Footeamo
Footeamo
خواندن ۱۱ دقیقه·۵ سال پیش

تیری آنری؛ بازنشستگی به تو نمی‌آید!

پادکست فوتبالی فوتیمو - اپیزود 1
پادکست فوتبالی فوتیمو - اپیزود 1

متن: شهریار نوبهار | روایت: اردلان کاظمی

یکی دو سال پیش جایی گفته بود که نیویورک را به طرز غریبی دوست دارد. هر چند که لندن همیشه برایش شهر نور و رویا بوده. جایی که در آن از یک پسر جوان تبدیل به افسانه زنده یک باشگاه شد. ولی نیویورک و زیبایی‌های فرا متنی‌اش حتی یک اسطوره را هم مجذوب می‌کند. ابر شهری که در آن دیگر لازم نیست چندان نگران شناخته شدنش باشد. «دلیلش برایم مهم نیست. این‌که دوباره مثل گذشته بتوانم مثل یک فرد عادی در خیابان راه رفته و رستوران‌های مشهور نیویورکی را امتحان کنم برایم کافی است.» نیویورک مرکز جهان مدرن است و شاید کامل‌ترین مکان برای خداحافظی با مردی که خاطرات تلخ و شیرینش تا ابد در حافظه فوتبال دوستان باقی خواهد ماند.

فوتبال در دورانی که او واردش شد، صحنه‌ای در حال تغییر بود. تغییر از دوران تک‌ستارگی به بازی‌ تیمی. از عصر کارگری و قراردادهای سخت‌گیرانه به دورانی که بازیکن‌ها به‌راحتی آب خوردن باشگاه عوض می‌کردند. ولی او مسیر متفاوتی برگزیده بود و راه دیگری را رفت. ستاره شد اما همیشه خودش را فقط یک عضو از تیم شکست‌ناپذیران می‌دانست. از زندگی در محله‌های کارگرنشین پاریس تا برج‌های نیویورکی زمان زیادی را گذرانده. زمانی که ساختن هر لحظه از افسانه شخصی‌اش گذراند. اجرایی که از کافه‌های جذاب پاریس آغاز شده و در تئاترهای شیک منطقه برادوی به پایان رسید. پایانی آرام و پر اطمینان برای یک اسطوره که عصری طلایی را برای باشگاه آرسنال و لیگ برتر انگلستان رقم زد: تیری هانری!


پادکست فارسی فوتیمو در اسپاتیفای

ناپلئون بناپارت زمانی گفته بود که هیچ‌وقت مدت زیادی را با یک دشمن نجنگید. چرا که بعد از مدتی همه ترفندهای جنگی شما را یاد خواهد گرفت؛ اما زندگی برای تی‌تی، صحنه‌ی جنگی همیشگی بود. جنگی که باید مدام خود و استعدادهایش را در آن ثابت می‌کرد. شاید همین نبرد مداوم بود که حتی فکر تکراری شدن ترفندها را هم از ذهن او پاک کرده بود.20 سال جنگیدن مداوم، جایی برای تفکر و ارزیابی دوباره نمی‌گذاشت. او مدام مشغول نبرد با همه‌چیزها و کسانی بود که مقابل او و رویاهاش ایستاده بودند. هر وقت به شکست خوردن نزدیک می‌شد هم راه دیگری را امتحان می‌کرد. آن اوایل مربیان آکادمی کلرفونتین اعتقاد چندانی به این پسرک تازه وارد نداشتند. چند باری هم تا مرز اخراج از آنجا پیش رفت. «دلم نمی‌خواست آن فرصت را از دست بدهم. ناامید کردن خانواده‌ام اصلا برایم خوشایند نبود.» و خانواده‌اش هرگز از او ناامید نشد.

به قدری در آنجا خوب بود که به موناکو رفت. راهی تیم‌ملی فرانسه شد و با خروس‌ها به قهرمانی جهان رسید. ولی در این میان انتخاب یوونتوس ممکن بود برای همیشه او را محو کند. باشگاه ایتالیایی متوجه نبود که چه الماس گران‌بهایی در اختیار دارد. شاید خودش هم به خوبی این مسئله را درک نمی‌‌کرد؛ اما وقتی آرسن ونگر به او راه نجاتی را نشان داد، سریع آن فرصت را قاپ زد.رفتن به آرسنال و کار کردن با مردی که از موناکو او را می‌شناخت برایش کافی بود. توانسته بود از جهنم ایتالیا فرار کند. فرار بزرگ با بلیتی یک‌طرفه به مقصد بهشت انگلستان. حداقل در ابتدا که این‌طور به نظر می‌رسید.


پادکست فارسی فوتیمو در اپل پادکست

دیوید دین خوشحال بود. مدیر مشهور آرسنالی‌ها مجذوب مربی فرانسوی تازه واردشان بود. مردی که با نظریه‌ها و روش‌های تمرینی جدیدش، خون تازه‌ای به آرسنال خسته‌کننده دوران جرج گراهام دمیده بود. برای همین وقتی آرسن ونگر از او خواست که تیری هانری را برایش بخرد، درنگ نکرد. به قضاوت‌های ونگر اعتماد کامل داشت.10 میلیون پوند برای خرید جوانکی فرانسوی که در یوونتوس اصلا شرایط خوبی نداشت. جایی که معمولا فرانسوی‌ها شکوفا می‌شدند و خاطرات پلاتینی هنوز برایشان روشن بود.

ولی آرسنال هم به تازگی سناریوی جدید باشگاهش را کلید زده بود. آنها با آوردن ونگر و روش‌های جدید او «ارتباط فرانسوی» دیگری را ساخته بودند. نیکلاس آنلکا یکی از نتایج همین پروژه بود. در تابستان 1999 او از جذاب‌ترین بازیکن‌های قاره اروپا بود و رئال مادرید برای خریدش هیچ فرصتی را تلف نکرد.22 میلیون پوند پرداخت شد تا فوق ستاره آینده فرانسه به مادرید برود. بازیکنی که دو سال پیش فقط با 500 هزار پوند به لندن آمده بود، حالا پول گزافی را به حساب‌ توپچی‌ها ریخته بود. با پول فروش او آرسنالی‌ها یک مرکز تمرینی جدید با طراحی اختصاصی ونگر را بهره‌برداری کردند و یک بازیکن دیگر خریدند. طرفداران آرسنال چندان مطمئن نبودند که او جانشین شایسته‌ای برای آنلکا باشد.

کسی نمی‌دانست که کمتر از 2-3 سال بعد هیچ‌کس در هایبوری به آنلکا فکر هم نخواهد کرد. البته حق هم داشتند.8 بازی ابتدایی هیچ گلی نزد. شوت‌هایش به جای دروازه‌بان حریف، تماشاگران پشت دروازه و ساعت مشهور هایبوری را هدف می‌گرفت. از ترکیب تیم‌ملی فرانسه خط خورده بود و توانایی‌های ذهنی و بدنی‌اش برای تطبیق با لیگ انگلستان زیر سوال رفته بود؛ اما آرسن می‌دانست که دارد چه کار می‌کند. می‌دانست که کمی گذشت زمان‌بر هر چیزی مرهم خواهد گذشت. او زخم‌های پاتریک ویه‌را در آث‌میلان و دنیس برگکمپ در اینترمیلان را هم درمان کرده بود. نفرات برگشت خورده از سری آ که علاقه‌ای به فوتبال ایتالیایی و نگرش دفاعی آنجا نداشتند. آن‌ها هم درست مثل تی‌تی به دنبال فضایی برای نشان دادن خود واقعی‌شان بودند.


پپبا این پیراهن زرد، کابوس رئال مادرید در لیگ قهرمانان بود
پپبا این پیراهن زرد، کابوس رئال مادرید در لیگ قهرمانان بود

خروج از یوونتوس و آرام گرفتن در آرسنال اصلا راحت نبود. ولی حضور ونگر و راهنمایی‌هایش به او کمک می‌کرد تا درست مثل دنیس و پاتریک، مسیر را به‌درستی طی کند. به‌سرعت و با دوره‌های کوتاه‌مدت فشرده زبان انگلیسی‌اش را تقویت کرد. فرهنگ بریتانیا را مطالعه کرد تا بتواند به خوبی امثال تونی آدامز، مارتین کیون، لی‌ دیکسون و ری پارلر را درک کند. مردانی که سنت‌های قدیمی طرفداران آرسنال را نمایندگی می‌کردند و همان ذهنیت قدیمی یک برنده را داشتند. تیری فقط می‌خواست یاد بگیرد و نشان دهد که از چیزی نمی‌ترسد. حتی از بازی فیزیکی و لگدهایی که در هر مسابقه به سمت ساق پاهایش نشانه رفته می‌شد. چیزهایی که در فرانسه ممکن بود باعث اخراج شود، اینجا فقط جزئی از جریان مسابقه بود.

گل نزدن‌ها و اشتباهاتش باعث شد تا دوباره همه‌چیز را از ابتدا مرور کند و بیاموزد. هنر گلزنی و درک فضاها و حس توپ در زیر پاهایش را بارها و بارها تمرین کرد تا به آن چیزی که می‌خواست برسد. «من برای پرورش او کار سختی نداشتم. می‌توانستید اشتیاق و هوشمندی را در تیری ببینید. وقتی این کیفیت‌ها را داشته باشید، بقیه کار آسان است و بازیکن مدام پیشرفت خواهد کرد.» آرسن ونگر دیگر آرام بود. بعد از چند ماه سخت و طاقت‌فرسا، الماس او تراش یافته و زیبا شده بود. شاید آرسنال در آن فصل چندان موفق نبود. نایب‌قهرمانی در لیگ برتر و شکست در فینال یوفا کاپ برای آنها چندان راضی‌کننده به نظر نمی‌رسید؛ اما همه از تولد یک ستاره جدید خوشحال بودند.

شاید اگر آن چند ماه سخت ابتدایی نبود، آمار گل‌های او از 26 هم فراتر می‌رفت و رکورد جدیدی خلق می‌شد؛ اما این‌ها همه یک نشانه بود. نشانه‌ای از دوران جدیدی که دیگر نمادش را پیدا کرده بود.


بازیکنی که به گل نزدن مشهور بود، بعد از آن برای 5 سال مداوم هیچ فصلی را با کمتر از 30 گل به پایان نرساند.2001 تا 2006 سال‌های تسلط تیری هانری بر لیگ برتر انگلستان بود. دوره‌ای که افتخارات شخصی و تیمی متعددی را برای او و باشگاهش به ثبت رساند. قهرمانی‌هایی که هرکدام طعم و لذت خودش را داشت. از گل‌های شاهکارش به منچستریونایتد، چلسی، لیدزیونایتد و استون ویلا گرفته تا شب‌هایی که در برنابئو و سن‌سیرو طرفداران تیم‌های رقیب را وادار می‌کرد تا برایش دست بزنند.

رویای قهرمانی با آرسنال در اروپا او را به پیش می‌راند. آرزویی که در فینال سال 2006 به لمس کردنش نزدیک شده بود. ولی بارسلونا به رؤیاپردازی‌های او و توپچی‌ها خاتمه داد. آن شب تلخ شاید نقطه عطف دوران هنری در آرسنال بود. وقتی‌که تصمیم گرفت که حالا نوبت جاه‌طلبی‌های خودش فرا رسیده. هر چند که به آرسنالی‌ها کمک کرد تا از هایبوری به ورزشگاه جدید منتقل شوند. ولی دیگر ذهنش در جای دیگری بود.

پیش همان بارسلونایی که آرزوی اروپایی او و ونگر را خراب کرده بود.«اصلا تصمیم آسانی نبود؛ و البته خجالت نمی‌کشم که بگویم هنگام خروج از آرسنال گریه می‌کردم. این سخت‌ترین اتفاق دوران حرفه‌ای من بود و هیچ‌وقت فراموشش نمی‌کنم.» جملاتی عجیب که تمام حقیقت را گفته بود.


در بارسلونا کنار اتوئو و لئو مسی، تمام عناوین را فتح کرد
در بارسلونا کنار اتوئو و لئو مسی، تمام عناوین را فتح کرد

در نیوکمپ به اهدافش رسید. قهرمانی شش‌گانه با آبی اناری‌ها شاید چیزی فراتر از خواسته‌هایش هم بود؛ اما هر وقت نوبت به آرسنال می‌رسید، اشک‌‌ها و لبخندهایش قابل تشخیص نبودند. درست مثل همان وقتی‌که در مراسم رونمایی از مجسمه‌ یادبودش در ورزشگاه جدید، گریه می‌کرد و می‌خندید. یا موقعی که در بازگشت قرضی و کوتاه‌مدتش پیش توپچی‌ها، به لیدزیونایتد گل زد و مثل یک کودک شادی می‌کرد. «احتمالا حرفم را باور نمی‌کنید ولی آن مهم‌ترین گل زندگی من بود. من قبلا هیچ‌وقت آن احساس را نداشتم و آن‌طور واکنش نشان نداده بودم. شما می‌توانستید همه‌چیز را در شادی من و آرسن ببینید. رابطه من با آرسنال، ونگر و طرفدارها در آن لحظه مشخص بود. اگر می‌شد دلم می‌خواست همه افراد حاضر در ورزشگاه را بغل کنم.» البته که توپچی‌های قدیمی حرفش را باور می‌کردند. کینگ هنری و دوران طلایی‌اش برای همه آنها زنده شده بود.


به مدت دو دهه او مدام در حال یادگیری، جنگیدن و اثبات خود به دیگران بود. ماجرایی که هر روز و همیشه ادامه داشت. هیچ‌کس به او آسان نمی‌گرفت. ژان تیگانا هنوز هم او را در حال یادگیری می‌دید. حتی وقتی با مدال قهرمانی جهان به رختکن موناکو برگشت، همچنان وظیفه داشت لباس‌ها و کفش‌های بازیکنان تیم اصلی را حمل کرده و مرتب کند. هر بار حضورش در اردوی تیم‌ملی هم جنگی مداوم بود. نبردی برای اثبات شایستگی‌های حضورش به امثال دیدیه دشام، لورن بلان، زیزو و لیلیان تورام.

تورام از همه بیشتر به او سخت می‌گرفت. «حالا هر روز از او تشکر می‌کنم. لیلیان بود که به من اهمیت تلاش و تمرین را نشان داد.» تلاش و تمرینی که نه فقط برای زمین بازی، در اتفاقات خارج از آن هم کمکش کرد. مثل آن شب در تلخ در پاریس و مسابقه با ایرلند. جایی که با خطای هند عمدی، فرانسوی‌ها را به جام‌جهانی 2010 رساند. ایرلندی‌ها هرگز او را نبخشیدند و نفرین آنها فرانسه را در آن رقابت‌ها به نابودی رساند. تیری هانری روزهایی کابوس‌وار را سپری کرد و بازوبند کاپیتانی را هم از دست داد.

اسکار وایلد جایی گفته بود که هر قدیسی گذشته‌ای دارد و هر گناهکار آینده‌ای.تیری هانری بارها این چرخه را تکرار کرده. گناهکار همیشگی برای طرفداران ایرلندی و تیم‌های رقیب و قدیسی برای فوتبال فرانسه و آرسنالی‌ها. هر چند که خودش جایی دورتر از این هیاهوها، تمام سال‌ها و لحظات فوتبالش را در یک روز خلاصه می‌کند. قهرمانی شش‌گانه با بارسلونا، زندگی آرام و شیرین در موناکو، خوش‌نشینی در نیویورک و حتی درخشش ابدی در پیراهن آرسنال هم به این روز ارتباطی ندارند. «مهم‌ترین خاطره من در این 20 سال فقط مربوط به یک روز می‌شود. اولین روزی که پدرم برای تماشای مسابقه من آمده بود. فقط همین اهمیت داشت و دارد. بقیه چیزها تبدیل به تاریخ شده و همه آن را می‌دانند.» برای تمام کردن تئاتر زندگی حرفه‌ای حالتی بهتر از این وجود ندارد.

در منطقه برادوی شهر رویایی نیویورک، در سالنی شیک با حضور دوست‌داشتنی‌ترین نفرات زندگی و مرور مهم‌ترین خاطره در لحظات آخر. شاید پدرش اولین نفری بود که بازی او را دید و مهم‌ترین خاطره زندگی‌اش را هم رقم زد.اما اکنون در این روزها همه شریک هستند. روزی که فوتبال با یکی از افسانه‌هایش خداحافظی کرد. پرده نمایش بالا رفته و تماشاگران در حال تشویق هستند. تشویقی برای 20 سال لذت و زیبایی که کینگ هنری به دنیای فوتبال هدیه داد.


پادکست فارسی فوتیمو در کست باکس

واکنش‌ها به خداحافظی تیری هانری:

گری نویل: ما در این کشور بسیار خوش‌شانس بودیم که هانری را در اوج دوران بازی‌اش دیدیم. او یکی از بهترین بازیکنان دنیا بود.

جیمی کرگر: او سخت‌ترین رقیبی بود که داشتم و شاید بهترین بازیکن تمام دوران لیگ برتر بود. حالا مدافعان در تمام دنیا نفسی به‌راحتی می‌کشند.

رونالدینیو: تیری هانری، موفق باشی دوست من. فوتبال دلتنگ تو خواهد شد. بابت کارهایی که انجام‌ داده‌ای به تو تبریک می‌گویم.

باشگاه وستهم یونایتد: باشگاه وستهم می‌خواهد بهترین آرزوها را برای تیری هانری، بازیکن بزرگ لیگ برتر داشته باشد.

جک ویلشر: اسطوره آرسنال. ای‌کاش می‌شد در کنار او بازی کنم. تیری هانری، برایت بازنشستگی موفقی را آرزو می‌کنم و مشتاق دیدن تو در شبکه اسکای هستم.

استیون جرارد: من عاشق این بودم که پشت سر این اسطوره بازی کنم. بازیکنی کلاس جهانی!

زین‌الدین زیدان: رونالدینیو بازیکنی خاص بود ولی احتمالا تیری هانری مستعدترین فوتبالیستی است که امکان بازی کردن در کنارش را داشتید.

آرسن ونگر: به نظرم او حرفه‌ای باشکوهی داشت. دلم می‌خواهد از این فرصت استفاده کنم و از او برای هر آنچه برای باشگاه انجام داد، قدردانی کنم.



گنجینه افتخارات و عناوین:

فردی:

4 بار آقای گلی لیگ انگلستان

4 بار بهترین بازیکن ماه لیگ انگلستان

5 بار حضور در تیم منتخب فصل یوفا

3 بار حضور در تیم منتخب فصل MLS

5 بار انتخاب به عنوان بهترین بازیکن سال فرانسه

2 بار دریافت کفش طلای فوتبال اروپا

6 بار حضور در تیم منتخب فصل لیگ انگلستان

2 انتخاب به عنوان بهترین بازیکن فصل لیگ انگلستان

دریافت نشان لژیون دونور در سال 1998

حضور در تیم منتخب مردمی بیست سال اخیر لیگ انگلستان

افتخارات تیمی:

قهرمانی لیگ انگلستان: 2 بار

قهرمان جام حذفی انگلستان: 3 بار

قهرمانی سوپر کاپ انگلستان: 2 بار

قهرمانی لیگ اسپانیا: 2 بار

قهرمانی جام حذفی اسپانیا: 1 بار

قهرمانی سوپر کاپ اسپانیا: 1 بار

قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا: 1 بار

قهرمانی سوپر کاپ اروپا: 1 بار

قهرمانی جام باشگاه‌های جهان: 1 بار

قهرمانی جام‌جهانی: 1 بار

قهرمانی جام‌ملت‌های اروپا: 1 بار

قهرمانی جام کنفدراسیون‌ها: 1 بار

فوتبالآرسنالتیری آنریتیری هانریپادکست فارسی
پادکست فارسی فوتیمو | متن کامل روایت‌ها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید