این متن رو روز میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر نوشتم؛ اما حالا به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن هم انتشار دوبارهش خالی از لطف نیست(البته با چند روز تاخیر).
چه در ایران، چه در غرب و چه در تمام نقاط جهان، زنان گرفتار نوعی از مردسالاریاند. فرقی نمیکند، مردسالاری چه مدرن باشد چه سنتی، مردسالاری ست. اما یک تفاوت بزرگ هست میان زنان ایرانی و زنان غربی. زن غربی، با یک مردسالاری بیرحم و سرد مواجه است و خیلی زود طعم آن را میچشد و میفهمد. زن غربی، مسئله را دیده و فهمیده. آمار تجاوز و نابرابری حقوق و خشونت علیه زنان و... مقابلش هست، میداند که یک جای این نظام ایراد دارد و برای گرفتن حقوقش، داد میزند و اعتراض میکند. شاید صدای اعتراضش به جایی نرسد، ولی حداقل میداند دردش را. و برای همین است که میبینید فمینیستهای اروپایی، سرگشته از بحران هویت زنانه خود، به دامان اسلام پناه میآورند.
اما زن ایرانی و مسلمان... با کمال تاسف به خواب عمیقی رفته و نه درد را میداند و نه راه حلش را. از کودکی گرفتار یک نظام مردسالار است؛ چه در فرهنگ، چه در قانون، چه در سیاست و اقتصاد... و این نظام چنان خود را توجیه کرده که زنان مسلمان حتی نمیدانند مشکلشان کجاست، حقوقشان چیست و چطور مورد ظلم قرار گرفتهاند. وقتی هم حرف از حقوق زنان و جایگاه و مشکلاتشان به میان میآوری، سریع همان زنان برچسب فمینیست روی پیشانیات میچسبانند و طردت میکنند، یا مثل مجسمه نگاهت میکنند، سر تکان میدهند، پوزخند میزنند و از کنارت رد میشوند.
روز زن... روز مادر...
هر سال در این روز چه اتفاقی میافتد جز شنیدن اشعار و متنهای ذوقی و شعاری و شنیدن تبریک این و آن؟ روز زن در ایران، فقط این دغدغه را با خودش میآورد که برای مادر یا همسر چه هدیهای بخریم. و زنان هم انگار شرطی شدهاند، تنها انتظارشان در این روز یک هدیه است و تبریک. اما فقط همین؟ پس شناخت حضرت زهرا سلاماللهعلیها و عملی کردن سیره و سبک زندگیشان کجای زندگی ماست؟
و وقتی حرف از الگوی فاطمی میزنیم، سریع بحث حجاب و عفاف را پیش میکشند و در همین حد محدودش میکنند. حجاب و عفاف تنها یک بعد از شخصیت بینهایت حضرت زهراست و ما با تقلیل ایشان به یک بعد، در حق این بانو ظلم کردهایم. تصویر ما از ایشان، صرفا یک زن مومنه است؛ نه یک الگوی کامل برای تمام انسانها.
ما انقدر این بانو را تقلیل دادهایم که وقتی حرف از حقخواهی به میان میآید، کسی به یاد مطالبهگری و قیام هوشمندانه ایشان در جریان فدک نمیافتد. زنی که ادعا میکند الگویش حضرت زهراست، آیا حاضر است برای مطالبه حقش، در جمعی مردانه سخنرانی کند؟
قیام حضرت زهرا، یک قیام زنانه در جامعهای سراسر مردسالار است؛ قیامی که نه فقط برای احقاق حق خود و بازگشت جامعه به مسیر درست اتفاق افتاد، بلکه درواقع قیامی بود برای بازیابی هویت و جایگاه زنان؛ که هرچند در جامعه آن زمان درک نشد، الگویی شد برای تمام تاریخ. اگر بخواهیم از حضرت زهرا سلاماللهعلیها الگو بگیریم، یکی از گامهای ما باید مطالبه حق کرامت الهیمان باشد.
وقتی حرف از حقوق زنان میزنم، منظورم آزادی پوشش و دوچرخهسواری نیست. متاسفانه زنان ایرانی، باز هم در پیدا کردن حق خود به اشتباه رفتهاند. مطالباتی که در اعتراضات اخیر مطرح شد، نهتنها به سود زنان نبود که باعث به حاشیه راندن مطالبات واقعی بانوان شد؛ هرچند... مطالبات بانوان مدتهاست که در حاشیه است؛ چنان که خودشان هم آن را نمیشناسند.
بیپرده میگویم:
حدود هشتاد درصد تجاوزها در ایران، به دلیل فرهنگ و باورهای غلط، گزارش نمیشود و به تبع آن مورد پیگرد قانونی قرار نمیگیرد؛
قوانین برای پیشگیری از آزار جنسی زنان به اندازه کافی بازدارنده نیستند؛
هیچ آمار دقیقی از خشونت خانگی علیه زنان، آزار جنسی و تنفروشی در ایران وجود ندارد؛
آمار در حوزه قتلهای ناموسی، ازدواجهای اجباری، کودکهمسری و خودکشی زنان و دختران مبهم است؛
(این نکته را به یاد داشته باشید: با نگاهی به آمارهای خشونت علیه زنان در غرب، میتوان فهمید که وضعیت زنان غربی تاسفبار است؛ اما به این معنی نیست که شرایط زنان ایرانی بهتر یا بدتر است. آمار برای قضاوت وضعیت بانوان، به اندازه کافی واقعنما نیست. ممکن است وضعیت زنان غربی از زنان ایرانی بهتر، بدتر و یا مشابه باشد و در این باره هیچ نمیتوان گفت. و وقتی آمار در دست نباشد، یعنی ما اصلا دید درست و جامعی نسبت به مسئله نداریم و نمیتوانیم آن را حل کنیم.)
متاسفانه در برخی استانهای کشور، شاهد تعداد قابل توجهی از خودسوزی و خودکشی زنان به علت خشونت خانگی و ازدواج اجباری هستیم؛
هنوز هستند دخترانی که به علت فقر، اجبار خانواده، ازدواج اجباری و... از تحصیل باز میمانند؛ اما آمار دقیقی از آنان وجود ندارد؛
تعداد قابل توجهی از زنان سرپرست خانوار و بانوان مطلقه و بیوه، از محدودیتهای اجتماعی، مشکلات معیشتی، مشکلات روحی و محدودیتهای خانواده رنج میبرند؛
بخشی از زنان به علت فقر، علیرغم میل خود، مجبور به کار در خارج از خانه هستند؛
بخشی از زنان به علت وجود ساختارهای مردانه در ادارات و نهادهای مختلف، از دستیابی به شغل مورد علاقه خود باز میمانند و شایستگی علمی و اجرایی آنان نادیده گرفته میشود؛
با وجود شعارهای فراوان، قوانین و ساختارها هنوز مادران شاغل را نادیده میگیرند و تسهیلات لازم را برای آنان فراهم نکردهاند؛
خانهداری هنوز به عنوان یک شغل، به رسمیت شناخته نشده و بسیاری از زنان خانهدار، از بیمه و حقوق بیبهرهاند؛
قوانین در حوزه خانواده و طلاق، کارآمدی لازم برای حفظ نظام خانواده و دفاع از حقوق زنان را ندارند؛
به علت خلاءهای قانونی و مسائل فرهنگی، هنوز زنان از امنیت لازم در محیط تحصیلی و کاری برخوردار نیستند؛
آموزش و فرهنگسازی در جهت آگاهی زنان از مسائل بهداشتی، حقوقی، اجتماعی و خانوادگی صورت نگرفته است و بسیاری از زنان از حقوق و تکالیف خود آگاهی ندارند؛
تنها بیست و شش درصد از مدیران کشور از جامعه زناناند و هنوز نقش زنان در مشاغل مدیریتی و تصمیمساز کمرنگ است؛
در رسانههای رسمی و غیررسمی و در باور عامه، هنوز کلیشهها و انگارههای غلط درباره زنان وجود دارد (این که زنان بهره هوشی کمتری دارند، وابستهاند، از فهم و انجام برخی امور ناتواناند، تنها به فکر ظاهرند و...)؛
و این موارد، تنها بخشی از مسائل و مشکلاتی ست که زنان ایران با آن مواجه و از آن غافلاند. در چنین شرایطی، بهتر است بجای تبریک روز زن و تکرار سخنان کلیشهای، به فکر حل مشکلات جامعه زنان باشیم...