ویرگول
ورودثبت نام
زهرا فولادی
زهرا فولادی
خواندن ۹ دقیقه·۲۲ روز پیش

راهکارهایی برای رشد شخصی در زندگی انسان

انسان به طور ذاتی خواهان پیشرفت و رشد شخصی و موفقیت در زندگی است و هیچ موفقیت و رشدی بدون داشتن هدف وچشم انداز ،تلاش کردن وپشتکار و دیگر عوامل رخ نمی دهد میخام بگم دوست عزیز اگه که شما شخصی هستید که خواهان پیشرفت و موفقیت در زندگی خودتون هستید باید این رو بدونید که موفقیت خود به خود و الله بختکی برای انسان رخ نمی دهد بلکه موفقیت حاصل انجام دادن یک سری کارهای هوشمندانه کوچک اما به صورت مکرر و مداوم در این مقاله راهکارهایی عنوان شده که با عمل کردن به آن ها به راحتی شما هم می توانید در مسیر موفقیت قرار بگیرید...

راهکار اول:چشم انداز روشنی از زندگی و اهدافتون داشته باشید ..

بسیاری از انسان ها سردرگم شده اند حتی افراد که توانمندی ها و استعداد های زیادی دارند و یا رویاهای بزرگ در سر داشته اند اما از یک جایی به بعد فقط بخاطر گم کردن هدف و یا نداشتن نقشه راه یا به عبارتی چشم انداز از مسیر خارج شدند و سردرگم و حیران در بلاتکلیفی به سر می برند.

چشم انداز دقیقا مثل یک فانوس دریایی برای اینکه مسیر را گم نکنید می ماند ... با گم کردن چشم انداز و مسیر انسان ها دچار ناخوش احوالی می شوند از زندگی ناراضی می شوند ...هفتاد درصد آدم ها از شغلشان ناراضی در واقع متنفر هستند روابطشان نا خوشایند و لبخند به لب ندارند ..نمی خندند انرژی ندارند ..احساس بی فایده بودن می کنند ...احساس در ماندگی می کنند انگار که زندگی شان به سمت نا کجاآباد هلشان می دهد ...

اما اگر بدانی هدفت در زندگی چیه دنبال چه چیزی هستی چشم اندازی از آینده و خواسته هات داشته باشی دیگر تو مانند افراد بی هدف و سر در گم در هم شکسته نیستی ...ما می توانیم زندگی خودمون را راست و ریسن کنیم بخاطر اینکه هر چیز خوبی همه تغییرات عالی با چشم اندازی روشن شروع می شوند ...

چشم انداز مهم ترین چیز است ...چشم انداز یعنی داشتن هدف ومعنا ...داشتن چشم اندازی روشن یعنی داشتن تصویری از زندگی ایدئالت و نقشه ی راهی برای چگونگی رسیدن به آن ...افرادی که بیشتر احساس سردر گمی می کنند هیچ کدام از این ها را ندارند ...تصویر یا نقشه ی راهی ندارند ...زمانی که خودشون را در آیینه نگاه می کنند با خودشون میگن آخه چطور به این حال و روز افتادم ...اما نمی دانند تصمیمات زیادی گرفتند اقدامات زیادی کردند که خودشان را به این حال و روز انداختند با این حال نمی دانند که آن تصمیمات و اقدامات چه بوده آنها حتی با تو بحث می کنند که من از این شغل متنفرم چرا انتخابش کردم ...این افراد فراموش کردند که هیچ کس آن انگشتر را بزور توی دستشون نکرده و یا چیز برگر دوم را دستشون نداده ...

هیچ کس آنها را مجبور به انجام دادن آن کار مجبور نکرده است ...هیچ کس مجبورشون نکرده که آن کلاس درس را رها کنند و یا تمرینات ورزشی را رها کنند ...

هیچ کس مجبورشان نکرده که به جای 8ساعت خوابیدن تا دیر وقت در فضای مجازی بچرخن ...

با این حال آنها کاملا کاملا باور دارند اعتقادشون اینه که زندگی برایشان اتفاق افتاده و واقعا فکر می کنند که هیچ انتخابی در زندگی شان نداشتند ...

می دانی موضوع چیست ؟؟تا حدی درست می گویند ...هیچ کداممان نمی توانیم انتخاب کنیم اهل کجا باشیم ...در شرایط سخت و یا آسان در فقر یا ثروت دوران کودکی مان را سپری کنیم شاید دوران کودکی که هریک از ما سپری کردند به قدری سخت بوده که هیچ یک از اطرافیانمون میزان سختی آن را درک نکنند ...ما که نمی توانیم داستان زندگی خودمون را تغییر دهیم اما می توانیم انتخاب کنیم از آنجا به کجا برویم .

برای تمام اتفاقاتی که تا اینجا برایمان افتاده است چه خوب چه بد دلایل و توضیحاتی وجود دارد اما در بیشتر اوقات به این دلیل نبوده که انتخابی نداشتیم .همیشه یک انتخاب داریم .چیزی که هیچ وقت نداریم مگر اینکه ایجادش کنیم معیاری است که انتخاب هایمان را با آن بسنجیم ..این همان چیزی است که چشم اندازی روشن در اختیارمون قرار می دهد راهی برای رمز گشایی اینکه آیا تصمیمی برای ما خوب است یانه ...براساس اینکه آیا این تصمیم من را به هدف زندگی ام و یا زندگی ایده آلم نزدیک می کند یاخیر ...

آیا کاری که الان در حال انجام آن هستیم باعث می شود از هدفمون دور شویم آیا با انجام این کار تصویر هدفم در ذهنم مبهم تر می شود یا روشن می شود؟

شادترین و موفق ترین آدمهای جهان همیشه از انجام دادن کاری که آنها را از هدفشان دور می کند خودداری می کنند و بالعکس کارها و اعمالی که آنها را آنها را در رفتن به سمت اهدافشون سوق می دهد را انجام می دهند ...

فرقی نمی کند که به موضوعی کوچک فکر کنند یا بزرگ فر آیند تصمیم گیری یکسان است .

تنها تفاوت بین آنها و افراد معمولی وضوح تصویری است که برای آینده خود متصورند ..قدرت برنامه هایمان برای رسیدن به هدف و پذیرش این است که انتخاب تحقق بخشیدن به این چشم انداز برعهده ی ما و فقط بر عهده ی ماست.

خپ چطور باید انجامش دهیم ؟چگونه از ابتدا چشم انداز ی روشن ایجاد کنیم؟فکر می کنم 2تا راه جلوی روی ماست اول از تصاویر کوچک شروع کنی و تاجایی پیشرفت کنیم که تصویری بزرگ و واضح برایت آشکار شود یا می توانی با دیدی بزرگ و واضح شروع کنی و سپس مانند لنز دوربین زوم کنی تا عکسی واضح بدست بیاوری .

راهکار دوم

زمانی که از زندگی و شغل خود جایگاهی که در آن قرار داریم ناراضی هستیم یک کار درست واصولی این که

به سه سالگی خودمون برگردیم بفهمی دوست داشتی چه کاره شویم بیابی که آن خواسته و هدفتو چطوری و چگونه به زندگی ات تبدیل کنی سپس نقشه راهی تهیه و دنبالش کنید ...روند ایجاد چشم انداز را توصیف کنید می توانیم با نگاه کردن به گذشته و تفکر بسیار گسترده در باره ی چیزهایی که قبلن دوست داشتی آن را شروع کنی دغدغه هایت سرنخی از اولین چشم اندازت هست ...البته که خیلی از آدم ها برای رسیدن به خواسته های خود هدف گذاری دارند و هدف تعیین می کنند که این هم خیلی موثر و کمک کننده است در رسیدن به خواسته هامون اما یک تفاوتی که بین هدف و چشم انداز هست این که هدف جزئی تر عینی تر واقعی تر هدف زمان مشخص داره اما چشم انداز دقیقا مثل یک نقطه ی روشن یک فانوس در وسط دریاست که تو آن فانوس را می بینی آن نقطه را می بینی و می دانی که مقصد تو در این راستاست برای رسیدن به آن مقصد فانوس را نشانه می گیری تا به آن مکان برسی پس چشم انداز کلی تر اگر که چشم انداز را جزئی کنیم خیلی سریع پیچیده می شود و آنجاست که جلو جلو خیال بافی می کنیم و کم کم مراحل مهم در نقشه ی راه را از یاد می بریم داشتن چشم انداز وسیع به تو مکان آسان و در دسترس را می دهد تا متوجه بشوی از کجا و چگونه بزرگنمایی کنی .این بدان معنی نیست که چشم اندازت را محدود تر کنی بلکه فقط دقیق تر شرایط را خواهی سنجید و تصویر ذهنی واضح تری خواهی داشت .شبیه این است که هنگام چیدن برنامه سفر روی نقشه ی جهان زوم کنی جهان از قاره ها تشکیل شده و قاره ها ازکشورها ودر کشور ها هم شهر ها و شهرستان ها در شهرستان ها محله و به این ترتیب شما به ساختمان ها و بلوک ها می رسید اگر گردشگری و فقط می خواهی دنیا را ببینی میتوانی از کشوری به کشور دیگر برویجزئیات خیلی مهم نیست لازم نیست دقیق توجه کنی اما اگر واقعا میخواهی مکانی را بشناسی و از تجربه هایت نهایت استفاده رو ببری و حتی بخواهی برای زندگی کردن به آنجا بروی بهتر است که به خیابان ها بروی آداب و رسوم آنها رو بشناسی و چیزهای جدید امتحان کنی اینجاست که برنامه سفری که میخای بچینی به شکل چشم انداز در میاد که کم کم با تلاش می توانی آن را بدست بیاری ..

پس از اینکه تصویر واضحی از چشم اندازت مشخص شد

فضا و زمان ایجاد کن

همه اتفاقاتی که که در زمان کودکی برای شما رخ دادو باعث خوشحالی و شعف شما شده همه این اتفاق ها لحضات الهام بخشی بود که در ذهن شما نقش بسته و می تواند چشم انداز برای شما باشد متاسفانه برای بسیاری از مردم یافتن این نوع چشم انداز فرآیند کشف بلند مدتی است که ماهها و یا حتی سالها طول می کشد البته برخی اصلا به آن دست پیدا نمی کنند آنها بدون چشم انداز زندگی می کنند حتی از دغدغه اولیه دوران جوانی شان خاطراتی ندارند زیرا شاید همان دغدغه ها می توانست به چشم انداز آنها تبدیل شود واقعا غم انگیز است اما از طرفی اصلا پذیرفتنی نیست که یکجا بنشینی و هیچ کاری برایش انجام ندهی و نقش قربانی را بازی کنی فقط تویی که می توانی زندگی دلخواهت را برای خودت بسازی زیرا هیچ کس قرار نیست برایت آستین بالا بزند اگر الان به هر دلیلی شکل و شمایل زندگی ات آنچیزی نیست که دوست داشته باشی مشکلی نیست بخاطر اینکه انتخاب هایی که از الان به بعد می کنی مهم هستند اما در حال حاضر 2تا کار باید بکنی

1:ابتدا اهداف کوچکی برای خودت تعیین کن در حال حاضر نگران اهداف بزرگ و گسترده ات نباش ...

هر روز روی بهبود ها و و دستاوردهایت تمرکز کن که می تواند شامل اهداف ورزشی یا تغذیه ای باشد ..شاید راجب ارتباط درست با دیگران و یا مطالعه کردن باشه یا منظم کردن خانه ات باشد ...

اول سروقت کارهایی برو که از انجام دادنشان لذت میبرین و دوستشون داری و یا بخاطر تکمیل کردنشان به خودت افتخار میکنی آنها را هر روز با هدف کوچکی انجام بده و سپس توجه کن چطور انجام آن کارهای کوچک موضوع مورد توجهه ات را تغییر می دهد ناگهان متوجه نگاه متفاوتت به مسائل خواهی شد.

هنگامی که ریتم انجام آن اهداف کوچک روزانه را بدست گرفتی اهداف هفتگی سپس ماهانه ایجاد کن به جای بزرگنمایی یک مکان وسیع زندگی خودت را از همین آغاز کوچک بساز تا چشم اندازت از همانجا در مقابلت گشوده شود به همین ترتیپ که پیش می روی احساس بی فایدگی کم کم از بین می رود

قدم دوم ساختار های دست و پا گیرت را کنار بگذار و برای زندگی ات فضا و مکان ایجاد کن هر چند در ابتدا ممکن کوچک و کوتاه باشد اما الهام می تواند راهش را پیدا کند و فرآیند کشف اتفاق بیفتد ......



رشد شخصیزندگی
من یک معلمم معلم عاشق باتمام وجودم با عشق درونی ام تدریس می کنم بدون توقع نتیجه چون من مطمینم خداوند عزیزم بهترین نتیجه را در زمان و مکان مناسب به من می دهد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید