متن: شهریار نوبهار | روایت: اردلان کاظمی
سالها پیش از آنکه آدولف هیتلر به قدرت برسد، عقاید نژادپرستانه تمام فکرش را درگیر کرده بود. در همان دورانی که به خاطر یک کودتای نافرجام، دستگیر، محاکمه و مجازات شد. در روزهای زندان کتاب «نبرد من» را نوشت؛ و تئوریهایش درباره پاکی و خلوص نژاد آریایی را تکمیل کرد. او به این باور رسیده بود که آریاییها نژاد برتر هستند؛ و یک آریایی ایده آل در آلمان فردی نابغه با موهای بور، چشمان آبی و قد بلند است.
شاید این از همان شوخیهای تاریخ باشد. تاریخی که انگار به ریشخند کردن هیتلر و نازیها علاقهی زیادی دارد. باید چهار دهه از شکست آلمان در جنگ جهانی، تقسیم شدنش به دو بخش غربی و شرقی، خودکشی هیتلر و فرار نازیها میگذشت تا یک آریایی کامل به دنیا بیاید. درست با همان مشخصات مدنظر پیشوای نازیها، اما با قدی بسیار کوتاهتر. کسی که اصلاً به او لقب کوتولهی جادویی داده بودند. بازیکنی که بهتر است او را به اسمی دقیقتر صدا کنیم. چیزی که احتمالا نازیها را بیشتر آزار میدهد: فیلیپ لام؛ شاهکار کوچک
برخلاف آنچه از یک مدافع آلمانی انتظار میرود، فیلیپ لام همیشه از خشونت بیجا پرهیز کرد. طوری که شاید او را بتوان یکی از بی حاشیهترین بازیکنان تاریخ فوتبال به شمار آورد. در هیچ فصلی از دوران بازیگریاش، بیشتر از سه کارت زرد دریافت نکرد. آنقدر که 12 سال و 331 مسابقه طول کشید تا به خاطر چند کارته شدن، از یک بازی بوندس لیگا محروم شود. 516 مسابقه به زمین رفت و کارت قرمزی نگرفت. رکوردی که شاید بتوان آن را برای سایر مدافعان، دست نیافتنی دانست.
رکوردی در کنار سایر دستاوردهای فراموش نشدنیاش. از 8 قهرمانی در بوندس لیگا گرفته تا حضور در فهرست مشاهیر تیم ملی آلمان و بایرنمونیخ به خاطر خطشکن بودنش؛ مانند فتح سهگانه با بایرنمونیخ و یا ثبت شدنش در تاریخ بهعنوان نخستین کاپیتان آلمان متحد که جام جهانی 2014 را قهرمان شده. انگار که با همان قد کوتاهش، ایدههای مضحک نازیها را به سخره میگرفت و راه واقعی موفقیت را به آنها نشان میداد.
تاریخ فوتبال پر است از ستارهها و اسطورههایی که با وجود تمام استعداد و انگیزهای که داشتند، یک هنر مهم را هیچوقت یاد نگرفتند. هنر بهموقع از سر میز بلند شدن. فهمیدن اینکه دیگر زمان مناسبی برای ادامه فوتبال نیست و باید ماجراجویی دیگری را آغاز کرد. چیزی که فیلیپ لام بهخوبی آن را فهمیده بود. چه از همان روزهایی که بوی خون را احساس کرد و کاپیتانی ژرمنها را با جنگ و جنجال از میشاییل بالاک گرفت؛ و چه آن روزی که از تیم ملی اعلام کنارهگیری کرد. درست 5 روز بعد از فتح جام جهانی در برزیل.
خبر تلخی که سه سال بعد برای بایرنیها تکرار شد. بعد از پنج قهرمانی پیاپی در بوندسلیگا، آلیانز آرهنا شاهد خداحافظی کاپیتان بود. در حالی که هواداران التماس میکردند حداقل یک فصل دیگر بماند. حتی مدیران مغرور بایرنمونیخ هم از او خواستند تا بهعنوان مدیر ورزشی در باشگاه فعالیت کند. ولی انگار خودش برنامههای دیگری داشت. میخواست استراحت کند و فعالیتهای تجاری و استارتاپیاش را ادامه دهد.
شاید بهترین جمله درباره او را اولی هوینس گفته باشد. هوینس در جایی گفته بود که تمام زندگی فیلپ لام، چیزی مثل یک نقشهی استراتژیک است. مدیر ارشد باواریاییها، ستارههای زیادی را در اف سی هالیوود دیده اما احتمالا هیچکدام بهخوبی فیلیپ لام بازتابی از ایدئولوژی بایرنمونیخ نبودهاند. کسی که انگار خلاصه و چکیدهِ فرهنگ ژرمنهاست. ورزشکاری که شاید حتی هیتلر هم در تعریفش از یک آریایی کامل، حداقل برای او استثنا قائل میشد.
برای فیلیپ لام، صدراعظم واقعی فوتبال آلمان.