عموما انسانهای دنیا به دو گروه عمده تقسیم میشن: اونایی که به زندگی معمولی و کارهای معمولی راضی اند و اکثریت رو تشکیل میدن و اونایی که به زندگی معمولی و کاهای معمولی و کوچیک قانع نیستن و اقلیتی رو شامل میشن. این گروه اقلیت در بازار کار کارافرینان نامیده میشن. در حوزه علم و دانش، نظریه پردازان و کاشفان هستند. در دنیای سیاست، سیاستمدارانی هستند که تغییرات بزرگی در سرنوشت کشورشون ایجاد میکنن و در تاریخ ماندگار میشن. در دنیای ورزش از اون مربی هایی میشن که یک تیم رو در یک فصل در چند تورنمنت قهرمان میکنن. در دنیای هنر از اون هنرمندایی میشن که یک سبک هنری جدید رو پایه گذاری و معرفی میکنن. در دنیای فلسفه از اون فیلسوفایی میشن که یک دستگاه و رویکرد فلسفی جدید رو پایه گذاری می کنن. در واقع مانیفست فکری این گروه اقلیت اینه: یا نباش یا بهترین باش! اونها حد وسطی برای خودشون قائل نیستن.
یک کارافرین شاید چند ماه بیکار باشه اما حاضر نیست کارمند جایی بشه یا یک مغازه معمولی در یک گوشه شهر اجاره و کاسبی کنه (هرچند که درامدش خوب باشه) چون اون دوست داره یک محصول و برند جدید که معرف توانایی خودش باشه رو به بازار معرفی کنه.
یک دانشمند خلاق شاید کرسی استادی در یک دانشگاه خوب رو رها کنه یا نپذیره چون تمایل نداره سی سال دروس تکراری تدریس کنه و مقالات حوصله سر بر و بی فایده منتشر کنه. چون اون دوس داره یک نظریه یا کشف علمی جدید رو به دنیا معرفی کنه.
یک سیاستمدار لایق شاید چند سالی از پست های سیاسی دور باشه اما حاضر نیست فرماندار یک شهر کوچیک تو یک گوشه کشورش باشه (هرچند حقوق و مزایاش خوب باشه) چون معتقده اون برای تحولات عظیم و ایجاد تغییرات بزرگ در کشورش وظیفه تاریخی داره.
یک مربی جادویی شاید یک یا دو سال بیکار باشه اما حاضر نیست مربیگری هر تیمی رو تو هر رده ای قبول کنه (هرچند حقوقش خوب باشه) چون مربیگری رو با تیمی و در شرایطی دوست داره که بدونه میتونه اون تیم رو متحول کنه و ازش یک قهرمان بسازه.
یک فیلمساز زبردست شاید برای چند سال فیلمی نسازه اما حاضر نیست کارگردانی هر فیلمی رو قبول کنه (هرچند دستمزدش عالی باشه) چون دوست داره فیلمی بسازه که حرفی برای گفتن داشته باشه و موجی رو در بدنه سینما و هنر ایجاد کنه.
یک فیلسوف جریان ساز شاید سالها در گوشه اتاق کارش در حال مطالعه و بررسی افکار و اندیشه ها باشه و چیزی از خودش بروز نده (هرچند میتونه سالی یک کتاب معمولی بنویسه) ولی پس از سالها کتابی می نویسه که پایه های فلسفه رو تکون میده و رویکرد فکری جدیدی رو عرضه می کنه.
خلاصه کلام اینکه اگر دیدید برخی آدم های عجیب و غریب روزهای زیادی یک گوشه ای برای خودشون اروم نشستن و مثلا از افتاب بهاری لذت میبرن و در تنهایی خودشون غوطه ورن، اونها رو خیلی اروم و بی تحرک حساب نکنین. چه بسا در همون خلوت خودشون دارن یک مکتب فکری جدید، یک نظریه علمی جدید، طرح یک فیلم یا رمان پرفروش یا ایده یک کارافرینی خلاقانه رو ترسیم و پایه ریزی میکنن! در واقع اگر تعریف رهرو واقعی رو در این شعر بدونیم که میگه: "رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود، رهرو آن است که اهسته و پیوسته رود"؛ در اینصورت اینگونه افراد به هیچ وجه رهرو خوبی نیستند چرا که اونها راهبران و خط شکنان زبردستی هستند.
مهدی دولتی @charkhvand
ترشحات یک ذهن جستجوگر
https://t.me/zehnejostejugar