در علوم اجتماعی اصطلاحی داریم به نام social force یا فشار اجتماعی. این اصطلاح که تحت عنوان Crowd simulation یا همان همرنگی با جماعت نیز شناخته می شود بازگو کننده وضعیتی است که تصمیمات فرد نه ناشی از انتخاب های شخصی بلکه تحت فشار و هیمنه نیرویی عظیم به نام جامعه شکل می گیرد. در اهمیت این موضوع همین بس که انتشارات دانشگاه اکسفورد فصلنامه ای به همین عنوان را منتشر می نماید (لینک نشریه: https://academic.oup.com/sf ) هر جامعه ای سعی می کند ارزشها و ایده ال های خود را از طریق این نیروی عظیم به نسل های بعدی و افراد جدید جامعه منتقل و در آنها درونی سازی کند که به این فرایند جامعه پذیری اطلاق می شود. جامعه پذیری فرایندی است که طی آن ارزشها و باورهای یک جامعه بصورت سیستماتیک و ناخوداگاه در اعضای جدید یک جامعه درونی و پذیرفته می شود. بطور مثال اگر شما در یک کشور اروپایی زباله بر روی زمین بریزید با نگاه تند و تیز و خشم الود و تحقیرامیز جامعه روبرو می شوید -هرچند که بطور مثال با تنبیه رسمی و مستقیم هم مواجه نشوید- و این مکانیسم اجتماعی شما را از تکرار و انجام چنین عملی برحذر می دارد. پس فشار اجتماعی الزاما پدیده مذموم و بدی نیست. اما پدیده فشار اجتماعی یا همرنگی با جماعت همیشه در خدمت ارزشهای مسلط و مستقر جوامع است و از اینرو در بسیاری از موارد فردیت افراد را نادیده می انگارد و اصالت تصمیمات فردی را زیر سوال می برد.
نظام ارزشگذاری جوامع برای اطمینان از حفظ و بسط ارزشهای مورد قبول خویش، آن ارزشها را توسط نظام فرهنگی مستقر و ابزارهای آن مورد کنترل و تثبیت قرار می دهد. بطور مثال در جوامع سنتی فرزنداوری یک ارزش و اصل (حتی مهمتر از اصل ازدواج) تلقی می شود از اینرو زنی که نازا باشد مستحق رانده شدن و طلاق یکطرفه و بی قید و شرط می باشد و مردی که ناتوان از بارورسازی باشد با عناوین و صفات تحقیرامیزی همچون اجاق کور یا عقیم مستحق تحقیر و توبیخ شناخته می شود. این برخوردها و برچسب زنی ها باعث می شود جامعه فشار خود را بر روی اعضا اعمال و انان را وادار نماید برای اثبات سالم بودن! خود حتما بچه دار شوند. بنابراین در چنین جامعه ای فرزنداوری نه بعنوان یک تصمیم شخصی بلکه بعنوان یک التزام اجتماعی تحت تاثیر فشار اجتماعی و برای فرار از برچسب زنی ها و تمسخر ها و تحقیرها نمود پیدا میکند. خاصیت نیروی عظیم فشار اجتماعی این است که نامحسوس و ناپیداست و اعضا وجود آن را بطور عینی احساس نمی کنند بنابراین تصور می کنند بسیاری از تصمیماتشان ناشی از انتخاب شخصی و بصورت خوداگاه بوده است غافل از انکه این نیروی عظیم و هولناکِ فشار اجتماعی بوده است که انها را بصورت پنهان بسوی اتخاذ بسیاری از تصمیمات سوق داده است.
ماجرا از انجا غم انگیز می شود که فرزنداوری نه یک انتخاب و تصمیم شخصی برای خودمان بلکه در واقع یک انتخاب و تصمیم ما برای دیگری (فرزند) است. فرزند اوری تصمیمی است که یک انسان را با تصمیم ما به این دنیا با همه خوبی ها و بدی ها و غم ها و شادی هایش وارد می کند. در چنین وضعیتی بسیار سخت است که بپذیریم تصمیم ما صرفا بدلیل فشار جامعه و اطرافیان اتخاذ شود. شاید به همین دلیل است که بسیاری از والدین وقتی برای اولین بار با این سوال فرزند خود مواجه می شوند که چرا مرا بدنیا اوردی، دچار لکنت زبان و تشویش می شوند چراکه وقتی به گذشته می نگرند بطور مثال به یاد می اورند که انگیزه اولیه انان برای فرزنداوری اصرار و تاکید والدینشان برای دیدن و در اغوش کشیدن نوه دلبندشان بوده! یا بیاد می اورند که دیگر از سوالها و پیگیری های مکرر فامیل و اطرافیان در مورد علت تاخیر در بچه دار شدنشان به تنگ امده بودند! و خب اینها دلایلی نیست که بتوان به فرزند بعنوان علت منطقی بدنیا اوردنش بازگو کرد!
از اینرو بر افراد اگاه جامعه واجب و ضروری است تا در انتخاب و اتخاذ این تصمیم مهم دور اندیشی و دقت نظر به خرج داده و صرفنظر از فشار جامعه و اطرافیان تصمیم خود مبنی بر درستی یا نادرستی فرزنداوری در یک شرایط زمانی و مکانی خاص را سنجیده و بر مبنای آن اقدام نماید. جامعه و اطرافیان نیز باید بیاموزند به انتخاب های شخصی افراد احترام بگذراند و از تهییج یا تحقیر افراد برای تن دادن به خواسته ها و ارزشهای مسلط و مورد پذیرش جامعه اجتناب کنند. چرا که اساسا فردیت افراد یک جامعه با تصمیمات اگاهانه و شخصی بروز و ظهور و معنا می یابد و چنین جامعه ای می تواند به رشد و بالندگی برسد و چشم انتظار تغییرات مثبت و رو به جلو باشد. جامعه ای که در آن تنوع سلایق و علایق جایی ندارد و همه همرنگ جماعتند جامعه ای بشّاش و پرانرژی نخواهد بود حتی اگر رنگ جماعت رنگ به ظاهر زیبا و دلربایی باشد! پس اجازه دهیم حداقل بخشی از جامعه همرنگ جماعت نباشند بدون اینکه تهدید به رسوایی شوند!
✍️مهدی دولتی @charkhvand