شاعر و نویسنده محتوای خلاق
چرا بحران کمبود گاز نگران کننده نیست؟!

احتمالا هشدارهای مربوط به بحران کمبود گاز رو در سطح شهر دیدید و یا از رسانهها شنیدید.
چند روز پیش، وقتی از سر کار به خونه برمیگشتم، تابلویی دیدم با لوگوی «شرکت ملی گاز ایران» که تلاش میکرد درباره بحران کمبود گاز هشدار بده. اما زمانی کنجکاوی من نسبت به این تابلو تحریک شد که دیدم هدف اصلی این تابلو نگران کردن مخاطب نسبت به این بحرانه در صورتی که من رو بهعنوان یه مخاطب اصلا نگران نکرد!
در ادامه این یادداشت دلایلم رو درباره اینکه چرا در این تابلو، بحران کمبود گاز نگرانکننده نیست، نوشتم. همچنین برای اینکه ببینم نظر دیگران درباره این تابلو چیه و اونا چه حسی بهش دارن به تعدادی از همکارانم که نویسنده محتوا، گرافیست و مدیر شبکههای اجتماعی بودند، تابلو رو نشون دادم و نظرشون رو به پایان این متن اضافه کردم.
خوشحال میشم نظر شما رو هم درباره این تصویر و پیامش بدونم.
اما نقدهایی که من به این تابلو دارم:
تصویر: اولین چیزی که تو ذهنم با دیدن این تصویر تداعی شد، مراسم خواستگاری یا propose کردن بود. دستان مردی با لباس سفید که یک جعبهی قرمز انگشتر رو باز کرده...
بیاید تجزیه و تحلیل ذهنم رو در چند ثانیهای که به این تابلو نگاه میکردم با سرعت کم مرور کنیم! (speed 0,5x)
اول از خودم پرسیدم خواستگاری چه ربطی به گاز داره؟ بعد فکر کردم با خواستگاری کاری نداره فقط به حلقه اشاره داره که یک شی با ارزشه و میخواد بگه گاز مثل یه جواهر ارزشمنده! اما پس چرا بحران به پایان رسیدن یک جواهر، نگرانکننده نیست؟!
سرعت رو دوباره به حالت اول برگردونیم! (speed 1x)
هر پیامی، هر تصویری و حتی هر کلمهای یک بار احساسی ویژهای همراه خودش داره. خیلی اوقات این بار احساسی بدون اینکه حتی ما باخبر باشیم تو ناخودآگاه ما شکل میگیره. جالبه بدونید این بار احساسی که تصاویر و کلمات رو احاطه کرده در کشورها و فرهنگهای مختلف فرق میکنه. مثلا «ضیا موحد» در کتاب «شعر و شناخت» درباره کلمه «سایه» میگه: این کلمه برای ما ایرانیها بار مثبتی داره و علت این امر هم ویژگیهای جغرافیایی کشور ماست. ما چون زیاد تشکیل سایه رو دیدیم، تلقی مثبتی از این کلمه در ناخودآگاه ما ساخته شده، شاهد این ادعا هم ضربالمثلها و اصطلاحاتیه که داریم: «سایهتون مستدام»، «زیر سایه شما»، «سایهتون از سرمون کم نشه» و ... اما همین کلمه در کشوری که مردمش از تابش آفتاب محرومند مثل نروژ، ایسلند و ... بار منفی داره.
خواستگاری یا propose کردن هم بار احساسی مثبتی داره. و مترادف با مفاهیمیه مثل جشن، شادی، پایکوبی، عشق، نوید آینده و ... اما هدف این تصویر رسوندن چه مفاهمیمه؟ بحران، کمبود، فقدان، نابودی، آینده بحرانی و ...
در نتیجه: تصویر هیچ سنخیتی با مفهومی که میخواد منتقل کنه، نداره و حتی بالعکس کاملا در تضاد با اونه! پس قدرت لازم برای نگران کردن مخاطبانش رو نداره.
متن: از فونت و رنگ نامناسب بگذریم و بررسی رو تنها به جملهای که روی تصویر نوشته شده معطوف کنیم:
گاز هدیه الهی است درست مصرف کنیم
- بهتر بود بهجای «الهی است» نوشته شود «الهیست». (از این هم بگذریم!)
این متن چه ارتباطی با تصویر داره؟ فرض کنید تصویر رو حذف کنیم و فقط همین دو سطر رو در قالب پیامک ارسال کنیم. به نظر شما از تاثیرش کاسته میشه؟ من حتی فکر میکنم در اون صورت تاثیرگذاریش بیشتر هم میشه!
اما بیاید ذرهبین رو برداریم و با دقت بیشتری به متن نگاه کنیم:
- 1. گاز بهعنوان «هدیه الهی» معرفی شده و در ادامه، جمله با فعل «درست مصرف کنیم.» تموم شده. به فعل «درست مصرف کردن» دقت کنید. چه زمانی معمولا از این فعل استفاده میکنیم؟ وقتی از چیزی به درستی استفاده نمیشود و بنابراین یا به صورت «امری» نهیب میزنیم و یا «نصیحت میکنیم» تا درست استفاده شود. این مفهوم برای شما یادآور چیه؟ همین درست مصرف نکردن هدایا و نعمتهای خدا؟ گناه، سرپیچی، ناشکری، نافرمانی و ... پس با این پیام، مخاطب رو بهصورت ناخودآگاه در جایگاه فرد گناهکار، ناسپاس و ... قرار میدیم.
- 2. مشکل اصلی: جایگاه برند کجاست؟ اگر یک مثلث را در نظر بگیریم... یک سمت آن، مایی هستیم که درست مصرف نمیکنیم، طرف دیگه گاز که هدیهای از طرف خداست، اما جایگاه دولت و شرکت ملی گاز در این مثلث کجاست؟
قطعا اگر بحرانی به وجود اومده یک سمت قضیه بخشهایی از دولت هستند که بهدلیل ضعف در مدیریت نتونستند جلوی بحران رو بگیرند. الان در این پیام، «شرکت ملی گاز» بهجای اینکه خودش و دولت رو در کنار مخاطب شریک در این بحران نشون بده، در جایگاه قهرمان آگاه نشسته و داره به مخاطب ناآگاه پند اخلاقی میده!
این نگاه باعث ایجاد خشم در مخاطب میشه بنابراین نمیتونه نگاه همدلانهای به پیام این تابلو بندازه. چقدر این نگاه و این ادبیات برای ما آشناست! چطور انتظار داریم وقتی خودمون رو بالاتر از مخاطب میدونیم و نه در کنارش، وقتی خودمون رو معلم و واعظ میدونیم و نه یک همراه، بتونیم توجه مخاطب رو جلب کنیم و حتی نگرانش کنیم.
در نتیجه: ما همراه مخاطب هستیم نه بالاتر از اون. برای خودمون نقش قرمان دانا و معلم قائل نشیم وگرن توجه و همدلی مخاطب رو از دست میدیم.
این نظر من بود درباره این تابلو. در ادامه سراغ همکارانم رفتم و نظر اونها رو هم پرسیدم:
1. متن رو پنهان کردم و نظرشون رو درباره پیام تصویر پرسیدم:
- الف (نویسنده محتوا) - میگه نفت و انرژی مثل جواهره، کم و ارزشمند.
- ب (نویسنده محتوا) - این شرکت گازه اینم حلقه ازدواج. باید ببینیم حالا ربطش چیه؟ میگه ارزشمنده گاز
- ج (نویسنده محتوا) - میگه گاز جواهره!
- د (مدیر شبکههای اجتماعی) - گاز چیز ارزشمندیه. احتمالا درباره وسایل گرمایشیه!
- ی (گرافیست) - آب یا گاز نمیدونم. میگه هدیه ارزشمندیه
2. متن رو بهشون نشون دادم و ازشون خواستم درباره کل تابلو نظر بدن:
- الف (نویسنده محتوا) - بهنظرم مسخره است! چون این حالت نماد خواستگاری و پروپزاله بعد استفاده ازش برای انرژی لوسه. بعد هدیه الهی چیه؟ عصبانیم میکنه بیشتر.
- ب (نویسنده محتوا) – هدیه الهی چه ربطی به ازدواج داره؟!
- ج (نویسنده محتوا) – هدیه الهی؟ چه ربطی به هدیه الهی داره؟ بیشتر من رو یاد حلقه ازدواج انداخت
- د (مدیر شبکههای اجتماعی) – متنش نمیخوره به تصویر. من و یاد ازدواج انداخت. انگار داره بهش حلقه میده!
- ی (گرافیست) – گاز چه ربطی به ازدواج داره؟ اون باکسهایی که گذاشته و اون رنگ زرد خیلی بده.
نظر من و دوستانم رو درباره این تابلو خوندید. خوشحال میشم نظر شما رو هم درباره این تصویر، متنش و حسی که بهتون میده بدونم.
اگه این متن رو دوست داشتید، خوشحال میشم من رو در لینکدین هم دنبال کنید.
مطلبی دیگر از این نویسنده
هنر چگونه فکر کردن براساس کتاب این هم مثالی دیگر اثر فاستر والاس
مطلبی دیگر در همین موضوع
امنیت در فضای مجازی وجود ندارد !
بر اساس علایق شما
به کدامین گناه؟!