فرض کنید ...
یکی از دیجیکالا بهتون زنگ بزنه و بگه آیا از سایت ما راحت خرید میکنید؟
شماهم بشینید براش درد و دل کنید که آره اینجاش اگر اینطوری میشد بهتر بود و …، بعد چند روز دیگه دوباره با یه نمونه اولیه برگردن و نظرتونو در موردش بپرسن، بعد از چند وقت هم ببینید که سایت آپدیت شده و تغییراتی که دنبالش بودین اعمال شده و الان راحت تر از سایت میتونید خرید کنید.
این دقيقا یه نمونه از اجراء تفکر طراحی و طراحی کاربر محور هست که در ادامه بیشتر در موردش صحبت میکنیم
باید از تفکر کاربر محور برای حل مسائل استفاده کنیم، یعنی بیاید از این دید بهش نکاه کنیم که ما برای چه کسی، چه چیزی رو طراحی میکنیم ؟ اگر این مدلی بهش نگاه کنیم، کاربر رو در بالاترین جایگاه میبینیم و از منظر اون طراحی میکنیم!
طراحی کاربر محور یک طرز تفکره، تفکر طراحی!
دکتر دونالد نورمن، محقق علوم شناختی، اولین کسی بود که اهمیت طراحی کاربر محور رو توضیح داد و گفت تصمیمات طراحی باید بر اساس نیاز ها و خواسته های کاربران باشد. برای طراحی کاربر محور، افرادی که از محصول استفاده میکنن رو پیدا کنید و ببینید چطوری و برای چه چیزی از محصول شما استفاده میکنن، نحوه تعاملشون رو بسنجید و حرف هاشونو بشنوید.
اگر بخوام این فرآیند رو به صورت کامل توضیح بدم باید بگم که این فرآیند از ۶ مرحله اصلی تشکیل شده :
۱ - مشخص کردن زمینه استفاده و نیاز های کاربر از محصول
۲ - مشخص کردن نیاز ها و الزمات بیزینس
۳ - طراحی راه حل ها از وایرفریم تا پروتوتایپ
۴ - ارزیابی طراحی ها با آزمایش های مختلف
۵ - پیاده سازی، توسعه و لانچ محصول نهایی
۶ - ارزیابی محصول نهایی
اما نکته ای که اینجا حائز اهمیت هست اینه که در خلال فرآیند های بالا، شاید گاهی مجبور باشیم چند مرحله رو بارها و بارها تکرار کنیم تا به محصول ایده آل خودمون برسیم، مثلا امکانش هست که ارزیابی های اولیه ما بار ها با شکست مواجه بشن و ما محبور باشیم این فرآیند انقدر تکرار کنیم تا به محصول نهایی برسیم.
هیچ راهی بهتر درک خواسته های کاربران وجود ندارد، باهاشون مصاحبه کنید، چه حضوری چه آنلاین،. چه به صورت یک به یک چه به صورت گروهی. بازخوردی که میشنوید رو یادداشت کنید و بهشون اهمیت بدید و از این فرصت برای پرسیدن سوالات بیشتر استفاده کنید و ایده های خودتون رو پیش ببرید.
فواید تحقیق و طراحی کاربر محور شامل موارد زیر است :
برای مثال، هر کی از اپلیکشن Duolingo استفاده کرده باشه، سادگی در طراحی و دسترس پذیری فوق العاده اون رو درک می‌کنه.
اینکه با تموم کردن هر مرحله به مرحله بعدی میرید و مراحل جدید رو باز میکنید، یک نوع اعتیاد در کاربر به وجود میاره که باعث میشه بار ها و بار ها به اپلیکیشن سر بزنه و از اون استفاده کنه.
و در آخر باید بگم که، امکان اینکه در این فرآیند ها شکست بخورید خیلی زیاده، شاید بارها و بارها ایده رو طراحی کنید و در ارزیابی با شکست مواجه بشید یا به نتیجه ای که دلخواهتون بود، نرسید!
اما ادامه بدید، طراحی تجربه همین آزمون و خطاهاست و شاید چیز هایی که از این خطا ها و شکست ها یاد میگیرید، به مراتب از موفقیت ها با ارزش تر و شیرین تر باشند.
اصلا کار طراحی کاربر محور همینه، قبل از این که مشکلی پیش بیاد، به ما یاد میده که چطور با اون مشکل مواجه بشیم و قبل از اینکه اون مشکل ظاهر بشه ما حلش کردیم!
امیدوارم این مطلب به دردتون خورده باشه
موفق و پیروز و سربلند باشید
