
به نظرت اگه تو یه خیابون شلوغ ماشینت خراب شه و موبایلت رو هم فراموش کرده باشی، زودتر یکی به دادت میرسه یا تو یه جادهی خلوت؟ اگه جوابت جادهی شلوغه، تبریک میگم تو اثر تماشاگر و نگاههای بِر و بِر رو نادیده گرفتی!
یا اگه توی یه ایستگاه اتوبوس شلوغ ایستاده باشی و یهو یه نفر غش کنه، محتملترین کاری که انجام میدی چیه؟ زنگ زدن به ۱۱۵؟ دویدن به سمت طرف برای کمک؟ ولی راستشو بخوای، اولین کاری که میکنی فقط نگاه کردنه! خودم هم توی همچین موقعیتهایی فقط زل زدم و منتظر موندم که یکی دیگه یه کاری کنه :/
این قضیهی نگاههای کشنده از اونجایی شروع شد که تو سال ۱۹۶۴، کتی جنویز، ساعت ۳ صبح توی پارکینگ خونهاش، توسط یه مهاجم کلی چاقو میخوره، با جیغ کشیدنش مهاجم فرار میکنه و در کمال تعجب هیچکدوم از ۳۸ تا شاهد ماجرا کمکی نکردن و فقط بِر و بِر چاقو خوردن کتی رو تماشا کردن. بعد از این اتفاق، روانشناسا وارد داستان میشن و میگن ای بابا! چرا توی همچین موقعیتی مردم اینقدر ماستبازی درآوردن؟ جلو چشمشون یه آدمی رو با چاقو تیکه پاره کردن ولی جیکشون در نیومده ://
و اینجاست که اثر تماشاگر وارد صحنه میشه! وقتی یه آدمی کمکلازم باشه، هر چقدر تعداد افراد حاضر در صحنه بیشتر باشه احتمال اینکه کسی بهش کمک کنه کمتره.
واسه اثبات این نظریه آزمایشهای مختلفی انجام شده که یکیشون اینه:
یه نفر رو بردن تو یه اتاقی، بهش یه پرسشنامه دادن پر کنه و بعد از چند دقیقهای اتاق رو پر از دود میکنن. موقعی که اون آدمه تنها بوده سریع از اتاق میزنه بیرون، ولی موقعی که چند نفر دیگه هم کنارش بودن، اونقدر بِر و بِر به همدیگه نگاه کردن تا کل اتاق پر از دود شده و دیگه نتونستن پرسشنامه رو پر کنن. یعنی حضور بقیه اونقدر تاثیرگذاره که ممکنه خودتو به کشتن بدی!
همهمون اثر تماشاگر رو تجربه کردیم. یکی از پررنگترین تجربههای من سر کلاس درس بوده، موقعی که استاد یه مطلب واضحی رو اشتباه میگه یا یه خطای محاسباتی واضحی توی جوابش هست و با همون اشتباه هم بحث رو جلو میبره، هیچکس هیچی نمیگه به امید اینکه یه نفر دیگه یه حرفی بزنه. البته این اتفاق میتونه به خاطر بیاعتمادی به خودمون و مطمئن بودن از اینکه یه استاد هرگز اشتباه نمیکنه هم باشه.
این اثر وقتی قویتر میشه که فکر کنی کسی که دنبال کمکه، توسط یکی از آشناهاش مورد آزار و اذیت قرار گرفته و اینجوری احتمال مداخله کردن تو حتی کمتر هم میشه؛ ولی از اون طرف کافیه یه نفر بره جلو و کمک کنه، اونوقت بقیه هم پشت سر هم داوطلب میشن.
پس یادت باشه دفعهی بعد که یکی کمک خواست، منتظر بقیه نمون و سعی کن از گله جدا بشی و طلسم نگاههای کُشنده رو بشکنی؛ شاید تو همون قهرمانی باشی که باید وارد عمل بشه!
این اولین خطای شناختی از سری خطاهای کتاب توهم نبوغ بود. به همین ترتیب میخوام به زبون خودم، هر چند روز یک بار، این خطاهای رایجی که منطق ما رو به چالش میکشه، اینجا بنویسم!