قرن بیستم صحنه تقابل و کشمکش بین اصلاح گرایان و انقلابیون بود، انقلابیونی که حاضر بودند در راه آرمان ها و مدینه فاضله شان شدیدترین و دهشتناک ترین شکنجه ها و حتی مرگ را به جان بخرند با این امید و آرزو که نتیجه و ثمره تلاش ها و از خود گذشتگی های آنها تشکیل جوامعی عادلانه و آزاد و مرفه و به دور از خودکامگی خواهد بود. اما چرخ روزگار به کام آنها نچرخید، یا مبارزاتشان به نتیجه دلخواه نرسید و شکست خوردند و یا حکومت دلخواه آنها به نتایج مورد انتظارشان دست نیافت. بنابراین جذابیت ایدئولوژی آنها به مرور رنگ باخت. در سوی مقابل نیز اصلاح گرایانی قرار داشتند که معتقد به اصلاح حکومت ها و رویه های جاری از روش های مدنی و مسالمت جویانه و مبارزات دموکراتیک بودند و روشهای خشونت بار مبارزه مسلحانه برای سرنگونی حکومت های خودکامه را بر نمی تابیدند.
اکنون در قرن بیست و یکم با حذف ناگزیر انقلابیون و سرخوردگی های ناشی از عدم امکان دستیابی به مدینه فاضله (اتوپیا) شاهد ظهور گروه بزرگ دیگری تحت عنوان نیستی گرایان هستیم و ظاهراً قرن حاضر صحنه تقابل بین اصلاح گرایان و نیستی گرایان است.
تقابل بین کسانی که امیدوار به اصلاح اخلاقی جامعه هستند و کسانی که چنین امیدی ندارند
تقابل بین کسانی که امیدوار به حل مشکلات محیط زیستی هستند و کسانی که چنین امیدی ندارند
تقابل بین کسانی که امیدوار به تغییر شرایط اقتصادی و سیستم حاکم سرمایه داری هستند و کسانی که چنین امیدی ندارند
تقابل بین کسانی که زندگی را با همه سختی ها و رنج هایش دوست دارند و کسانی که تحمل رنج های دنیا را طاقت فرسا و بیهوده میدانند و به دنبال راه خروجند.
تقابل بین کسانی که هنوز امیدوارند بتوان مسیر ریل قطار دنیا را تغییر داد و کسانی که ناامیدانه می خواهند از قطار سرگردان دنیا پیاده شوند.
نیستی گرایان معتقدند با ادامه وضعیت فعلی که امیدی هم به تغییر آن نیست، محیط زیست رو به نابودی است پس بهتر است عامل اصلی این نابودی یعنی انسانها از صحنه هستی حذف شوند. (دیدگاه انقراض اختیاری انسان)
نیستی گرایان معتقدند وضعیت اخلاقی مردمان جهان رو به اضمحلال و نابودی است پس بهتر است اساسا نسل بشر گرگ صفت ادامه نیابد. (دیدگاه اخلاق گرایان)
نیستی گرایان معتقدند تمام تلاشها برای حذف و یا افسار زدن به سیستم اقتصادی بی رحم و خشن سرمایه داری به نتیجه درخور و مطلوبی دست نیافته و بنابراین زندگی در دنیایی که در چنبره و سیطره غول سرمایه داری است، ارزش زیستن ندارد.
نیستی گرایان معتقدند در هر صورت دنیا محل رنج و عذاب و سختی است و رنجهای آن بسیار بیشتر از لذت هایش است بنابراین زندگی ارزش بازتولید و فرزندآوری ندارد. (دیدگاه آنتی ناتالیسم)
در یک کلام قرن بیست و یکم قرن ظهور و رشد آنتی ناتالیسم و دیدگاه های مشابه آن است و اصلاح گرایان این بار باید نه با انقلابیونی که در پی بنای مدینه فاضله هستند، بلکه با نیستی گرایانی مقابله کنند که اساسا این جهان را مکان مناسب و مطلوبی برای زندگی و تحقق مدینه فاضله نمی دانند. از همین روست که در قرن حاضر نظرات نیستی گرایانی همچون شوپنهاور، توماس لیگوتی، امیل چوران و دیوید بناتار با استقبال روزافزونی روبروست.
مهدی دولتی
تاملات یک ذهن جستجوگر
@zehnejostejugar