پیشتر در نظریه اصالت خوشبختی (https://t.me/zehnejostejugar/299) بیان کردم که بطور کلی زندگی به شرط شادی و خوشبختی ارزشمند است و برای این منظور باید استانداردهای حداقلی رفاه و خوشبختی مهیا باشد و در غیر اینصورت زندگی ارزش و اصالتی ندارد و چه بسا نبودش بهتر از بودنش باشد. علاوه بر حاکم بودن این اصل کلی و بدیهی، در شرایط زیر نیز زندگی برای افراد مشمول، دلچسب و شیرین و ارزشمند نخواهد بود:
یک) افراد کمال طلب در کشورهای عقب مانده
عموما افراد کمال طلب بطور ذاتی استانداردهای بالا و حداکثری برای همه چیز در نظر می گیرند و همه چیز را در بهترین و کامل ترین حالت و وضعیت می پسندند و می پذیرند. برای این افراد زندگی در کشوری عقب مانده که حداقل استانداردها را نیز ندارد و هیچ چیز در جای خودش نیست، به جهنمی کابوس وار تبدیل می شود که جز حسرت و عذاب ارمغان دیگری ندارد.
دو) افراد آزادی خواه در کشورهای دیکتاتوری
همه انسانها آزادی را دوست دارند و می ستایند با این وجود برای بسیاری از انسانها زندگی در شرایط خفقان و دیکتاتوری نیز به شرط مهیا بودن شرایط رفاه نسبی قابل تحمل و پذیرش است اما برای برخی از انسانهای ازاده و ازادیخواه، ازادی گوهری است که بدون آن زندگی ارزش و معنایی ندارد. بنابراین زندگی در کشورهای دیکتاتوری و در شرایط خفقان و سرکوب برای این دسته از انسانها به کابوسی مهلک مبدل می شود و چنانچه این افراد نتوانند شرایط را تاب بیاورند و با عمله های استبداد درگیر شوند عاقبتی جز زندان انفرادی و شکنجه جسمی و روانی در انتظارشان نیست و این دیگر نه کابوس بلکه تجسم عینی جهنم است.
سه) افراد عدالت خواه در کشورهای پر تبعیض و پر ظلم
همانطور که برای بسیاری از انسانها ازادی ارزش و قداست دارد برای بسیاری از انسانها نیز عدالت به همان اندازه مقدس و ستایش برانگیز است. برای این گروه تحمل تبعیض و بی عدالتی دشوار و ناممکن است و هر جایی تبعیض ببینند اعتراض می کنند. بسیاری از مردم برای حفظ موقعیت کنونی در مقابل ظلم و تبعیض و بی عدالتی سکوت می کنند اما برای عده ای که بطور ذاتی به ظلم و بی عدالتی حساس هستند تحمل این شرایط دشوار است و لذا عموما با عواقب ناگوار اعتراضات خود مواجه می شوند. عواقبی که بسته به نوع و مخاطب اعتراض می تواند اخراج از محل کار، مورد خشونت واقع شدن، زندانی شدن و .... را شامل شود.
چهار) افراد غیر چاپلوس در کشورهایی با سلسله مراتب تملق گرایانه
بطور طبیعی انسان هایی که دارای توانمندی های ذاتی و عزت نفس هستند حاضر به تملق و چاپلوسی برای پیشرفت مادی یا تملک یک جایگاه نیستند. از طرفی در جوامعی که میزان پیشرفت یا نحوه تصدی پست ها و موقعیت های خوب ارتباط مستقیمی با میزان چاپلوسی و تملق مقامات مافوق دارد و این سلسله مراتب ناکارامد از بالاترین تا پایین ترین سطوح جریان دارد؛ چنین انسان هایی مورد بی مهری و بی توجهی قرار می گیرند چرا که حاضر نیستند عزت نفس خود را برای پیشرفت بفروشند و جایگاه هایی که لیاقت آنها را دارند نیز به افرادی می رسد که در عین ناکارامدی، گوی سبقت را با تملق و چاپلوسی از آنها می ربایند.
پنج) افراد خلاق و خودشکوفا در جوامعی مکانیکی و غیرمنعطف
بطور کلی افراد خلاق و نواور با بقیه انسانها متمایز و متفاوتند. این افراد در قالب های خشک و رسمی جوامع مکانیکی و غیرمنعطف نمی گنجند و سختی و سنگینی سیستم بروکراتیک آنها را می ازارد و خلاقیت آنها را می خشکاند. افراد خلاق محیط های کاری سیال و منعطف را می پسندند و در چنین بسترهایی امکان رشد و نمو دارند. بنابراین یک فرد خلاق در چنین جوامعی سرخورده و طرد می شود و به جای آنکه خلاقیتش منبع بروز و شکوفایی استعدادهای نهفته اش باشد، به انسانی در به در و بد فرجام تبدیل می شود. انسانی که به جای آنکه خلاقیتش باعث شکوفایی و پیشرفتش شود، این ویژگی به گونه ای تراژیک به پاشنه آشیلش تبدیل می شود!
در انتها ممکن است برخی به راحتی حکم دهند که چنین افرادی در چنین جوامعی می توانند برای خلاصی از آن وضعیت های ناگوار، جلای وطن نموده و به کشورهای پیشرفته و متمدن مهاجرت نمایند. هرچند بسیاری از این افراد در نهایت چنین راه حلی را بر می گزینند اما این راه نیز خالی از مشکلات و عوارض نیست. مشکلاتی همچون غم غربت، ناهمخوانی فرهنگی با کشور مقصد، دوری از خانواده، یادگیری زبان کشور مقصد، احساس انزجار و دلخوری دائمی نسبت به موطن اصلی و .....
بنابراین اگر در جوامعی با یکی از مشخصات بالا زندگی می کنید عاقلانه و منصفانه تر آن است که ریسک نکنید و فرزندی را به دنیا نیاورید. چرا که در صورتیکه وی ذاتا کمال طلب، ازادی خواه، عدالت طلب یا خلاق باشد و یا اهل تملق و چاپلوسی نباشد؛ هم خودش و هم احتمالا شما به شدت اذیت و درگیر خواهید شد.
انتخاب با شماست!
تاملات یک ذهن جستجوگر
@zehnejostejugar