علی اسماعیلیان·۱ سال پیشپیمان؛ پیوند آرامش و مهربانیپیمان پسر بچه ی کوچکی است که بتازگی به همراه خانواده اش به طبقه سوم آپارتمانی که من هم در آن ساکن هستم، اسباب کشی کرده اند. از همان روز او…
علی اسماعیلیان·۱ سال پیشچای سرد، خیالی گرم و رؤیای سیستمی که دیر نمیکردصبح که از خواب برخاستم، گلویم مثل یک زخم کهنه بود، تیز و سوزان. انگار شب قبل، لشکری از خنجرهای نامرئی از تنم عبور کرده بود. تنم سنگین بود،…
علی اسماعیلیان·۱ سال پیشپردهنشین بیمنت زندگیاگر قرار باشد "پرداخت مستقیم" را به یک فرد تشبیه کنیم، احتمالا زنی باشد که در کوچهپسکوچههای خستهی شهر زندگی میکند. زنی با چادر مشکی که…