میخواستم درباره مراحل و مصائبی که جهت تمدید اینماد متحملش شدیم بنویسم اما آن قدر خستهام کرده بود که حتی رمق برای نوشتن و گله و شکایت باقی نگذاشت. کار کردن در حوزه وب، در کشور ما به مراتبی رسیده که دیگر طاقتفرساست. تحریم و فیلترینگ تمام این سالها بوده، اما حالا دیگر در مقابل انبوه مصائب دیگر چندان بزرگ به نظر نمیرسد.
حالا که ماشه را کشیدند، تنها، در انتظار برخوردِ گلوله با شقیقهایم. تحریم ما را نمیکشد؛ قویترمان هم نمیکند. تحریمها ما را فرسوده میکند. اینکه کسانی بر ما حکومت میکنند که تنها دشمنان آزادی نیستند دلگرمکننده است. آنها دشمن شادی، مدرنیته، رفاه و توسعهاند. همه این مفاهیم بیش از آن حدی مدرن است که مورد تایید آنها باشد. توانمندی در اقتصاد دیجیتال، فقط برای کشورهایی که قواعد مدرن را پذیرفتهاند، نماد رشد و پیشرفت است. اینجا لای چرخ دندههای تجارت الکترونیک، میلههای تحجر میکارند.

البته در دولتها، هستند کسانی که طرفدار دولت الکترونیک و هوشمند هستند اما سنبهشان پرزور نیست. همین نماد اعتماد را اگر نقبی به گذشته بزنید از وزیر و کارشناس و شرکتهای خصوصی و حتی زیرمجموعههایی از قوه قضاییه، مخالفت و دلایلشان را با کلیت آن علنی گفتند اما همه اینها زورشان نرسید. زورمان نرسید. بالاخره همه چیز را به آن وابسته کردند. الان سالها فعالیت و تخصص و مهارت و دهها انسان و روزی خانوادههایشان در گروه درگاه پرداختی است که آن به نوبه خود در گروه همین اینماد است. یک نماد، که معلوم نیست چه کسی پشتش قرار دارد!
حالا روزهاست که درگاه پرداخت سایت غیرفعال شده. چرا؟ به خاطر تعلیق اینماد. تعلیقی که بعد از مدتی فهمیدیم به اشتباه رخ داده. علت تعلیق؟ فعال نبودن مجوز ساماندهی. خواستیم مجوز ساماندهی را تمدید کنیم گفتند اساسا باید اینماد داشته باشید تا آن را بتوانیم فعال کنیم. یک لوپ معیوب در یک ساختار معیوب. خلاصه آن که پس از رد و بدل شدن توضیحات، بالاخره امکان فرآیند دریافت مجوز ساماندهی برایمان فراهم شد و دریافتیم اساسا به اشتباه مجوز را غیرفعال کردهاند و مدارک مورد نیاز قبلا بازگذاری شده و مدرکی که به خاطر آن مجوز را برداشتند اصلا مورد نیاز نبود.
خلاصه آن که بالاخره مجوز ساماندهی فعال شد. این قسمت خوب و لذتبخش ماجرا بود. تازه کارمان به سامانه اینماد کشیده شد. برای تمدید ابتدا میبایست رفع تعلیق میکردیم. برای رفع تعلیق هم میبایست اعلام رفع تخلف میکردیم. اعلام رفع تخلف انجام شد. همین طور روزها میگذشت و شک کردیم اصلا سایت اینماد فعال است یا نه تا اینکه بالاخره یک روز پاسخ آمد که رفع تخلف پذیرفته شده. اما هیچ راهی برای ادامه مراحل یعنی رفع تعلیق و پس از آن انجام تمدید نبود.
به پشتیبانی تیکت فرستادیم که چه کنیم! باز هم روزها گذشت و دریغ از یک جواب. گفتیم تماس تلفنی را امتحان کنیم. شماره و داخلی را گرفتیم و تلفن گویا که میگفت شما نفر اول هستید. مدام این جمله تکرار میشد و پس از دقایقی تماس قطع شد. دوباره تماس گرفتیم. همین ماجرا تکرار شد. تکرار و تکرار...
خسته بودیم. شرایط طاقتفرسای کار رمقمان را کشیده بود. دیگر مثل قبل حتی توان اعتراض نداشتیم. گفتیم صبر کنیم یا خبری بشود یا خبرمان بیاید. بالاخره پشتیبانی پاسخ داد. پاسخی ناکافی. خواستیم به پاسخشان پاسخ بدهیم هر کاری که کردیم نشد. اصلا سامانه طوری طراحی نشده که بتواند پاسخ کاربر را بفرستد. مجبور شدیم تیکت جدید بفرستیم و دوباره از اول توضیح دهیم. این بار سریعتر پاسخ داده شد.
نزدیک یک ماه است که در میانه این روند هستیم. البته حکایت سامانههای اینترنتی این مملکت که نیاز به تعریف ندارد. صابون آن تقریبا به تن هر شهروند بالغ ایرانی خورده. راستی این سامانههای دولتی را چه کسی طراحی میکند؟ نگو که خودشان طراحی میکنند!؟ آنها هنوز مفهوم اینترنت را نتوانستهاند هضم کنند.
هر یک از این سامانهها که به هدف تسهیل کارهای اداری توسعه یافته، خودش گاه تبدیل به معضلی برای شهروندان میشود. چند باری گرفتار این سامانهها شدیم که هر کدام از آنها خود داستانی است پر آب چشم! اما سامانه اینماد که با آن همه مخالفت شکل گرفته و شاید دلیلش پولی بوده که قرار بوده به جیب بعضیها برود، چیزی است که زندگی و معاش هزاران نفر به آن بسته است. در انتها فقط یک جمله به مالکان اینماد میگویم: شما که زورش را داشتهاید، پولش را هم میگیرید. دستکم چند نفر استخدام کنید که پاسخ ملت را بدهند. فرآیندهای خودکار پیشکشتان...