زینب فولادی
زینب فولادی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

نکته بین احوال باش

با خودم فکر میکردم با کمی دقت بیشتر به جزئیات و نکته ها،می توانیم احوالات یکدیگر را بيشتر بشناسیم و به درک بالاتری از شرایط همدیگر دست پیدا کنیم. یک زمانی همکاری را داشتیم که اکثر اوقات که سر کار حاضر میشد چشمانش قرمز بود و خسته. حوصله حرف زدن و بودن در جمع را نداشت.صحبتی اگر بود تا حد امکان کوتاه و مختصر میشد.ما هم آنقدر غرق در کار می‌شدیم و یا از سر خستگی و یا خیلی دلایل دیگر از کنار این موضوع ساده می گذشتیم.وقتیکه با اختلاف فقط چهارماه پدر و خواهرش را از دست داد و ما بخاطر شرایط کرونا جهت عرض تسلیت و فوت پدرش میسر نشد حضوری کنارش باشیم اما وقتی با فاصله کوتاهی خبر فوت خواهرش هم به گوشمان رسید درنگ را جایز ندانستیم و گفتیم حتما اینبار دیگر حضوری برای تسلیت باید برویم. وقتی به منزلشان رفتیم و برای اولین بار از نزدیک در جریان زندگی و مشکلاتش و کلا پای حرفش نشستیم،جدای از جو حاکم و غمی که در جای جای خانه میشد دید یک ناراحتی و حسرت عمیقی هم در دل همگی مان حس میشد،که ما زودتر از این اوضاع هم می‌توانستیم ببینیم و درک کنیم.چشمانی که همیشه قرمز بود و جسم و روحی که همیشه بار زیادی از خستگی را با خود حمل میکرد همه حاکی از دردهای عمیقی بود که ما نه دیده بودیم و نه شنیده بودیم وقتی که برایمان تعریف کرد قبل از پدر یک خواهر و برادر را هم مثل همین خواهرش بدلیل یک بیماری ژنتیکی بعد از دوره های طولانی مدت درمان از دست داده است. اما رابطه اش با این خواهر کوچکتر و حس نزدیکی بیشتری با هم داشتند،در جریان بیماری و درمان در تمام لحظه های سخت در کنار او دلسوزانه حاضر بوده‌،اکثر شب‌ها کنار تختش بيدار مانده و صبح با چشمانی از غصه و خستگی قرمز شده به سر کار می آمد و ما برای خودمان عادی کرده بودیم این جزئیات ساده را.وقتیکه تعریف می‌کرد ازبس در مسیر بیمارستان ها و مطب پزشکان و داروخانه‌ها در رفت و آمد بوده اند فشار روحی که مجبور به تحملش می‌شد دیگر در جمع همکاران و محل کار وقتیکه کسی هم جویای احوالاتش نمیشد اوهم سکوت را بر حرف زدن ترجیح میداد.خیلی ناراحت کننده بود حتی یاد آوری اش هم دردی به دل آدم می اندازد که ما چقدر ساده از کنار همه چی گذشتیم و اوقاتی که می‌توانستیم با همدلی و دوستی بار غمش را کم کنیم اما به دلایل مختلف کوتاهی کرده بودیم. همان جا با خودم عهد کردم که بیشتر نکته بین احوال اطرافیان و دوستانم باشم این متفاوت است با دخالت کردن. جزئیات و نکته ها را دقت کنم و از آن جهت درک کردن و کمک کردن به حال خوب بقیه استفاده کنم.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید