آن حس ارزشمندی و دوست داشتنی بودن است که در اعماق وجود هرکسی نهفته است این حس مانند یک قطب نما مسیر زندگی ما رو روشن می کند و به ما قدرت می دهد تا با چالش ها رو به رو شویم از فرصت ها استفاده کنیم و به اهداف خود برسیم .عزت نفس تنها یک احساس نیست بلکه یک باور عمیق به توانایی ها،ارزش ها و شایستگی های خود است کسی که عزت نفس بالایی دارد خودش را همانطور که هست می پذیرد نقاط قوت و ضعف خود را می شناسد و به خود احترام می گذارد او می داند که شایسته ی عشق،احترام و موفقیت است .
عزت نفس نقش حیاتی در تمام جنبه های زندگی دارد فردی که عزت نفس بالایی برخوردار است :
روابط سالم تری برقرار می کند بخاطر اینکه می داند که چه چیزی را می خواهد و چه چیزی را نمی پذیرد بنابراین روابطی مبتنی بر احترام متقابل و صداقت ایجاد می کند
در کار و تحصیل موفق تر است بخاطر اینکه به توانایی های خود ایمان دارد بنابراین با انگیزه و پشتکار بیشتری تلاش می کند و از شکست ها درس می گیرد
تصمیمات بهتری می گیرد بخاطر اینکه به خودش اطمینان دارد و می تواند تصمیمات بهتری را بگیرد
از سلامت روان بیشتری برخوردار است بخاطر اینکه خودش دوست داره و و به خودش احترام می گذارد بنابراین کمتر دچار استرس و اظطراب ،افسردگی می شود
زندگی شاد و رضایت بخش تری دارد از زندگی خودش لذت میبرد قدردان داشته های خودش و به دنبال رشد و پیشرفت است
در مقابل فردی که عزت نفس پایین دارد خود را بی ارزش و ناتوان می داند او از خودش انتقاد میکنه به توانایی های خود شک دارد و از روبه رو شدن با چالش ها می ترسد
عزت نفس پایین می تواند منجر به مشکلات متعددی شود از جمله :
روابط ناسالم :او ممکن است در روابط خود منفعل ،وابسته یا پرخاشگر باشد
عملکرد ضعیف در کار و تحصیل :ممکن است به دلیل ترس از شکست از تلاش کردن دست بردارد
تصمیم گیری های نادرست :ممکن است به دلیل عدم اعتماد به خود تحت تاثیر دیگران قرار بگیرد
مشکلات سلامت روان :او ممکن است دچار اظطراب ،افسردگی شود
عدم رضایت از زندگی ممکن که احساس پوچی ،نا امیدی و نارضایتی کند
تجربیات دوران کودکی: نحوه ی برخورد اطرافیان مخصوصا پدر و مادر با کودک نقش مهمی در شکل گیری عزت نفس او دارد
مقایسه با دیگران :مقایسه مدام خود با دیگران می تواند منجر به احساس حقارت و خود کم بینی شود
باورهای منفی:باورهای منفی راجب خود داشتن می تواند عزت نفس را تخریب کند
پذیرش خود :خودت را همانگونه که هستی بپذیر و از خودت انتقاد نکن
شناسایی نقاط قوت :نقاط قوت خود را شناسایی کنید و به آنها افتخار کنید
تعیین اهداف واقع بینانه :اهدافی را تعیین کنید که قابل دستیابی باشند و با رسیدن به آنها به خودتان افتخار کنید
محیط حمایتی ایجاد کنید :با افرادی معاشرت کنید که شما را دوست دارند و به شما احترام می گذارند
همش دنبال تائید بقیه است و بخاط اینکه میترسه اگ شکست بخورم طرد میشم هیچوقت وارد عمل نمیشه ،تصمیم نمی گیرد خودش سرزنش میکنه ،توانایی هاش دست کم میگیره ، برای جلب توجه به دیگران راجب خودش ،توانایی هاش ،زندگی اش دروغ میگه .
یه جاهایی از زندگیش نیاز به ترمیم داره ،چاله چوله داره ،داره اذیتش میکنه اما خودش به بیخیالی و ندیدن میزنه
بخاطر ترس از شکست و یا قضاوت شدن در برابر تغییر و امتحان کردن چیزهای جدید مقاومت میکنه سالیان سال به یک روش و راه و مسیر میچسبه و راه جدید روش جدید امتحان نمیکنه حتی اگ بدونه که امتحان کردن راه جدید بهش کمک میکنه به نفعش و باعث پیشرفتش میشه اما روش جدید ،دیدگاه دیگ را قبول نمیکنه .
سالیان سال که توی رابطه ای هست که همش داره سرخورده میشه ،زجر میکشه بهش بی محلی و بی احترامی میشه اما چون که ترس از آشنایی با افراد جدید داره ترجیح میده همونجا بمونه و زجر بکشه تا که موقعیت جدید امتحان کنه توی محل کار حقشو میخورن بهش بی احترامی میکنن اون شغل مثل سوهان روح براش اما چسبیده بهش میگه که سالیان سال که توی این شرکت با این افراد دارم کار میکنم حالا کو تا برم جای دیگ با افراد دیگ بخوام آشنا بشم
با همه کس و همه چی موافقت میکنه هرکی هرچی بگه ،میگه آره درسته آره تو هم راست میگی آره منم اینطوریم بخاطر اینکه ترس از طرد شدن شدن میترسه که اگ نظر واقعی ام که مخالف با اینهاست رو بگم دعوا میشه ،بحث میشه ،تنها میشم منو دیگه تو جمعشون راه نمیدن من میشم یه آدم غر غرو که همه من رو طرد میکنن مدام عذر خواهی بی مورد میکنه برا همچی معذرت میخاد حتی اگ اون اصلا نقشی هم نداشته باشه
حالت تدافعی ،دعوا داره هرکی هرچی بگه فکر میکنه دشمنش و باید جبهه بگیره همچی رو به بد برداشت میکنه اصلا لحن حرف زدنش دعوایی فکر میکنه همه دشمنن باهاش و دارن بهش ظلم میکنن همچی به خودش میگیره یه سوال ساده ازش بپرسی با تشر جوابت میده
از همه چی و همه کس گله و شکایت داره اسم هرکی میاری یه شکایت ازش داره یه حرفی داره که بخواد خرابش کنهد از زمین و زمان ،تمام شرایط ،محل کار ،اجتماع همسر ،آب و هوا شکایت داره
من درست میگم و هرچی که من بگم هر طور که من بخام باید لباس بپوشی تو باید مثل من رفتار کنی ،زندگی کنی اگ هم کسی حرفش گوش نداد عصبی میشه ،اخم میکنه ،باهاش حرف نمیزنه
مدام در حال تلاش و توضیح خودش به دیگران کارهایی که کرده رو میخاد توضیح بده دیگران قانع کنه که من هم مفیدم ،پرتلاشم داره تلاش میکنه خودش ثابت کنه به دیگران که من درستکارم هرکاری میکنه که در چشم دیگران خوب دیده بشه
خودش شایسته ی عشق نمیدونه و میگه من محکوم به تنهایی و شکست عشقی هستم افرادی که خودشون را دوست ندارن و خودش دوست داشتنی نمیدونه زمانی که کسی عاشقش بشه میگه که این حتما یه نقشه ای داره یه مشکل داره حتما اگ تو عاشق منی پس لایق من نیستی کسی را مثل بت میپرستم که بمن بی محلی میکنه زمانی هم که وارد یک رابطه ی عاشقانه با یک فرد مناسب بشه همش بهانه میگیره ،بحث درست میکنه ،دعوا را میندازه چن که در شرایط هست که ذهنش نمیتونه قبول کنه اون چیزی رو که نا شناخته است براش آنقدر بهانه میاره دعوا میکنه تا که بلاخره کات کنه و اونموقع است که میگه آخیش حالا شد چن که الان موقعیت آشنا را ملاقات کرد
