فراز فروغی
فراز فروغی
خواندن ۱۸ دقیقه·۳ سال پیش

کشور فرانسه را برای تحصیل بیشتر بشناسید

در این مطلب به معرفی کشور فرانسه پرداخته و علاوه بر بررسی اطلاعات و نقشه فرانسه، به زبان و تاریخ و اقتصاد این کشور توسعه‌یافته می‌پردازیم. سرزمینی که توریستی‌ترین کشور جهان و یکی از پرمساحت‌ترین کشورهای اروپاست و به خاطر شکل خاصی که دارد، لقب هگزاگُن یا هشت ضلعی را یدک می‌کشد. سرزمینی با شعار آزادی، برابری و برادری و مهد تکامل بسیاری از جنبه‌های حقوق بشری و کشوری که اختراع سشوار و بالن و قوطی‌های حلبی کنسرو را به آن نسبت می‌دهند. به علاوه نخستین نمایش فیلم در انظار عمومی در فرانسه رخ داده و بیشترین تعداد برندگان نوبل ادبیات در دامان این کشور پرورش یافته‌اند. با این نوشتار همراه باشید تا از نقشه فرانسه و زیر و بم تاریخ و جغرافیای این کشور جذاب و مهاجرپذیر بیشتر سر در بیاوریم.

فرانسه در دوران کووید 19
فرانسه در دوران کووید 19


اطلاعات و نقشه فرانسه

کشور فرانسه یکی از سرزمین‌های وسیع غرب اروپاست که از شرق و شمال شرقی با بلژیک، لوکزامبورگ، سوئیس، آلمان، ایتالیا و از سمت جنوب غربی با اسپانیا مرز مشترک دارد و از سمت شمال با کشور انگلستان دارای مرز آبی است. البته نقشه فرانسه، تنها به خاک خودش در اروپا محدود نمی‌شود و از آنجاییکه ید طولایی در کشورگشایی و فتوحات برون‌مرزی داشته است، سرزمین‌های متعددی در آنسوی آب‌های جهان دارد.

● گینهٔ فرانسه در آمریکای جنوبی

● گوادلوپ و مارتینیک در کارائیب

● جزایر مایوت و رِیونیون در اقیانوس هند و کرانهٔ شرقی قارهٔ آفریقا

● سن پییِر و میکِلون در اقیانوس اطلس

● سن مارتین و سن بارتلمی در کارائیب

● فرنچ پولنیزی، نیو کالدونیا، والیس و فوتونا و جزیرهٔ کلیپرتون در اقیانوس آرام

● جزایر کِرگوئِلِن، کِرازِت، سن پائُل و آمستردام و جزایر پراکنده در اقیانوس هند

● آدِلیه لند در قطب جنوب

با در نظر گرفتن قلمروهای فرامرزی، نقشه فرانسه از طریق گینه، با دو کشور برزیل و سورینام متصل بوده و در جزیرهٔ سن مارتین، با کشور هلند همسایه است. به جز این سرزمین‌های برون‌مرزی، نقشه فرانسه در اروپا که با عنوان Metropolitan France شناخته می‌شود، با ۵۵۱ هزار و ۵۰۰ کیلومتر مربع، بزرگترین مساحت را در بین کشورهای اتحادیهٔ اروپا دارد و اگر مساحت جزایر و مستعمراتش را به آن اضافه کنیم (غیر از آدلیه لند)، مساحتش به ۶۴۳ هزار و ۸۰۱ کیلومتر مربع می‌رسد و چیزی در حدود ۰/۴۵ درصد از مساحت خشکی‌های زمین را به خود اختصاص می‌دهد.

به لطف همین جزایر متعدد و سرزمین‌های پراکنده در سرتاسر نقشه جهان، کشور فرانسه بالاتر از ایالات متحده، استرالیا، روسیه و بریتانیا، با ۱۱ میلیون و ۶۹۱ هزار کیلومتر مربع، از بزرگترین منطقهٔ انحصاری اقتصادی (EEZ) در جهان برخوردار است. بدان معنا که در استفاده از منابع و رفت و آمد در مسیرهای آبی جهان بیشترین حق و حقوق را دارد و همین نکته، تأثیر مثبتی روی اقتصاد و روادید تجاری کشور فرانسه گذاشته است.

برج ایفل پاریس فرانسه
برج ایفل پاریس فرانسه


جغرافیای طبیعی کشور فرانسه

فرانسه از نظر بافت طبیعی و عوارض زمین‌شناسی، سرزمین بسیار متنوعی است. بخش عظیمی از مناطق کنونی کشور، در دوره‌های زمین‌شناسی مختلف مثل دوره پالئوزوئیک سر برآورده‌اند و زمین‌ها و توده‌های عظیمی مثل آرموریکن مَسیف و مسیف سنترال و کوهستان‌های بلند و زمین‌های مرتفعی مثل مُروان و وُسگِس و آندرس و جزیره‌ای مثل کُرسیکا را در مدیترانه تشکیل داده‌اند. بخشی از این توده‌ها که در نقاط مختلف نقشه فرانسه پراکنده‌اند رسوبی بوده و زمینی‌های فوق‌العاده حاصلخیری را بوجود آورده‌‌اند. برخی دیگر هم منجر به پیدایش دره‌هایی مثل رُن شده‌ و بخش‌های مختلف این سرزمین را به هم اتصال داده‌اند.

کوهستان‌های آلپاین، پیرنه و ژورا، در هزاره‌های بعدی بوجود آمده و از فرسودگی و سایش طبیعی تا حدودی در امان مانده‌اند. یکی از این پدیده‌های برافراشتهٔ زمینی، قلهٔ مرتفع مُن بلان در کوهستان آلپ و در مرز نقشه فرانسه و ایتالیاست که با ۴۸۱۰ متر ارتفاع، بلندترین نقطهٔ اروپای غربی محسوب می‌شود. کوهپایه‌ها و دامنه‌های این قله، با تمام زیبایی‌های خیره‌کننده‌ای که دارد، همیشه در معرض دگرگونی‌های درونی زمین هستند و احتمال زمین لرزه در آنها وجود دارد.

فرانسه علاوه بر مناطق کوهستانی، از سواحل بسیار زیادی هم برخوردارست که خط ساحلی فرنچ ریوییِرا French Riviera در مدیترانه و جنوب شرقی نقشه فرانسه، یکی از معروف‌ترین آنهاست و از سمت شمال، سواحل صخره‌ای Côte d'Albâtre محل اتصال انگلستان و فرانسه است. مرزهای آبی فرانسه به کانال انگلیس و دریای مدیترانه ختم نمی‌شود و این کشور، از چهار رودخانه و شریان بزرگ به نام‌های سِن، لوآر، گَرُن و رُن برخوردار است که همراه با شاخه‌هایشان، بیش از ۶۰ درصد از خاک مناطق شهری فرانسه را به حوضهٔ آبریز خود بدل کرده‌اند.

آب و هوای کشور فرانسه

با توجه به مساحت نسبتاً بزرگ فرانسه، آب و هوای آن در تمام نقاط از الگوی همگن و یکسانی پیروی نمی‌کند. مثلاً در جنوب نقشه فرانسه و در مجاورت دریای مدیترانه و خلیج Lion(متفاوت با شهر لیون)، مردم تابستان‌های خشک و داغی را تجربه می‌کنند و از آنطرف زمستان‌هایی ملایم و مرطوب می‌بینند. شهرهای آرلیس، آوینیون، فِرِژوس، مارسی، هایرس،‌ منتون، مونت پلیه،‌ نیس، پرپینیان و تولون دارای چنین آب و هوایی هستند.

این آب و هوای گرم مدیترانه‌ای، فقط به جنوب فرانسه اختصاص ندارد و در منطقهٔ بریتانی در شمال فرانسه‌ و فرسنگ‌ها دورتر از مدیترانه هم، تابستان‌های گرم و خشک و زمستان‌های خنک و مرطوب به وجود می‌آیند و شهرهای بِل ایل و سن بریو چنین آب و هوایی دارند. از آن طرف در دشت‌های مجاور با دو رودخانهٔ رُن و گَرُن، آب و هوایی مرطوب و نیمه گرمسیری یا به قولی ساب‌تروپیکال ایجاد می‌شود که تابستان‌هایش شرجی و زمستان‌هایش خنک و مرطوب است. شهرهای اَلبی، کارکاسون، لیون، اُرُنژ، تولوز و وَلُنس از چنین شرایطی برخوردارند.

می‌رسیم به آب و هوای اقیانوسی که در سواحل بیسکِی در غرب نقشه فرانسه دیده می‌شود و تا حدودی به مناطق مرکزی کشور هم سرایت می‌کند. این آب و هوا تابستان‌هایی ملایم و ایده‌آل دارد و زمستان‌هایش سرد و مرطوب است. شهرهای آمیان، بیاریتز، بُردُو، برست، شِربورگ آن کوتُنتَن، دانکِرک، لیل، نانت، اُرلئان، رَمز، تور و پاریس چنین آب و هوایی دارند.

هوای اقیانوسی مدل دیگری هم دارد که در اصطلاح هواشناسی به نام Degraded Oceanic یا به عبارتی اقیانوسی کاسته شناخته می‌شود و به تابستان‌های داغ و شرجی و زمستان‌های سرد و گرفته‌اش معروف است. در شهرهایی مثل اَنُسی، بِزانسُن، بورژ، شامبری، کِلِرمون فِران، کُلمار، دیژُن، گرِه‌نُبل، لانگر، مِتس، مولوز، نانسی و استراسبورگ چنین شرایطی برقرار است.

آب و هوای اقیانوسی نیمه آلپی هم یکی دیگر از مشتقات آب و هوای اقیانوسی فرانسه است که نمونهٔ آن تقریباً در تمامی نقاط کوهستانی فرانسه وجود دارد. این گونه آب و هوا تابستان‌هایی کوتاه و خنک و مرطوب دارد و زمستان‌هایش سرد و نیمه مرطوب است و در هیچ یک از شهرهای اصلی و مهم فرانسه دیده نمی‌شود. آب و هوای قاره‌ای مدیترانه‌ای هم همین مشخصات را دارد و معمولاً در مناطقی با ارتفاع ۱۴۰۰ تا ۲۱۰۰ متر قابل رویت است.

تقسیمات اداری و جغرافیای شهری فرانسه

نقشه فرانسه به ۱۸ منطقه (شامل کشور فرانسه و جزایر)، پنج ناحیهٔ آنسوی آبی، یک قلمروی برون‌مرزی و یک ناحیهٔ ویژه برون‌مرزی به اسم کالدونیا و یک جزیرهٔ خالی از سکنه به اسم کلیپرتون قابل تفکیک است. اما به فرم ساده‌تر، تقسیمات نقشه فرانسه از سال ۲۰۱۶ شامل ۱۸ منطقه و حوزهٔ اداری مختلف بوده که ۱۳ تای آنها داخل فرانسهٔ متروپولیتن (خاک اصلی فرانسه) و ۵ تای دیگر در آنسوی آبها قرار دارند. مناطق یا بخش‌های اداری فرانسه به ۱۰۱ دپارتمان مختلف تقسیم شده‌اند که به ترتیب الفبا عدد گذاری شده و از این عدد در بیان کد پستی استفاده می‌شود و سابق بر این در پلاک ماشین‌ها هم استفاده می‌شده است.

از ۱۰۱ دپارتمان فرانسه، پنج تای آنها که شامل گوادلوپ و گینهٔ فرانسه و مارتینیک و مایوت و رِیونیون باشند، مناطق آنسوی ‌آبی فرانسه هم محسوب می‌شوند و از نظر قانونی و قضایی، بخشی از خاک فرانسه و اتحادیهٔ اروپا به شمار می‌روند. این ۱۰۱ بخش یا به قول خودشان دپارتمان، به ۳۳۵ بخش کوچکتر یا در اصطلاح فرانسوی اَرُندیسمان Arrondissement تفکیک شده و در سطحی پایینتر به ۲۰۵۴ بخش کوچکتر تحت عنوان کانتُن Canton تقسیم می‌شوند. کانتن‌ها آخرین تقسیمات اداری و رسمی نقشه فرانسه نیستند و خودشان ۳۶۶۵۸ ناحیهٔ شهرداری یا کُمون Commune را می‌سازند که هر کدام تحت نظارت شهرداری و شورای شهر مخصوص خود اداره می‌شود. از بین این نواحی شهرداری یا کُمون‌ها، پاریس و لیون و مارسی، به ۴۵ منطقهٔ شهرداری مجزا تفکیک شده‌اند.

تنوع نژادی و بافت جمعیت فرانسه

فرانسه با بیش از ۶۷ میلیون جمعیت، بیستمین کشور پرجمعیت جهان بوده و بعد از آلمان و بخش اروپایی روسیه، در رتبهٔ سوم اروپا و جایگاه دوم اتحادیه اروپا قرار دارد. فرانسه از بابت زاد و ولد سهم قابل توجهی در رشد جمعیت اروپا داشته و در سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۶ از کشورهایی بوده که بیشترین نرخ رشد طبیعی جمعیت (با زاد و ولد) در اروپا را به خود دیده است. نرخ رشدی که بعد از انفجار جمعیت یا به قول غربی‌ها baby boom سال ۱۹۷۳ رکورد درخور توجهی بوده است.

با وجودی که نرخ باروری کشور در ۲۰۲۱ نسبت به یک دههٔ قبل دچار افت شده، باز هم فرانسه یکی از پرزاد و ولدترین کشورهای اروپایی به شمار می‌رود. با این تفاسیر، جمعیت فرانسه هم مثل سایر کشورهای توسعه‌یافته، در حال پا به سن گذاشتن است و در حال حاضر، با میانگین سن ۴۱/۷ و یک پنجم بالای ۶۵ سال، جمعیت نسبتاً مسنی دارد. میانگین شاخص امید به زندگی در فرانسه ۸۲/۷ است و از این بابت در رتبهٔ دوازدهم جهان قرار می‌گیرد.

بیشتر مردمان فرانسه از نژاد سلتیک-گالیک هستند و در طی قرن‌ها با نژاد‌های ژرمانیک (یا فِرانک‌ها) و ایتالیایی (رُومی‌ها) آمیخته شده‌اند. در سال‌های قرون وسطی، اقوام و نژادهای مختلفی به جمعیت فرانسه اضافه شده‌اند. بریتون‌ها از جنوب غربی انگلستان، آکیتان‌ها از مرز فرانسه و اقیانوس اطلس، اسکاندیناوی‌ها از مناطق شمالی و آلمانیک‌ها به عنوان یک سری از قبایل آلمانی تبار از شمال شرقی و لیگوری‌ها که از اهالی کهن مناطق شمال غربی ایتالیا بوده‌اند.

طبق گزارشات رسمی ۸۵ درصد یا ۵۱ میلون نفر از جمعیت کشور فرانسه سفیدپوست هستند، ۱۰ درصد یا ۶ میلیون اهل شمال غرب آفریقا، ۲ میلیون سیاهپوست و یک میلیون آسیایی در آن زندگی می‌کنند. به علاوه سرشماری سراسری سال ۲۰۰۸ نشان داد که بیشترین تبار موجود در بین مردمان فرانسه، با پنج میلیون نفر ایتالیایی‌ها بوده‌ و مردم آفریقای شمالی با ۳ میلیون، آفریقای مرکزی بیش از ۲ میلیون، ارمنی ۵۰۰ هزار و ترک‌ها با ۲۰۰ هزار نفر در مراتب بعدی قرار داشته‌اند. سایر اقلیت‌های نژادی هم بین مردمانی از اسپانیا، پرتغال، لهستان و یونان تعلق داشته‌اند.

ریشه های زبان در کشور فرانسه

زبان رسمی کشور فرانسه، زبان فرانسوی است و در گروه‌ زبان‌های رمانتیک دسته بندی می‌شود. زبان‌هایی که ریشهٔ آنها به زبان لاتین برمی‌گردد و در طی زمان نرم‌تر و ساده‌تر شده‌اند. زبان فرانسه از ۱۶۳۵ به این طرف، تحت نظارت و محافظت آکادمی فرانسه قرار دارد و غیر از آن، زبان‌های دیگری مثل اُکسیتان، برِتُن، کاتالان، فلاندری (گویش هلندی)، آلزاسی (گویش آلمانی)، باسکی و کُرسی (گویش ایتالیایی) هم در سراسر نقشه فرانسه صحبت می‌شوند.

دولت کشور استفاده از زبان فرانسوی را برای مطبوعات اجباری نمی‌داند اما طبق قانون، استفاده از این زبان در محیط کار و فضاهای تجاری الزامی است. سالهاست که فرانسه با حمایت نهادهایی مثل سازمان جهانی فرانسه‌زبان‌ها، در برابر کمرنگ شدن زبانش و همه‌گیر شدن زبان انگلیسی، به شکلی جدی فعالیت می‌کند و برای جا انداختن این زبان در اتحادیهٔ اروپا و جهان در تلاش است. هرچه باشد، فرانسوی در سال‌های قرن هفدهم تا میانهٔ قرن بیستم، زبان اصلی دیپلماسی و داد و ستدهای بین‌المللی بوده و زبان ارتباطی اشراف و نخبگان و اقشار برجستهٔ جوامع مختلف محسوب می‌شده است.

طبق گزارشی از سال ۱۷۹۴ و در حالی که فرانسه زبان بین‌المللی جهان بوده، در خود کشور رونق چندانی نداشته و تنها بین سه میلیون از ۲۵ میلیون جمعیت کشور استفاده می‌شده و اینطور که پیداست، در نقاط مختلف نقشه فرانسه زبان‌های گوناگونی مثل اُکسیتان و برتُن و آلزاسی از رواج بیشتری برخوردار بوده‌اند. تا اینکه با گسترش آموزش عمومی و رونق شهرنشینی و فراگیر شدن مطبوعات، این رویه تغییر کرد و در میانهٔ قرن بیستم، زبان فرانسه به زبان غالب کشور تبدیل شد.

در آنسوی آبها و به لطف کشورگشایی‌هایی و استعمار جاه‌طلبانهٔ فرانسه بین قرن هفده تا بیستم، پای این زبان به سایر نقاط جهان از جمله آمریکا و آفریقا و پولینزی و کارائیب و جنوب شرقی آسیا هم باز شد. امروزه تخمین می‌زنند که بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلیون نفر در جهان - چه به عنوان زبان مادری و چه زبان دوم - فرانسه را صحبت می‌کنند و بعد از انگلیسی دومین و پرکاربردترین زبانیست که در سراسر جهان آموزش داده می‌شود.

خلاصه ای از تاریخ کشور فرانسه

در سرزمینی که امروزه با نام کشور فرانسه می‌شناسیم، نشانه‌هایی با قدمت یک میلیون و هشتصد هزار سال از زندگی آدمیزاد نخستین وجود دارند. در این کشور غارهای متعددی هستند که انسان‌های اولیه بر در و دیوارشان نقاشی کرده‌اند و معروفترین و سالم‌ترین آنها غار لاسکو با قدمتی نزدیک به ۱۸ هزار سال است. از ۷ هزار سال پیش و به لطف پایان آخرین عصر یخبندان و ملایم‌ شدن آب و هوای مناطق غربی اروپا، ساکنین اولیهٔ فرانسه به این نواحی سرازیر شدند و دوران نوسنگی یا نئولیثیک را آغاز کردند.

در ابتدای عهد عتیق - بازهٔ زمانی قرن ششم پیش از میلاد تا قرن پنجم پس از میلاد - عده‌ای از یونانیان از فوکیا به محلی به اسم ماسالیا یا همان مارسی امروزی آمدند و قدیمی‌ترین شهر فرانسه را بنا نهادند. از آن طرف یکسری قبایل گالیک و سلتیک از مناطق شمالی و شرقی وارد این سرزمین شده و در بازهٔ قرن پنجم تا سوم پیش از میلاد در سرتاسر نقشه فرانسه پراکنده شدند و آنچه که در کتابهای تاریخی تحت عنوان گول Gaul آمده، اشاره به آن دوران و نام کهن فرانسهٔ امروزی دارد.

درست صد و بیست و پنج سال پیش از میلاد، رومی‌ها به جنوب گول حمله کردند و آنرا به تصرف خودشان درآوردند و ۵۲ سال پیش از میلاد، باقی مناطق این سرزمین به تصرف سپاهیان جولیوس سزار درآمد. گول یا فرانسهٔ کهن، برای نخستین بار توسط امپراتور رومی‌ها یعنی آگوستوس، به استان‌ها و ایالات مختلف تقسیم شد و توسعهٔ شهرهای آن به سبک و سیاق رومی آغاز گشت. شهرهایی مثل لوگدونوم یا لیون امروزی که هر کدام به یک صحن بزرگ و یک سالن نمایش عظیم و سیرک و آمفی‌تئاتر و حمام‌های آب گرم مجهز بودند و با معماری رومی بنا می‌شدند.

گول‌های مقیم و رومی‌های مهاجر در طی سالیان دراز با هم آمیختند و فرهنگ و زبان رومیان یعنی زبان لاتین فراگیر شد و در طی قرن‌های بعدی، زبان فرانسوی از دل آن بیرون آمد. آن نسل از گول‌ها که امروزه به قول مورخان، گول‌‌های رومی نامیده می‌شوند رسما جزئی از قلمروی امپراتوری روم بودند اما به شکلی پیاپی مورد حملهٔ بربرها و قبایل توتن از سمت آلمان قرار می‌گرفتند و در همین حین، ویزیگوت‌ها در جنوب غرب و بورگاندی‌ها در کرانهٔ رود راین و فرانک‌ها که بعدها اسم کشور فرانسه از آنها آمد، در مناطق شمالی سرزمین جولان می‌دادند.

کشمکش میان قبایل ادامه داشت و از آن طرف امپراتوری روم در حال زوال بود، تا اینکه در ۴۸۱ پس از میلاد، شخصی از میان فِرانک‌ها به اسم کلاویس اول شروع به تسخیر بخش‌های مختلفی از قلمروی گول‌ها و بیرون راندن آخرین بازماندهٔ نیروهای رومی شد و مناطق جنوب غربی را از دست ویزیگوت‌ها خارج کرد و در ۵۰۸ پس از میلاد با غسل تعمید به مسیحیت گروید و خودش را ارباب سرزمین‌های آلمان غربی امروزی اعلام کرد. مسیحیت در تمام قلمروی کهن گول‌ها فراگیر شد و نام سرزمین به فرانکیا تغییر پیدا کرد و حالا می‌دانیم که اسم امروز کشور فرانسه به کدام دورهٔ تاریخ مرتبط است.

نزدیک به هزار سال بعد به فرانسهٔ قرن پانزدهم و رنسانس فرانسوی می‌رسیم که علاوه بر دگرگونی‌های فرهنگی عظیم و استانداردسازی زبان فرانسه، با نبردهای سهمگینی موسوم به جنگ‌های ایتالیایی همراه بود. در یک طرف نبرد، فرانسهٔ ثروتمند قرار داشت و در سمت دیگر خاندان سلطنتی آلمانی‌ یا به عبارتی اتریشی‌تبار هابزبورگ بودند که در زمان خودشان از مقتدرترین خاندان‌های اروپایی به شمار می‌رفتند. از آن طرف هم کاشفانی مثل ژاک کارتیه و ساموئل دُ شامپلان داشتند در دریاها جولان می‌دادند و سرزمین‌های تازه قارهٔ آمریکا را پشت قبالهٔ فرانسه می‌انداختند و مسیر را برای گسترش امپراتوری در آنسوی آبها هموار می‌کردند.

از این طرف در داخل سرزمین فرانسه، اختلاف میان مسیحیان کاتولیک‌ و پروتستان‌ها بالا گرفته بود و کار به دوران تاریکی موسوم به جنگ‌های مذهبی فرانسه رسیده بود تا اینکه توسط پادشاه محبوب تاریخ، هنری چهارم عهدنامه‌ای امضا شد تا حقوق پروتستان‌ها به رسمیت شناخته شود و کشور از اختلافات خونین مذهبی خلاص شود. اما اسپانیایی‌ها که خودشان کاتولیک‌های دوآتشه بودند و به عنوان وحشت غرب اروپا شناخته می‌شدند، هیزم به آتش این جنگ می‌ریختند و از سمت کاتولیک ماجرا حمایت می‌کردند. در نهایت هم به فرانسه حمله کردند و از ۱۶۳۵ تا نزدیک به ۲۵ سال با فرانسوی‌ها جنگیدند.

نزدیک به یک قرن بعد و در زمان لویی شانزدهم، اوضاع وخیم اقتصادی و تحولات فرهنگی و اجتماعی، دست به دست هم دادند تا اینکه در ۱۷۸۹ انقلاب فرانسه رخ داد و فرمان حقوق بشر و شهروندی به امضا رسید. فرمانی که به موجب آن حق آزادی، حق برخورداری از ثروت و دارایی شخصی، حق داشتن امنیت و حق اعتراض و ایستادگی در برابر قدرت حاکم، به عنوان حقوق بی‌چون و چرای شهروندی به رسمیت شناخته شد. اما سرانجام تمام این شعارهای زیبا، به گیوتین و اعدام طرفداران سلطنت و منتقدان جمهوری رسید و نا آرامی‌ها و جنگ‌های داخلی تا ۱۷۹۶ ادامه پیدا کرد. به باور مورخان، در این دوره نزدیک به نیم میلیون فرانسوی به کام مرگ رفتند.

از آن طرف هم اکثر حکومت‌های پادشاهی و خاندان‌های سلطنتی اروپا، به دشمنی با جمهوری نوپای فرانسه برخاسته بودند تا اینکه در ۱۷۹۹ سر و کلهٔ ناپلئون بناپارت پیدا شد. او خودش را از ریاست دولت به مقام امپراتوری فرانسه ارتقا داد و در برابر شاه‌نشین‌های اروپایی شمشیر را از رو بست. ناپلئون بخش‌هایی از اروپا را تسخیر کرد و اعضای خانواده‌اش را به حکمرانی آنها گماشت و فتوحاتش را تا روسیه هم پیش برد. در آنجا کمبود جیره و خستگی سپاه و سرمای زمستان و حملات‌ روس‌ها، آسیب سنگینی به سپاه فرانسه زد و به دنبال تلفات زیاد و شورش خاندان‌های سلطنتی اروپا، ناپلئون دچار شکست مفتضحانه‌ای شد.

پس از ناپلئون، خاندان سلطنتی بوربُن به مدت پانزده سال حکومت کرد تا اینکه با انقلاب دوم فرانسه (انقلاب ژوئیه) در تابستان ۱۸۳۰ سرنگون شد و جایش را به نجیب‌زادهٔ دیگری به اسم لویی فلیپ اول داد. در این دوران بود که فرانسه به شمال آفریقا یورش برد و شروع به شخم زدن سرزمین الجزایر کرد. در ۱۸۴۸ مجموعه‌ای از رویدادها و درگیری‌ها که از آن به عنوان انقلاب فوریه یاد می‌شود، حکومت پادشاهی را مجدداً سرنگون کرد و به برقراری دومین حکومت جمهوری در این کشور انجامید.

در ۱۸۵۲ لویی ناپلئون بناپارت که برادرزادهٔ ناپلئون اول و رئیس‌جمهور وقت فرانسه بود، با لقب ناپلئون سوم به امپراتوری رسید و در پی شکست فرانسه از آلمان در ۱۸۷۰ از قدرت برکنار شد و جمهوری سوم فرانسه بوجود آمد. پنج سال بعد از این اتفاق، تصرف کامل الجزایر به نتیجه رسید و بیش از ۸۰۰ هزار تن از مردمان الجزایر را قربانی کرد. اتفاقی که کینهٔ عمیق و کدورت ناشی از آن، سال‌ها بعد از استقلال الجزایر و با وجود حمایت‌های قابل توجه فرانسه از این کشور، کماکان در وجود برخی از مردم الجزایر وجود دارد و مرور زمان، آنرا کمرنگ نکرده است.

در تابستان ۱۹۱۴ و در شروع جنگ جهانی اول، آلمان بخش‌هایی از نقشه فرانسه را به اشغال درآورد اما در نهایت فرانسه و نیروهای متفقین در برابر قدرت‌های مرکزی اروپا و عثمانی به پیروزی رسیدند. پیروزی سختی که تنها ۱ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر تلفات به فرانسه تحمیل کرد و منجر به تغییرات قابل توجهی در جامعهٔ اروپایی شد. در ۱۹۴۰ سناریوی هجوم آلمان به فرانسه مجدداً تکرار شد و در کسری از زمان، کشور به اشغال آلمان نازی در آمد و بین ارتش ایتالیا و آلمان تقسیم شد. نزدیک به ۱۶۰ هزار نفر از شهروندان فرانسوی به اردوگاه‌های کار اجباری در آلمان و لهستان اشغالی فرستاده شدند و دیگر هرگز رنگ آزادی را ندیدند.

حملهٔ نیروهای متفقین در نبرد نرماندی ورق جنگ را برگرداند و آلمان را به سرپایینی شکست هل داد و حکومت موقت فرانسه با فرماندهی ژنرال دُ گل، علاوه بر ادامهٔ مبارزه علیه آلمان به اصلاحات پررنگی - مثل ایجاد سیستم تأمین اجتماعی و دادن حق رأی به زنان - در عرصهٔ سیاسی و اجتماعی فرانسه پرداخت. بدین ترتیب جمهوری چهارم در کشور فرانسه استقرار یافت و در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، رشد اقتصادی چشمگیری کرد. فرانسه یکی از پایه‌گذاران پیمان ناتو لقب گرفت و از آن زمان تا به امروز، جایگاهش را به عنوان یکی از صنعتی‌ترین و تأثیرگذارترین کشورهای اروپا و جهان حفظ کرد.

اوضاع اقتصادی کشور فرانسه

اقتصاد گسترده و قدرتمند فرانسه، از مدل اقتصاد مختلط تبعیت می‌کند و با فاصلهٔ نزدیکی بعد از کشور انگلستان، اقتصاد هفتم جهان - هفتم از لحاظ تولید ناخالص و نهم از نظر شاخص قدرت خرید - و یکی از اعضای مهم کشورهای گروه هفت است. در حال حاضر بار دو سوم از اقتصاد فرانسه بر دوش حوزهٔ خدمات قرار دارد و بیشترین درآمد و نیروی کار در آن خلاصه می‌شود. فرانسه بعد از آلمان و ایتالیا، سومین کشور اروپایی از نظر حجم تولید است.

صنعت گردشگری فرانسه در رقابت نزدیک با ایالات متحده و اسپانیا در مقام اول جهان قرار دارد و صنایعی مثل تولید تجهیزات صنعتی و توربین‌های گازی و صنعت خودرو و داروهای بسته‌بندی شده و محصولات شیمیایی در کنار فراورده‌های نفتی و نوشیدنی‌های انگوری، بخش عمده‌ای از درآمد صادراتی آنرا تشکیل می‌دهند. کشور فرانسه از نظر علم و صنعت کشاورزی هم جزو پیشگامان اروپا محسوب می‌شود و به لطف زمین‌های زراعی وسیع و حاصلخیز، به بزرگترین تولیدکننده و صادرکنندهٔ محصولات کشاورزی در اروپا بدل شده است.

وضعیت آموزش و درمان در کشور فرانسه

ناپلئون نخستین کسی بود که در ۱۸۰۲ نظام آموزش متوسطه را پایه‌گذاری کرد. اما پدر آموزش نوین فرانسه، سیاست‌مدار و فیلسوف فرانسوی با نام ژول فِری بود که تحصیلات رایگان را تا شانزده سالگی اجباری کرد و مدارس فرانسه را سکولار نمود. نظام آموزشی این کشور به سه بخش ابتدایی و متوسطه و عالی تقسیم می‌شود و بسیاری از کشورهای جهان از همین مدل الگو برداشته‌اند. در مقطع تحصیلات عالی، فرانسه تعدادی از بهترین دانشگاه‌های اروپا و جهان را دارد که برخی از آنها با عنوان Grandes écoles شناخته می‌شوند و از غایت کیفیت آموزشی و تحقیقاتی برخوردارند. برای آشنایی با ساده ترین راه تحصیل در فرانسه با کارشناسان لتسگویونی در ارتباط باشید.

نظام بهداشت و درمان فرانسه بر پایهٔ کمک‌های دولتی استوار است، کلیهٔ شهروندان این کشور از بیمهٔ رایگان سلامت برخوردارند و در ارزیابی‌‌های انجام گرفته فرانسه یکی از بهترین سیستم‌‌های بهداشت و درمان جهان را دارد و مثل سایر کشورهای توسعه‌یافته بودجهٔ قابل توجهی به بخش بهداشت و درمان تخصیص می‌دهد. بیمه سلامت عمومی، نزدیک به ۷۷ درصد هزینه‌های درمانی شهروندان فرانسه را پوشش می‌دهد، شاخص امید به زندگی برای مردان ۷۸ و برای زنان ۸۵ سال است که یکی از بالاترین ارقام در بین کشورهای اروپایی و جهان محسوب می‌شود.

فرانسهتحصیل در فرانسه
به تحصیل در رشته های پولساز دنیا علاقه دارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید