ویرگول
ورودثبت نام
Foad Forghani
Foad Forghani
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

تکنولوژی معجزه دست ساز بشر

در روز های قرنطینه باید در کنار آب و خاک و آتش، تکنولوژی را هم جز عناصر حیات به شمار آورد؛ همان طور که این روز ها ماسک لازمه زنده بودنمان شده تکنولوژی هم لازمه زندگی کردنمان است تا فراموش نکنیم که انسانیم و وابسته به اجتماع. ما انسانیم و جامعه زیستگاه ما است، نمی شود ما را مجبور کرد به دوری از این زیستگاه، ما در این زیستگاه به دنیا آمده ایم، در این زیستگاه بزرگ شده ایم و به آن خو گرفته ایم؛ چگونه می توان پیوند ما با جامعه را شکست؟ به راستی تکنولوژی همان حلقه ای است که این پیوند ناگسستنی را حفظ کرده است. اغراق نیست اگر تکنولوژی را مُنجی انسان در این روز ها بدانیم؛ یکبار دیگر سرگذشتی که پس از ورود این مهمان ناخوانده بر سرمان گذشت را در ذهنتان مرور کنید؛ چه کسی به داد دلتنگی پدر بزرگ مادر بزرگ ها رسید؟ چه کسی خستگی پزشکان و پرستاران را در شهر فریاد زد؟ چه کسی مرهم دلشوره پدران و مادران بود؟

تکنولوژی و این تلفن های همراه چند صد گرمی بزرگترین توشه بشر بود برای روز مبادا و چه روزی مبادا تر از این روز هایی که مشغول گذران آن هستیم؟ روز هایی که خرید مایحتاج زندگی یکی از خطرناک ترین کار ها است، پارک ها را خاموشی فراگرفته و کودکان و نوجوانان به اسارت اتاق هایشان درآمده اند، روز هایی که میان هنر و هنرمند فاصله انداخته... آری این ها همه ارمغان هایی است که این مهمان ناخوانده برای ما آورده و به راستی تکنولوژی نوشداروی خوبی بود بر تمام این زخم های کرونایی؛ در خانه هایمان ماندیم و با تلفن های همراه هرآنچه نیاز داشتیم خرید کردیم، در خانه هایمان ماندیم و به تماشای جدید ترین فیلم هایی نشستیم که تازه بر پرده تلفن های همراه اکران شده بود، در خانه هایمان ماندیم و در باشکوه ترین کنسرت ها شرکت کردیم... ما این در خانه ماندن ها را به تکنولوژی و فرزندانش مدیونیم.

کرونا آمد تا مجبورمان کند به یک کوچ اجباری؛ کوچی از دنیای حقیقی به دنیای مجازی، دیگر کم کم تمام زندگیمان شد دنیای مجازی، در تلفن های همراهمان سُکنی گُزیدیم و در شبکه های اجتماعی روزمرگی های خود را سپری کردیم، انگار تکنولوژی جزئی از وجودمان شده بود؛ گوشی های چند صد گرمی انگار عضوی از بدنمان شده بودند که در نبودشان احساس بیماری می کردیم، اینترنت گویا قلب تپنده بدنمان بود که اگر کُند می زد حالمان خراب می شد، شبکه های مجازی تمام افکارمان را گرفته بودند؛ چنان که گویی هوش مصنوعی، هوش طبیعی را به تصرف خود درآورده است...

تصور کنید اگر همین گوشی ها نبود روز های قرنطینه چگونه می گذشت؟ چگونه می شد انسانی که اجتماعی بودن در ذات او نهفته است را به حبس در انزوای خویش مجبور کرد؟ عاشقان هنر را چگونه می شد از عشق محروم کرد؟ دوستداران طبیعت را چگونه می شد در حصار خانه های مصنوعی محبوس کرد؟ به لطف این ابَر سازه بشر زندگی انسانی هنوز جریان دارد؛ دانشگاه ها را بسته اند اما بساط دورهمی های دانشجویی همچنان پا برجا است، نیمکت های مدارس خاک می خورند اما همکلاسی ها هنوز در کنار هم تعلیم می بینند، چراغ کافه ها خاموش است اما کافه نشینی ها ادامه دارد، عاشقان را از پاییز و تمام شب های عاشقانه اش محروم کرده اند اما عشق هنوز بین آن ها پا برجا است و بازار عاشقی هایشان گرم گرم، فاصله های اجتماعی هر روز بیشتر و بیشتر می شود اما دل های آدم ها همچنان به هم نزدیک است، ایام ایامِ دوری و دوستی است، دوستی هایی که اگر تکنولوژی نبود باید فاتحه آن را می خواندیم.

به راستی وجود شبکه های اجتماعی معجزه این روز هاست؛ معجزه ای که خانواده ها را بدون دلواپسی دور هم جمع می کند، فاصله ها را نزدیک می کند و غروب دلتنگی را در دریای آرامش غرق می کند. به واسطه همین شبکه های اجتماعی است که امروز می توانیم فاصله های اجتماعی را تحمل کنیم، ندیدن ها را تاب بیاوریم و با یکدیگر هم دردی کنیم. انسان باید خیلی مدیون ذکاوتش باشد بابت ساخت این معجزه دست ساز...

#روایتگر_باش


روایتگر باشروایت‌گرکروناتکنولوژی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید