انیشتین میگه:
«همهچیز باید تا جای ممکن ساده باشه، ولی نه سادهلوحانه.»
و این همون قانونیه که استیون بارتلت توی کتابش، The Diary of a CEO، رعایت کرده. توی این کتاب ۳۳ تا قانون زندگی و کسب و کار رو معرفی کرده و مفهوم هر قانون رو دقیق و به اندازهی کافی توضیح داده، نه خلاصهگویی کرده و نه زیاده گویی. استیون معتقده که این قوانین توی هر زمان و هر حرفهای، توسط هر کسی که میخواد یه چیز خفنی رو بسازه یا یه آدم خفنی بشه، قابل اجرا هستش.
چهار تا ستون خفنیت وجود داره که همهی این ۳۳ تا قانون از دل این ستونها در میاد:
هر چیزی که بخوای بسازی، اول از خودت شروع میشه.
داوینچی میگه:
«موفقیتهات به اندازهی تسلطت روی نفسته، و شکستهات هم به اندازهای که خودتو ول کردی.»
رهبری از درون شروع میشه. اگه نتونی خودتو مدیریت کنی، نمیتونی بقیه رو هم مدیریت کنی.
خودآگاهی، خود کنترلی، خود مراقبتی، خود مدیریتی و عزت نفس، اینا مهارتهای نرم نیستن، اینا مهارتهای اساسیان.خودت تنها چیزیه که تو این دنیا روش کنترل داری و با اینکه کار سختیه، ولی اگه بتونی روی خودت مسلط شی انگار که روی کل دنیا مسلط شدی.
دنیا روی قصهها میچرخه.
دنیای ما از آدما ساخته شده و آدما عاشق قصه هستن و هیچ چیزی تاثیرش بزرگتر از یه داستان واقعی فوقالعاده نیستش. یه داستان خوب باعث میشه که یکی بشنوتت، بفهمتت، باورت کنه، دنبالت کنه و در نهایت خریدار داستانت بشه.
فلسفهی شخصی آدما، رفتارشون رو شکل میده.
اگه مجموعه باورها و ارزشهای یه آدمی رو بدونی، دیگه میتونی رفتارهای اون آدم رو پیشبینی کنی. فلسفهی شخصیت مثل ریشهی درخت زندگیت میمونه و رفتارت مثل شاخههاش. بدون یه ریشهی محکم احتمالا شاخهها بکشنن یا هرز برن.
بدون شک یه دست صدا نداره و بازم، بدون شک هر موفقیت بزرگی نتیجهی همکاری آدمهاست. یه محصول، نتیجهی کیفیت ذهن اعضای یه تیمه و اگه میخوای ۱ به علاوهی ۱ بشه ۳ باید آدمهای درست رو توی تیمت انتخاب کنی.