-دیدی؟ هیچ سوالی نبود که بلد نباشه. حتی سختترین سوالها رو جواب داد.
-آره... ولی میدونی ازدواج نکرده؟
-جدی؟ مگه میشه دختر به این خوبی ازدواج نکرده باشه؟
-منم نمیدونم والا... شاید خواستگار نداره! حتما یه عیب و ایرادی داشته!
-نه بابا مگه میشه؟ چه عیب و ایرادی؟ (دستش را جلوی دهانش میگیرد و در گوش دیگری ادامه میدهد) شاید چون باباش مبارز سیاسی بوده کسی نمیاد بگیردش!
-شایدم از این دختراست که تا یکم درس میخونن دیگه هیچکسو آدم حساب نمیکنن و حاضر نمیشن ازدواج کنن. (لبش را کج میکند) از این دخترا که حرفای روشنفکریِ عجیب غریب میزنن...
-والا... حتما همینه... بخاطر همینه که میگم دختر نباید زیاد درس بخونه. زیاد درس بخونن فکر میکنن کسی شدن و زیر بار شوهر نمیرن!
-اصلا خدا رو خوش نمیاد دختر انقدر سنش بره بالا و شوهر نکنه، تازه بره اینور و اونور و با مرد نامحرم حرف علمی بزنه و سخنرانی کنه... (صدایش را کمی پایین میآورد) من شنیدم مامانبزرگش و عمهش هم همینطوری بودن، میرفتن جلوی مردم سخنرانی میکردن! (لب میگزد و سر تکان میدهد) جلوی مرد نامحرم!
-(نچنچ کنان میگوید) وای خاک به سرم... همین کارا رو کردن هیچکس نمیاد دختره رو بگیره... حواست باشه دخترات خیلی باهاش قاطی نشن. اونا رو هم یه وقت یاغی میکنه!
شاید فهمیده باشید این دو خاله خانباجی دارند درباره چه کسی حرف میزنند؛ شاید هم نه. اگر فهمیده باشید احتمالا عصبانی شدهاید چون اصلا نظرات محترمانهای نبود و اگر نفهمیدهاید و حتی ذرهای معتقدید این حرفها درست است، باید بگویم موضوع این گفتوگوی فرضی، حضرت معصومه سلاماللهعلیها بود.
بله، چنین نظراتی درباره این بانوی بزرگوار و اجدادشان اصلا محترمانه نیست؛ ولی واقعیت این است که اگر کسی موقعیت علمی و اجتماعی حضرت معصومه را برای ما توصیف میکرد، بدون آنکه بگوید ایشان دختر امام هستند، به احتمال زیاد ما هم چنین نظراتی میدادیم دربارهشان.
به ما اگر بگویند دختری هست از یک خانواده بسیار اصیل و شریف، دختری که از نظر علمی از علمای زمانهاش پیشی گرفته و انقدر باتقوا و اهل عبادت است که همه به نام معصومه میشناسندش و برای ادامه دادن مسیر مبارزه پدر و برادرش پا در یک سفر دشوار گذاشته، احتمالا سریع میپرسیم پس چرا ازدواج نکرده؟ و اصلا نمیبینیم جایگاه علمی و معنویاش را.
دست خودمان هم نیست. درست است که زمانه عوض شده و خیلی از مصادیق مردسالاری از جامعه حذف شده است، ولی هنوز هم باوری قدرتمند در پس ذهن ما، مخصوصا ما دخترها و زنها نفوذ کرده که تمام ارزش یک دختر به ازدواجش است. حتی اگر درس میخواند، هنرمند است، ورزشکار است، شغل خوبی دارد و هر حسن دیگری، همه در این جهتاند که یک شوهر خوب گیرش بیاید! اگر همه این محاسن را داشته باشد، ولی ازدواج نکرده باشد، ما هیچکدام را نمیبینیم و در دختر دنبال یک عیب میگردیم تا بگوییم به این دلیل او را «نگرفتهاند» و «ترشیده»!
انقدر هم این باور در لایههای مغز ما رسوخ کرده که برایمان عادی ست و متوجهش نیستیم و کلی با همین تفکرات جوک میسازیم و دستمایه طنزش میکنیم؛ این که دخترها دنبال شوهرند و هر کاری میکنند تا یکی «بگیردشان». و البته انقدر این باور را در ذهنها جا انداختهاند که واقعا دخترها هم، حتی آن روشنفکرترین و آزادمنشترین دخترها هم ته ته ذهنشان احساس میکنند با وجود همه موفقیتها، ازدواج نکردن یک شکست بزرگ است.
واقعا هم طوری با دختر مجرد موفق برخورد میکنیم که احساس کند بخاطر مجرد بودنش چیزی کم دارد؛ حتی اگر از همه همسنهای متاهلش جلوتر باشد. طوری برچسب ترشیده میزنیم و صرف ازدواج کردن را(حتی ازدواجِ ناآگاهانه و اشتباه را) یک پیروزی میدانیم که به دخترهای قوی و موفق احساس کافی نبودن میدهیم؛ احساس شکست. درحالی که آن کسی که باید احساس شکست کند، دختری نیست که توانسته از پس خودش بربیاید و خودش را شکوفا کند؛ بلکه زنی ست که منتهای آمال و آرزویش را شوهر میبیند. این رفتارها شاید اصلا ریشه در عقده حقارت داشته باشد، حقارت افکار پوسیده سنتی و مردسالار دربرابر دختران مستقل و توانمند.
به عنوان یک دختر، از همینجا، از همین پشت لپتاپ دوست دارم بزنم توی دهان همه آنهایی که از این دو اصطلاح «گرفتن» و «ترشیدن» را استفاده میکنند و میخندند. دختر کالا نیست که بگیرندش. خودش فکر مستقل دارد و میتواند هر زمان که خواست ازدواج کند. و دختر میوه نیست که فاسد شود و بترشد. دختر انسان است و بالا رفتن سنش چیزی از شأن انسانی و ارزش او کم نمیکند.
دوست متاهلی دارم که در دوران نوجوانی با هم صمیمی بودیم و بعد، هرچه بزرگتر شدیم بیشتر سرمان به زندگی خودمان گرم شد. الان خیلی کم با هم در ارتباطیم. هرازگاهی پیامی میدهیم و احوالی میپرسیم؛ و او هربار که پیام میدهد، اول از همه میپرسد: عروس نشدی؟
وقتی اینطوری میپرسد، احساس میکنم منظورش این است که من هیچ مهارت و توانایی و استعداد دیگری ندارم، جز عروس شدن. مثلا نمیتوانم ارشد قبول بشوم، نمیتوانم داستان بنویسم، نمیتوانم تدریس کنم، نمیتوانم فعالیت اجتماعی داشته باشم، نمیتوانم سرکار بروم... فقط میتوانم عروس بشوم و تنها کار مهمی که توی زندگیام قرار است انجام بدهم عروس شدن است. تنها خبر مهم، تنها اتفاقی که خوشحالکننده باشد و بشود دربارهاش حرف زد عروس شدن است.
این یک توهین است؛ یک توهین واضح. هم به من، هم به خودش و هم به جنس دختر.
یادم هست یکی از دوستان انقلابیام، داشت میگفت توی تریبون آزاد دانشگاه، دختری آمده و علیه نظام سخنرانی کرده، یک پسر مذهبی و انقلابی هم وقتی رفته پشت تریبون و خواسته جواب دختر را بدهد، گفته این دختر ترشیده است!
ننگ بر آن پسر به اصطلاح مذهبی و انقلابی که بجای حرف منطقی، شأن و شخصیت آن دختر را زیر سوال برده و لابد هر هفته هم میرود قم و جمکران، زیارت حضرت معصومه که الهی زیارتش به کمرش بخورد. و از آن بدتر آن دوست من است که حسابی از کار آن پسر لذت برده بود و تاییدش کرده بود...
نمیگویم ازدواج بد است و مجرد بودن خوب؛ حرفم این است که تجرد یا ازدواج بخشی از زندگی شخصی یک نفرند که به انتخابهای فرد بر اساس اهداف و شرایطش بستگی دارد. این که یک نفر زود ازدواج کند، یک نفر دیر و یک نفر اصلا ازدواج نکند، به این معنا نیست که از بقیه ابعاد زندگیاش عقب افتاده و حق داریم سرزنشش کنیم.
یک نفر در سن پایین ازدواج میکند، مثل حضرت زهرا علیهاالسلام، یک نفر دیر ازدواج میکند، مثل حضرت خدیجه علیهاالسلام(حضرت در سن بیست و پنج یا بیست و هشت سالگی ازدواج کردند که در عرف آن زمان سن بالایی برای ازدواج حساب میشده)، یک نفر هم اصلا ازدواج نمیکند، مثل حضرت معصومه و حضرت مریم علیهماالسلام. شرایط زندگی هریک از آنان با هم متفاوت بوده و بر ازدواجشان اثر گذاشته(مثلا حضرت زهرا هم اگر در شرایط حضرت معصومه بودند شاید ازدواج نمیکردند)؛ اما هیچیک از رشد معنوی و علمی و اجتماعی باز نماندهاند. حضرت زهرا، حضرت خدیجه و حضرت مریم، هرسه جزو چهار بانوی برتر جهانند؛ پس چرا دیر ازدواج کردن یا ازدواج نکردن را تنها ارزش یک دختر میدانیم؟
از خانواده خودم متشکرم؛ چون هیچوقت ارزش من را و اهداف من را در ازدواج خلاصه نکردند. یادم نمیآید از بچگی کسی حرفی درباره عروس شدنم زده باشد. همیشه وقتی حرف از آینده من بود، میگفتند دخترمان دانشمند میشود و کاری میکند کارستان، طوری که نامش در تاریخ بماند.
میلاد حضرت معصومه سلاماللهعلیها و روز دختر رو به همه دخترهای توانمند و نجیب کشورم تبریک میگم؛ به دخترانی که توی زمینههای مختلف موفق هستند، به دختران شهدا و به دختران شهیده؛ مخصوصا دختران شهیدهی حمله تروریستی کرمان.
و همچنین به خودم! :)