متن: شهریار نوبهار | روایت: اردلان کاظمی
زورو فرشته عدالتی است که میداند چطور انسانها را سرگرم کند. قهرمانی ریشه دوانده در سرزمینهای گرم و خشک. افسانهای از فرهنگ لاتینها. وصلهای ناجور برای اشراف زادگانی که میخواستند با عجله به سمت مدرنیته بروند؛ و ابایی از له کردن سرخپوستها هم نداشتند. فرشتهای که برخلاف کلیشهها، لباسی یکدست سیاه میپوشید؛ و در همان سیاهی شب، با قلدرها میجنگید. سالها گذشت و جهان اطراف، به کلی متحول شد؛ اما جایگاه زورو در قلب این مردم، دست نیافتنی ماند.
فقط یک تغییر کوچک رخ داده بود. زورو این بار لباسی رنگین میپوشید. به رنگ سواحل گرم و رنگین مکزیک و مردمی که دیگر اشراف زادهها را بیرون کرده بودند. به رنگ روزهایی که شب ستمگرها را تمام کرده بودند. به رنگ آکاپولکو. زادگاه قهرمان و زوروی جدید که لباسهایی رنگین میپوشید: خورخه کامپوس
گاهی به جلو و گاهی به عقب. این مهمترین ویژگی مبارزههای زورو بود. هرگز از بازی کردن با دشمنانش خسته نمیشد. انگار به دنبال نوعی از لذت شخصی بود که حتی آن را مهمتر از عدالت یا انتقام تلقی میکرد. یکنواختی یا یکجانشینی، در روحیاتش نبود. احتمالا این ویژگی مشترک لاتین تبارهاست. خورخه کامپوس هم مانند قهرمانش، علاقهای به نیمکت نشینی نداشت. دروازهبان دوم برایش کافی نبود. به خط حمله رفت و برای پوماس 14 گل زد. هم باشگاهیانش بهت زده بودند اما خودش دنبال لذتهای بیشتری بود. برای آقای گلی میجنگید و با گلهای آکروباتیک، تیمهایش را از شکست حتمی رهایی میبخشید. 35 گل در 444 بازی. دروازهبانهای گلزن در تاریخ فوتبال همواره وجود داشتهاند؛ اما دون خورخه، از جهان متفاوتی میآمد.
بله او از جهان متفاوتی میآمد. از شهر آکاپولکو. جایی که نیها در آن شسته یا نابود شدهاند. بندرگاهی که اسپانیاییهای استعمارگر و دزدان دریایی، حریصانه غارتش میکردند. مبارزههای زورو هم کافی نبود. نفرینهای سرخپوستی در جهان مدرن هم این شهر را رها نکرده. منطقهای که اکنون جولانگاه کارتلهای مواد مخدر است و از نظر اقدامات خشن و تروریستی، با مناطق جنگی سوریه و افغانستان برابری میکند. از ساحل رنگارنگ و زیبای آکاپولکو، فقط رد محوی باقی مانده. مانند لباسهای رنگینی که خورخه کامپوس میپوشید؛ و حالا حتی آن شنلهای قهرمانانه هم به تاریخ فوتبال پیوسته است. در بلندای پانتئون قهرمانان لاتین.
این سوال همچنان مطرح است که قهرمان چگونه آغاز میشود؟ اصلا چگونه یک انسان عادی تبدیل به قهرمان میشود؟ انسانی عادی با قد 1.68 که به تمام کلیشه میخندد و دروازهبان میشود. در جام جهانی برای مکزیک به میدان میرود. تا رتبه سومین دروازه بان جهان اوج میگیرد و حتی در لیگ آمریکا هم به قهرمانی و افتخار میرسد. البته که بهتر است بگوییم برای لس آنجلس گالکسی و در خاک کالیفرنیا. زادگاه نخستین زورو. همان ایالتی که هنوز بسیاری باور دارند از مکزیکیها دزدیده شد.
خورخه کامپوس انگار شخصیتی از ادبیاتی رئالیسم جادویی بود. دروازهبانی کوتاه قامت ولی بسیار چابک. برخلاف همتایانش که مشکی یا سفید میپوشیدند، لباسهای رنگارنگ میپوشید؛ و مهمتر از هر چیزی، توپ را دوست خودش میدانست. او در فوتبال مدرن، جز نخستین نسل دروازهبانهایی بود که به خاطر مهارت بالای بازی با پایشان، سرمربیان را به فکر تغییر انداختند. تغییری که امروز ما را با مفهوم سوییپر کیپر آشنا کرد.
البته که هنوز چیزی برای او تمام نشده. همانطور که زندگی ادامه دارد، فوتبال هم ادامه دارد. با نبردهایی بیشتر و قهرمانانی متفاوتتر....