Footeamo
Footeamo
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

یورگن کلوپ؛ آقای معمولی

پادکست فوتبالی فوتیمو - اپیزود 13
پادکست فوتبالی فوتیمو - اپیزود 13
متن: شهریار نوبهار | روایت: اردلان کاظمی

مارتین هایدگر می‌گفت که ما انسان‌ها یک چیز عجیب را فراموش کرده‌ایم. این که زنده هستیم و نفس می‌کشیم. اطرافمان را کوه، درخت، هوا، ساختمان‌ها و سایر انسان‌ها احاطه کرده‌اند؛ و تقریباً هر روز با روال مشخصی از خواب بیدار می‌شویم و به زندگی‌مان ادامه می‌دهیم. چیزهایی که شاید خیلی بدیهی به نظر برسند اما اگر کمی بیشتر به آن‌ها فکر کنیم، عجیب و غیر قابل توضیح می‌شوند.

هایدگر معتقد بود که اصلاً جهان مدرن یک ماشین شیطانی است. ماشینی که می‌خواهد حواس ما را از ماهیت شگفت‌انگیز زندگی پرت کند. شاید به همین خاطر بود که هایدگر به جنگل سیاه آلمان علاقه داشت. جایی که سکوت وهم آلود در کنار نقاشی‌های طبیعت، ذهن متلاطم یک فیلسوف را آرام می‌کرد. جنگلی که زادگاه یک آدم معمولی دیگر هم بود. کسی که خودش می‌گوید: «من یک فرد عادی و متولد جنگل سیاه هستم و هرگز خودم را با نابغه‌ها مقایسه نمی‌کنم.»

«من یورگن کلوپ هستم. آقای معمولی.»

https://castbox.fm/episode/Footeamo-E13-id2415688-id235482334?country=us

زندگی در جنگل سیاه و اطرافش، فرصت‌های زیادی برای یادگیری ایجاد می‌کند. برای چیزهایی مثل خوب مشاهده کردن، تلاش، برنامه‌ریزی و صبر. شاخصه‌هایی که می‌توان ردپای آن‌ها را در زندگی شخصی و حرفه‌ای یورگن کلوپ به‌راحتی دید. او یازده سال به‌عنوان بازیکن و هفت سال به‌عنوان مربی به تیم ماینتز وفادار بود. و با رفتنش به دورتموند، دوران هفت ساله‌ی دیگری را آغاز کرد که میراث آن قهرمانی در تمام جام‌های داخلی آلمان و رسیدن به فینال چمپیونز لیگ 2013 بود.

اما شاید مهم‌ترین هدیه‌اش به فوتبال، معرفی گگن پرسینگ بود. سبک خاصی از فوتبال که خود کلوپ به آن موسیقی هوی متال می‌گفت. نگاهی به فوتبال با همان شور و اشتیاق و وحشی بودنی که انگار از همان طبیعت جنگلی سرچشمه می‌گرفت؛ و به دنیای فوتبال نشان داد که جز تیکی‌تاکا و کاتاناچیو، روش‌های دیگری برای فوتبال بازی کردن هم وجود دارد.

و حالا آقای معمولی، در حال رسیدن به خاص‌ترین دستاورد فوتبال در سه دهه‌ی اخیر است. قهرمانی با لیورپول در لیگ برتر انگلستان. عنوانی که انگار برای قرمزها نفرین شده بود. جامی که هرگز دستان رابی فاولر، مایکل اوون، جیمی کاراگر، استیون جرارد و بسیاری دیگر،به آن نرسید؛ چقدر تلخ بود سال 2009. یا آن لحظه‌ی لعنتی لیز خوردن استیوی جی.

و سرانجام در فینال 2019 موفق به فتح اروپا شد
و سرانجام در فینال 2019 موفق به فتح اروپا شد

ولی سرانجام بهار به این جنگل هم رسید. بهار 2020، فصلی که شاید مهم‌ترین برگ تاریخ لیورپول باشد. پایانی برای یک طلسم لعنتی. درست مثل قصه‌های پریان. با حضور شاهزاده‌ای که ‌مهم‌تر از هر چیزی، با عشق و تعهد کامل به وعده‌هایش عمل می‌کند.

خودش در جایی گفته بود:‌«من یک مرد احساسی هستم. چیزی را که دوست داشته باشم با تمام وجود انجامش می‌دهم.» و شاید این کوتاه‌ترین و شفاف‌ترین توصیف برای یورگن کلوپ باشد. پول و شهرت باورهایش را عوض نکردند و سنگینی موفقیت‌هایش بر او فشاری ایجاد نمی‌کرد. باز هم بهترین جواب پیش خود کلوپ است: «من فشار چندانی احساس نمی‌کنم. من فقط یک فرصت می‌بینم.» و چه فرصتی بالاتر از ماندگار شدن در تاریخ. به‌عنوان فردی که برای هوادارانش می‌جنگید و برایشان میراثی از بازی زیبا و قهرمانی‌ها به‌جای می‌گذاشت. میراثی به وسعت تاریخ و به عمق احساس طرفدارانی که هرگز او را فراموش نخواهند کرد.

یورگن کلوپلیورپولفوتبالپادکست فارسیانگلستان
پادکست فارسی فوتیمو | متن کامل روایت‌ها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید