+ خانم ساکورا ، لطفا کیمونو رو کامل در نیارید ، تا کمر لخت بشید کافیه
- اطاعت آقای ایجیرو ، یه فنجون ساکی دیگه میل دارید
+ بله فقط قبلش پنجره رو تا نیمه باز کنید ، خورشید عصرگاهان ضعیفتر از اونه که از پنجره ی بسته اینجا رو روشن کنه
- اطاعت [در حال ریختن ساکی] فکر نمی کردم انقدر خوددار باشید آقای ایجیرو
+ چطور ؟
- رفتار شما ورای رفتار سایر مشتریهاست ، معمولا همون دم در لباسشون رو در میارن و پاهاشون رو دراز میکنن و گیشاها رو با الفاظ زشتی صدا میکنن ، شما نه تنها این کارها رو نکردید بلکه هنوز من رو خانم ساکورا خطاب میکنید
+ ها ها ها ، برای اینکه رفتار شما هم با من متفاوته ، معمولا فقط یک کلمه فریاد میزنن : ایجیرووو ! ... برای من ایجیرو اسم من نیست ، اسم مرگه که هر وقت صداش میزنن فاصله ی من و اون فقط یک ضربه ی کاتاناست
- قسمتی از احترام من نسبت به شما بخاطر همین سامورای بودنه ، ما بخاطر فراموش کردن شرفمون پول میگیریم و شما بخاطرِ به خاطر داشتنش
+ شاید هیچکدوم نباید اینکارو بکنیم
- [پس از لحظاتی خیره شدن به شکوفه های گیلاس] همیشه دوس داشتم در حیاط خونه م یه درخت گیلاس داشته باشم ، اما هیچوقت خونه ای نداشتم
+ بلدی اوریگامی درست کنی ؟
- از قضا تنها اوریگامی که بلدم شکوفه ی گیلاسه
+ بگیر ، با این کاغذ یکی برام درست کن ، احضاریه ی سامورایها برای جنگه ، شاید اگه شکل شکوفه ی گیلاس باشه قابل تحملتر شه
- [کاغذ را میگیرد و اوریگامی درست میکند] پدر من هم یک سامورای بود ، شوهرم هم همینطور ، من یاد گرفتم هر لحظه ممکنه برای وداع با یه سامورای دیر بشه [مقابل ایجیرو تعظیم میکند] اجازه بدین امشب وداعی که با همسرم نکردم رو با شما بکنم
+ مادر من هم یک گیشا بود ، من هم یاد گرفتم یک سامورای هرگز نباید همسر اختیار کنه ، ولی هرگز از دیدن زنی نیمه عریان که مقابل پنجره ای مشرف به درخت گیلاس ، زیر انوار طلایی خورشید ، برای مردی اوریگامی درست میکنه سیر نمیشم ، [مقابل ساکورا تعظیم میکند] با کمال میل قبول میکنم و پیشاپیش بخاطر امشب ممنونم