fahimeh.shooshtary
fahimeh.shooshtary
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

ما خوشبختیم؟!

روز جمعه بود و همه اعضای خانواده توی قلب خونه سنگر گرفته بودن.

سمفونی گوش‌نواز کولر در حال نواختن بود و عطر لوبیا پلو بهشتی مامان خونه رو تسخیر کرده بود.

مامان و بابا جلوی تلوزیون مشغول حل خرده اخلافات زن و شوهری بودن و بعد از بیست و اندی سال زندگی هنوز برای رسیدن به تعریف مشترک از زندگی درحال تلاش بودن.

من توی قلعه زیبای خودم (اتاقم) بین دست نوشته‌ها و داستان‌هام پرسه می‌زدم تا اگر بشه چندتا قابل پخشش رو ادیت بزنم و توی وبلاگم منتشر کنم.

خواهرم توی گالری خودش ( اتاقش ) سخت مشغول تمرین زبان بود چون جدیدا تصمیم به مهاجرت گرفته و نمی‌خواد جوونی‌ش رو خرج وطنی کنه که درست بشو نیست.

این تصاویری که شرح دادم احوال خونه ماست و احوالی که توصیف کردم حال یه خانواده معمولی رو به بالاس.

خانواده‌ای که سهمش از آرامش از عشق و از دغدغه‌های خانوادگی در یک سطح قابل قبول قرار داره.

بعد از تصویر کردن حال و روزم با خودم می‌گم اگر یک همچین تصویری به نیاکانمون نشون میدادن و اشاره می‌کردن که این تصویر یک خانواده خوشبخت در آینده هست، قطعا جامه‌ها دریده، سر به کوه و بیابون میذاشتن از بلایی که قرار هست سر بچه‌ها و نوه‌هاشون بیاد.


حال آپارتمان معمولی ما که با چیدن گل و گلدون و کاغذ دیواری های گل دار روشن خواستیم خوب و روح نوازش کنیم با حال یه خونه حیاط دار قدیمی با یه حوض گرد آبی پر از ماهی‌قرمز و گلدونای شمعدونی با گل های صورتی لب حوضش مقایسه می‌کنم.

با صدای هیاهو بچه‌هایی که مشغول بازی تو حیاط هستن و خونه ما که صدای قالب معمولا صدای تلوزیونه و هرکی یه گوشه‌ای هدفون گذاشته توی گوشش و با گشتن توی گوشی غرق در دنیای شخصی خودشه و از خودم می‌پرسم کدوم قشنگ‌تره؟

حال آدم‌های کدوم خونه بهتره؟

جوابی برای این سوال ندارم.

آدما هر کجای جهان هم که باشه بازم عیشش تکمیل نیست، بازم یک داستانی هست نزاره خوب خوب خوب باشی.

نمی‌تونم بگم آدم‌های کدوم خونه خوشبخت‌ترن!

نمی‌تونم برای خوشبختی آدم‌ها براساس خونه، زندگی و روابطشون نرخ تعیین کنم.


یعنی نمیشه کنار حوض آبی یه خونه قدیمی باشی و در حالی که داری با دستت از آب حوض گلدون شمعدونی رو سیراب می‌کنی دلت گرفته باشه و احساس کنی تنهاترین آدم شهر هستی؟

یعنی نمیشه وسط یه آپارتمان اجاره‌ای 50 متری که برای جور کردن اجاره ماهیانش مجبوری از صبح تا شب کار کنی و از خیلی از خرج‌هات بزنی احساس خوشبختی کنی؟

من می‌گم میشه.

میشه توی جمع باشی و دلت پیش اونی باشه که نیست.

میشه فرسنگ‌ها از هم دور باشیم ولی حال هم دیگه رو خوب کنیم.

میشه چون این دنیا بر پایه تناقض‌ها بنا شده.

چون مثبت و منفی کنار هم به تعادل می‌رسن.

چون ما آدم‌های متفاوتی هستیم.

خانوادهسنتمدرنیسمتکنولوژیزندگی
یک عدد روزانه نویس معتاد به کتاب که آرزو نویسنده شدن داره و از دیجیتال مارکتینگ ارتزاق میکنه...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید