به عنوان یک فعال حوزه وب، یادم میآید در حوادث آبان ۹۸ که موجب قطعی اینترنت شد، جدای از آن که دقیقا همزمان شده بود با آغاز استارتآپی که هزینه زیادی برایش کرده بودیم و شکست خورد، وضعیت سوررئالی حاکم شده بود. گرچه ما ترجیح دادیم از ظرفیت سرورهای داخلیای که داشتیم هم استفاده نکنیم، اما جدای از چیزی که در فضای واقعی جریان داشت، فضای اینترنت نیز شکل رعبآوری پیدا کرده بود. مثلا سایتی که بسیار از آن استفاده میکردی را نمیتوانستی پیدا کنی چرا که نشانیاش را حفظ نبودی! مثل زمانی که گوشیات خراب میشود و شماره همسرت را حفظ نیستی.
آن زمان فکر میکردیم بدترین وضعیت اینترنت در ایران، مربوط به آن زمان خواهد بود. در سه سال گذشته بخصوص پس از ۱۴۰۱، وضعیت اینترنت به روزی افتاده که به لحاظ فنی از آبان ۹۸ نیز اسفبارتر است. دلیلش هم این است که آن زمان در وضعیت استثنایی بودیم و شرایط اینترنت، امروز، در وضعیت عادی چنین است. به عنوان یک ناظر اوضاع اینترنت کشور از دهه ۹۰ تاکنون، میتوانم نتیجه بگیرم که دولت حاکم در ایران، تا حدی میتواند بر وضعیت اینترنت اثر بگذارد.
گرچه قطعی اینترنت، معماری و به نتیجه رساندن اینترانت داخلی و تسهیل قطعی اینترنت، فیلترینگ تلگرام و .. همه در دولت روحانی و وزارت جهرمی رخ داد، اما با همه این اوصاف، وضعیت اینترنت باز هم شکل اسفبار امروز را نداشت. اما آیا اگر دولت روحانی امتداد مییافت سیر وضعیت به اینجا کشیده نمیشد!؟
سوال این است: آیا حاکم شدن تفکر طالبانی یا به عکس حاکم شدن دولت اصلاحطلب امروزی، تفاوتی در اوضاع اینترنت ایجاد خواهد کرد؟ درست است که مصوبات حوزه اینترنت و فضای مجازی در اختیار دولت نیست، و در یک سوی دوقطبی انتخابات، دولتی قرار دارد که همسو با قطعی و فیلترینگ و محدودیت است، اما آیا آن سویه دیگر، قدرت ایستادگی در برابر تصمیمات بالا را دارد؟
در چند سال اخیر بیشترین مهاجرت متخصصان از کشور رخ داد و بشخصه شاهد بودهام نیمی از افراد اطرافم کوچ کردهاند. شمع وجود اینترنت به پت پت افتاده، و صدها کسب و کار، به سختی گلیم خود را از آب میکشند و حتی وقتی به دفاتر و ادارات دولتی قدم میگذاری خستگی و افسردگی در صورت کارمندانشان بیداد میکند. امروز شاید از ده سال پیش هم اوضاع بدتر است که حتی فرستادن فایل یک سند، به امری دشوار و طاقتفرسا بدل شده. اما آیا بارقه امیدی وجود دارد که از طریق انتخابات بتوان به آن دست یافت؟
بیش از ۶۰٪ مردم (بنا به آمار رسمی) در دور اول انتخابات شرکت نکردند یعنی حدود دو سوم جمعیت کشور، امیدی به ایجاد تغییر از طریق انتخابات ندارند. حتی دیگر ترس از حاکم شدن تفکر طالبانی هم مردم را پای صندوق نمیکشاند چون قبلا بارها همه چیز را امتحان کردهاند. با انتخاب این یا آن رییسجمهور، انقلاب که نمیشود! تفاوت پزشکیان و جلیلی اگر به اندازه تعارض سیاه و سفید هم باشد، دستکم یکیشان معترف هست حرف هر چه که بزند در عمل، تنها مطابق دستور حرکت خواهد کرد. آیا بالاتر از سیاهی رنگی هست!؟
از سوی دیگر، اگر پای پزشکیان به پاستور برسد، از آنجا که دولت او باید به عنوان قوه مجریه، مجری قوانین باشد، مجلسی که در دست رقبای شکست خورده است او را با چه مصوباتی روبرو خواهند ساخت!؟ آیا او قدرت مقابله با ارکانهای قدرت که همگی در دست جناح مقابل اوست را خواهد داشت؟ و در جدال میان این دو جناح، چه روزها و عمرها از مردم که تباه نخواهد شد!؟
چیزی که باعث شد این متن را بنویسم محتوای این توییت بود که یکی از کاربران خطاب به کاندیدای ریاستجمهوی نوشته بود:
«یک: تضمین میدهم گشت ارشاد از خیابان جمع شود.
دو: تضمین میدهم فیلترینگ شبکههای اجتماعی برداشته شود.
سه: تضمین میدهم اگر فشاری به دولت آوردند تا مقابلِ خواست مردم بایستد آن را صریح افشا کنم.
آقایان پزشکیان، ظریف و جهرمی زیر این نوشته را امضا کنند و انگشت بزنند من رای میدهم.»
آقای پزشکیان در پاسخ نوشتند:
«تضمین میدهم که تمام دولت در برابر گشتهای اجباری، فیلتر کردن و فیلترشکن بازی و فشارهای بیرونی در همه جلسات و تمام قد بایستد»
و آقای ظریف در پای این توییت نوشتند:
«تضمین می دهم که پزشکیان راستگو و شجاع است و در برابر این کژفهمی ها و کژتابی ها ایستاده و خواهد ایستاد.»
همان آقای ظریف که گفته بود حتی اختیار مدل ریش خود را نداشته و قرار بوده سراغ درس و دانشگاه برود.
به این فکر میکنم وقتی آنها خود میدانند کاری از پیش نخواهند برد و حتی بهانه بسیاری از ناکامیها و مصیبتها به گردنشان خواهد افتاد چرا قدم جلو میگذارند برای انتخاب شدن؟ و پاسخش را خودم میدهم: «انتخاب شدن آنها شاید تاثیری در میزان رنج مردم نداشته باشد اما منافعی غیر قابل انکار برای خودشان خواهد داشت».
پایان