من آخرین بارها رو باتو تجربه کردم
آخرین رویای روح من
آخرین باری که کسی رو اینجوری دوست داشتم
آخرین باری که برای رنگ چشمای کسی شعر گفتم
آخرین باری که قهوه رو کنار کسی خوردم که از عمیق ترین نقطه ی قلبم دوستش داشتم
آخرین باری که توو باغ فردوس وسط پاییز باهاش قدم زدم
آخرین باری که چشمام برق میزد توو عکسا
آخرین باری که بوی عطر کسی رو نفس کشیدم
آخرین باری که روز تولدم ذوق داشتم
آخرین باری که موهامو آبی کردم
آخرین باری که خودمو توو چشمای کسی دیدم
تو آخرین کسی بودی که روح ام براش زنده بود
تو آخرین ذوق من، برای دوست داشتن بودی....