Fahime M
Fahime M
خواندن ۷ دقیقه·۵ ماه پیش

6 کاری که باید انجام دهید وقتی در تغییر شغلتان درجا می زنید

شما آماده‌ ی تغییر هستید. از احساس بدبختی در کار خود خسته‌اید و نمی‌دانید از کجا شروع کنید. حال چگونه با وجود عدم قطعیت، می‌توانید گام‌های عملی و مثبتی به سمت یک شغل رضایت‌بخش‌تر بردارید؟

این یک تصمیم بزرگ است. گام‌هایی که برمی‌دارید به‌طور قطع مسیر آینده‌تان را تعیین می‌کند؛ توانایی شما برای بقا؛ شهرت شما؛ احساسی که هنگام بیدار شدن در صبح دارید؛ چگونگی گذراندن روزهایتان. حال اولین قدم شما چیست؟ وقتی دنیا بیش از حد معمول بی‌نظم و گیج‌کننده است، آیا این کار حتی ارزش دارد؟ سوالاتی از این دست می‌توانند شما را در تله نگه دارند. در مرز اقدام کردن، در حال نشخوار مداوم فکری، در حالی که هفته‌ها، ماه‌ها و سال‌ها می‌گذرد و شما فقط درجا میزنید.

این متن برای شماست، اگر الان در لبه سکوی شیرجه ایستاده‌اید، شمایی که لیست مزایا و معایب را نوشته اید و ترسهایی در دل‌تان و شک و تردیدهایی در ذهنتان دارید.


1- پایان قبلی را آگاهانه بپذیرید. آغازها همیشه جذاب، هیجان‌انگیز و الهام‌بخش‌اند (یا حداقل باید باشند). حس فریبنده وعده‌ای که دارند، مسحورکننده است و ما به آسانی جذبشان می شویم. اما جنبه‌ای از آغازها وجود دارد که اغلب نادیده گرفته می‌شود: پایانی که آنها نمایان می‌کنند و این پایان ها نیاز به تایید و رهایی دارند. اجازه دهید غمها و ترس ها و عدم قطعیتها بیرون بریزند و به رسمیتشان بشناسید. حتی اگر شغلی باشد که از آن نفرت داشتید ممکن است دوره ای از این احساسات به سراغ شما بیاید. چراکه در یک مقطع زمانی، شما به شغل فعلی‌تان 'بله' گفتید. چه با شادی و چه با کمی اکراه، این شما بودید که آن را به زندگی‌تان آوردید و با آن 'بله'، به بخشی از روال روزانه‌تان تبدیل شد. در فضای ذهنی‌تان چرخید، زمان و انرژی شما را گرفت. هویت آن به بخشی از هویت شما تبدیل شد؛ شما نام آن را تقریباً به اندازه نام خودتان به زبان آوردید. به این فکر کنید که چه بخشهایی از وجودتان را از دست میدهید؟ چه چیزهایی را در این شغلی که از دست میدهید دوست داشتید و برایش سپاسگزارید؟ برای چه چیزهایی از آن دلتنگ خواهید شد؟ پس به خودتان اجازه دهید تا برای زندگی، هویت و آینده‌ای که پشت سر می‌گذارید، غمگین شوید.


2- به ذهنتان نظم دهید. تغییر شغل می‌تواند طوفان کاملی از افکار و احساسات باشد؛ هیجان و ترس؛ لحظات روشنی در میان ماه‌ها ابهام؛ سوالات بزرگ؛ صدها ایده؛ نظرات دیگران. ساختن در میان چنین هرج و مرجی دشوار است. چطور میتوان از این آشفتگی کم کرد؟ چه ترس‌هایی در ذهنتان می چرخد؟ کدام باورها شما را عقب نگه می‌دارند؟ کدام رویاها نیاز به بیان دارند؟ کدام رازها باید گفته شوند؟ برای چه چیزی باید خودتان را ببخشید؟زمان گفتن حقیقت است. راهی بیابید تا بتوانید سروصداهای ذهنتان را کم کنید. شاید نوشتن راه شما باشد. شما ممکن است این فضا را از طریق ورزش، مدیتیشن یا صحبت با یک دوست مورد اعتماد پیدا کنید. شاید هر شب قبل از خواب، افکارتان را روی یک ضبط صوت بگویید. احساسات دشوار را بیرون بریزید. چیزهایی که نمی‌خواهید به آنها اعتراف کنید، احساساتی که آرزو می‌کنید احساس نمی کردید، هرچقدر زشت و ناخوشایند یا همچنین هرچقدر امیدوار و رویایی. ذهن انسان همیشه مکانی پر سر و صدا است، اما با پیدا کردن یک روال یا فضایی برای گفتن آنچه باید گفته شود، می‌توانیم آن را کمتر شلوغ کنیم. و در آن لحظات سکوت، راه پیش رو واضح‌تر خواهد شد.


3- متعهد بمانید. کمتر چیزی به اندازه ناشناخته‌ها ترسناک است. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا درست عمل می‌کنم؟ به کجا می‌رسم؟ آیا درد خواهد داشت؟ اگر نتوانم به هدف برسم چه؟ چطور از خودم در برابر اتفاقات غیرمنتظره محافظت کنم؟ در مواجهه با عدم قطعیت‌ها، شما مدام در تردید هستید، یک قدم به جلو و دو قدم به عقب می‌روید. یک پا را به آب می‌زنید و سپس عقب‌نشینی می‌کنید. تحلیل و بررسی می‌کنید، امیدوارید که با تهیه فهرست‌های کافی و تصور سناریوهای ممکن، بتوانید تا حد ممکن ریسک را کم کنید و به نوعی در تمام این پیش‌بینی‌ها و تحلیل های خود، از اقدام و عمل و پیشرفت نیز اجتناب می‌کنید. اما قدرت‌مندترین آغازها با یک تعهد آغاز می‌شوند. تعهد یعنی خود را به طور کامل به یک نتیجه (آنچه) متعهد کنید، بدون اینکه لزوماً مراحل رسیدن به آن (چگونه) را بدانید. این یعنی انتخاب مقصدی که به سوی آن می‌روید و قبول نکردن هیچ مقصد دیگری، چه ترسناک باشد و چه نباشد، چه آن را درک کنید و چه نکنید. شما انتخاب می‌کنید که به عقب برنگردید. یک بیانیه واضح و قاطع، هر چه شد، شد: «ما به آن سو می‌رویم.»


4- به خود اجازه دهید. ما از ندانستن فرار میکنیم. ما اجازه ی استفاده از فرصتها و ایده ها را با اولین نشانه های شکست بالقوه به خود نمیدهیم تا توهم قطعیت را در این مسیر غیرقطعی حفظ کنیم. اگر چیزی جدید را آغاز می‌کنید، قرار است یک مبتدی باشید. شما اشتباه خواهید کرد، به زمین خواهید خورد. این همان چیزی است که مبتدیان انجام می‌دهند، این شبیه همه شروع ها به نظر می‌رسد. اجازه دهید چیزها همان‌طور که هستند خودشان را به شما نمایان کنند. به خودتان اجازه دهید که همان‌طور که هستید ظاهر شوید و ببینید چه رخ خواهد داد.

اجازه دادن.

اجازه دادن به ایده‌ها که خود را ارائه دهند – و سپس در نظر گرفته شوند، نه اینکه بلافاصله به خاطر ناممکن بودن خط بخورند.

اجازه دادن به خودتان که در جایی که هستید باشید – و سپس از آنجا با جهان ارتباط برقرار کنید، نه از پشت ماسکی از تظاهر، غرور و جلب رضایت دیگران. اجازه دادن به مردم برای کمک به شما.

اجازه دادن به جاری شدن تجربیات در زندگی‌تان – و سپس تحت تأثیر آن‌ها قرار گرفتن.

اجازه دادن به خودتان برای اشتباه کردن – و سپس از آن‌ها یاد گرفتن.

و با اجازه دادن، با پرورش ذهن مبتدی، شما تحت تأثیر پیش‌داوری‌ها، فرضیات و خیال‌پردازی‌ها درباره اینکه اوضاع چگونه خواهد شد، قرار نمی‌گیرید. شما سریع‌تر وارد عمل می‌شوید، زیرا در نگرانی درباره اینکه ممکن است اوضاع چگونه اشتباه پیش برود، گرفتار نمی‌شوید. شما بیشتر یاد می‌گیرید، زیرا در حال انجام دادن هستید نه فقط فکر کردن. و در درازمدت، این کمتر استرس‌زا است چراکه اضطراب با کنجکاوی و شگفتی کودکانه جایگزین می‌شود.


5- حرکت کنید. شروع نیاز به اقدام، حرکت، و مجموعه‌ای از رفتارها دارد و در شروع کاری مانند تغییر شغل، همیشه مشخص نیست چه اقداماتی باید انجام دهید. اگر کار اشتباهی انجام دهید چه؟ اگر کاری که انجام می‌دهید نتیجه ندهد چه؟ اگر باید خیلی کارها بکنید تا نتیجه‌ای ببینید، چه؟ فلج می‌شوید. خبر خوب این است که تقریباً هر عملی، تقریباً هر حرکتی، مؤثر خواهد بود. هر قدم جدیدی که بردارید شما را به جایی می‌برد که قبلاً نبوده‌اید. هر گفت‌وگوی جدیدی چیزی را که قبلاً نمی‌دانستید، فاش خواهد کرد. هر کاوش در چیزی متفاوت، تُنگ ماهی شما را گسترش می‌دهد و چیزی را به شما نشان می‌دهد که قبلاً نمی‌دیدید. با چیزی شروع کنید که خارج از «نرمال» شماست. یک کلاس جدید. یک سخنرانی تازه. یک فرد جالب. یک مسیر متفاوت به خانه. حرکت شما نباید دراماتیک باشد – فقط تغییرات کوچک از مود «پیش‌فرض» به چیزی «متفاوت». سپس نشانه‌هایی که به دنبال آن می‌آید را دنبال کنید – چراغهایی کوچکی که شما را به جلو هدایت خواهند کرد. در این مسیر به بن‌بست‌ها برخورد خواهید کرد و خیلی سریع در یک مسیر غیرمنتظره لیز خواهید خورد و نفس‌زنان و با کمی کبودی بیرون خواهید آمد. احتمالا خود را بیش از حد هیجان‌زده بیابید، سپس ناامید شوید و سپس به همان اندازه گیج. شما یاد خواهید گرفت که چگونه از تمام بالا و پایین‌هایی که جستجوی کار رضایت‌بخش نیاز دارد، عبور کنید. اما برای شروع، شما باید حرکت کنید.


6- ادامه دهید. شروعها غیرقابل پیش‌بینی و گیج‌کننده هستند. با این حال ما خاطرات، دانش و تجربیاتی که در طول سالیان جمع‌آوری کرده‌ایم با خود می‌بریم و این‌ها تفکرات، اقدامات و در نهایت انتخاب‌های ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند. در حالی که به دنبال تجربیات جدید، ایده‌های جدید، فرصت‌های جدید هستید، به رویاهای کودکیتان، «سرگرمی‌ها»یتان، جذب کننده های همیشگیتان فرصتی برای درخشش بدهید. ایده‌هایی که هیچ‌گاه نمی‌روند، هرچقدر هم که سعی کنید آن‌ها را نادیده بگیرید. اگر چیزی خواهان ادامه یافتن است، آن را ادامه دهید و ببینید در طول مسیر چه اتفاقی می‌افتد.

در نهایت برای شروع کردن، باید شروع کنید. اگر باید مقداری پول کنار بگذارید، کنار بگذارید. اگر باید حمایت بگیرید، حمایت بگیرید. اگر باید چیز جدیدی یاد بگیرید، یاد بگیرید. برای اینکه ببینید آیا آن شرکت حاضر است روی شما ریسک کند، حتی اگر فکر می‌کنید فقط شور و اشتیاق و انگیزه دارید، ببینید آیا آن شرکت حاضر است روی شما ریسک کند. برای ادامه دادن حتی وقتی که احساس می‌کنید هیچ امیدی نیست، ادامه دهید حتی وقتی که احساس می‌کنید هیچ امیدی نیست.

برای تغییر شغل، ادامه دهید.

تغییر شغلرضایت شغلیشغلترک شغلشغل و کار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید