو خصیصه در کنار هم مسالهای است که میتواند مانع اصلی پیشرفت باشد. اگر انسانی که کامل نیست، با معیارهای آرمانگرایانه عملکرد خود را بسنجد، قطعاً باعث ناامیدی و یاس او شده و مانع اصلی حرکت و پیشرفت خواهد بود.
چاره کار این است که انسان با نگاه آرمانگرایانه، چشماندازی روشنی را برای خود تصویر کند و با برداشت روشنی از این چشمانداز، برای حرکت در مسیر خود، انرژی و انگیزه کافی تولید کند. اما در عین حال، برای رسیدن به آن چشمانداز، قدمهای کوچک در دسترس و ملموس تعیین کند. مهمترین نکتهای که میتواند در مسیر ترسیم هدف موثر باشد، شناخت درست تواناییها بر مبنای ارزیابی عملکرد است. تکنیکهای مختلفی برای ارزیابی عملکرد فرد و به دنبال آن، ترسیم مسیر وجود دارد که یکی از آنها، تکنیک ۹ خانه است. در این تکنیک شما در سه سطح و سه زمان خود را ارزیابی میکنید، اما چگونه؟ در شکل زیر، یک نمونه مثال از این تکنیک تکمیل شده است؛ این مثال در مورد فردی است که به تازگی فارغالتحصیل شده و دارای سردرگمی شغلی است و تصمیم مشخصی در مورد آینده خود ندارد، بنابراین تعریف مشکل به این صورت است: فرد سردرگم و فاقد هویت و هدف شغلی. برای ایجاد یک نگرش عمیق در عوامل ایجاد کننده، این مشکل در سه سطح (سیستم یعنی خود فرد، جزسیستم یعنی عوامل زیرمجموعه فرد شامل اخلاق، روحیات و عادات او، و کلسیستم، یعنی خانواده، اطرافیان و جامعهای که فرد در آن زندگی میکند) بررسی شده است:
همانطور که در شکل بالا ملاحظه میشود، مشکل در خانه وسط تعریف شده و در سه سطح مختلف، و سه زمان مختلف، مورد بررسی قرار گرفته است. البته نگاه به این مشکل به صورت کلی بوده و برای دستیابی به نتیجه مطلوب، بهتر است هر فرد با توجه به ویژگیها و شرایط زندگی فردی و اجتماعی خود به استفاده از این تکنیک بپردازد. مطابق این شکل، به عنوان مثال، در سطح خود فرد، درسخواندن بدون هدف و صرفاً برای کسب نمره قبولی، عدم توجه به مهارتآموزی در حین تحصیل و همچنین استفاده نکردن از فرصت کارآموزی از جمله اقداماتی است که در صورت انجام آنها در دوران تحصیل، فرد پس از فارغالتحصیلی کاملاً سردرگم و بدون هدف خواهد بود. نتیجه آن، سعی و خطا در شغلهای مختلف، و عدم کسب موقعیت شغلی مناسب پس از چند سال سعی و خطا است که میتواند باعث آسیبهای فراوان شود. برای حل این معضل، کافی است همین موضوع را با نگاه تحلیلی در جهت رفع آن (حل مساله یا معضل)، دوباره بازنویسی کنیم. نمونه تکمیلشده این جدول در شکل زیر ملاحظه میشود که اگر همان سطح فرد (سیستم) را بررسی کنیم، راهکارهای لازم برای حل معضل سردگمی شغلی در هنگام فارغالتحصیلی کاملاً واضح و آشکار خواهند بود. البته این موضوع در دو سطح دیگر، یعنی جزسیستم (حالات و اخلاق فردی)، و همچنین کل سیستم (خانواده و اجتماع) نیز قابل بررسی و ارزیابی است که مطالعه دقیق آن به همه علاقهمندان توصیه میگردد. به زودی در خصوص تکنیکها و روشهای دیگر نیز صحبت خواهیم کرد.