سلام
واقعیت اینه که من هیچوقت فک نکردم شاید باید یه نفر دیگه بدنیا میومدم! همیشه فک میکردم من میتونم شعبه های دیگه ی این شخصیت ها باشم.
حالا بماند که بعد فهمیدم که میتونم همشون باشم و هیچکدوم نباشم، ینی خودم باشم! (آی پیچید چقد:/)
>> بچه بودم، دوس داشتم جای تنسی تاکسیدو و چاملی باشم. برم پیش اون آقاهه که اسمش یادم نیست (شیدا خانم فرمودن آقای ووپی) و در مورد تاریخچه وسایل یاد بگیرم!!
بزرگتر که شدم دیدم نیاز نیس تنسی تاکسیدو باشم تلویزیون یه چیزایی داره یاد میده. اولین برنامه ای که چشممو گرفت هم کاوش بود. دوس داشتم جای اونا باشم تا برم از نزدیک ببینم هر چیزی رو چطور میسازن یا واقعیتای علمی دیگه رو ببینم.
باز که بزرگ تر شدم دیدم اینم نیاز نیس. میتونم تو گوگل سرچ کنم و هر چی که میخوامو یاد بگیرم.
>> وقتی هنسل و گرتل رو میخوندم آرزو میکردم جای اونا باشم بعد نقشه میکشیدم چطور پیرزنه نبینتم و از خونه اش:/ شکلات بخورم.
یکم که بزرگتر شدم فکر کردم که شکلاتای اون خونه کثیفن. بارونه، برفه، دود کارخونه اس. اصن اینا مهم نیس شاید خونهه هم مثه من بدشانسه و پرنده ها که رد میشن...
>> هری پاتر رو که میخوندم فکر میکردم همینه من بدنیا اومدم تا هری پاتر واقعی بشم. اصن خود خودشه دیگه. مخصوصا وقتی اسنیپ هری پاتر رو اذیت میکرد و من یاد معلم خودم میافتادم.
ازین تریبون یه سلام گرم میفرستم به معلمای شبیه اسنیپ برای هری پاتر. (مثل اینکه اینجا سلام رسوندن به عمه مشکل پخش داره.)
برای فهمیدن زیر نویس بی ربطِ عکس داستان اسنیپ رو ببینید.
>> پرسی جکسون! وقتی میخوندمش میگفتم باید جای همین باشم. خودشه دیگه پیداش کردم. من دقیقا همین توانایی های عجیب غریبو میخوام برا نجات زندگیم. حالا سوال اینه که مگ زندگیم چش بود که نجاتش بدم. برمیگرده به همون دسته از معلما و در این مقال نگنجد.
>> بازم برای نجات زندگیم! دوس داشتم سایکلاپس (ویکی پدیا) باشم :))
>> مدال طلای خفن ترین آرزوی محالم میرسه به فیلم ول وله و بعد هل هله :/ خب احتمال 99.99999 درصد این فیلم ها رو ندیدین. و خب انقد گمنام بود که من عکسی هم ازش پیدا نکردم. فعلا به سازنده هاش یه ایمیل زدم هروقت که بهم لینکی بدن فورا به اشتراک میگذارم. فارغ از بحث تبلیغ آموزشگاه فیلمای قشنگی بودن. من اصلا قبل این فیلما _که حدود 8 یا 9 سال پیش دیدم_ نمیدونستم مدرسه استعداد های درخشان چیه.
بعد این فیلم یکی از آرزوهای محالم این بود که مثل شخصیت های اول این فیلما قبول شم. ولی اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم و همچنان هم هیچ اطلاعاتی در موردشون نداشتم. فقط سعی کردم بیشتر درس بخونم. (در واقع فقط بخونم چون قبلش درس خون نبودم.)
بعد گذشتن یه هفته از دیدن فیلم هم دوباره قیدشو زدم. چهارم بودم خب!! درس خوندن نداشت که!! دوسال بعدهم (ششم) کاملا با سرنوشت و بخت و اقبال مدیر مدرسه ام بزور بابامو راضی کرد که من فقط آزمون رو شرکت کنم... و من قبول شدم :))) بدون هیچ کتاب کمک درسی ای.
الانم که اینجام و پشت کنکوری:/
آرزوم اینه که مثل آقای رستگار رحمانی که بعد سربازیش شروع کرد و رتبه یک کنکور شد... خب نه این خیلی دیگه سخته:/ رتبه یک نمیخوام باور کنید! من فقط رتبه خوب میخوام://
>> آره خلاصه... یه روزایی هم آرزوم بود مثل ددپول باشم. :) هیچ نکته مثبت خفنی وجود نداره. کشت و کشتارش رو دوس دارم آخه :/ آدم بدا بودن خببب. مهربون و به فکر بقیه هم ک بود. مثلا آخرش رفت هیتلرو تو بخش نوزادان بیمارستان کشت... کاری ندارم که خب اگه هیتلر نباشه یه نفر دیگ؛ شاید حتی بدتر از اون.
>> یه وقتایی هم یجور دیوانه واری دوست دارم نقش شخصیتای فیلم ترسناک رو داشته باشم و وسط هیجان باشم. (تا حالا شده بگین چی میشد اگه الان فلان اتفاق خوب یا بد میافتاد و بعد در همون ثانیه براتون اتفاق بیافته؟ و شما تا مدتها فکر میکنید کاش چیز بهتری خواسته بودددمممم. امیدوارم اینطوری نشه که این فیلم ترسناکه واقعی شه. در همین حد فانتزی کافیه:/ )
>> و در نهایت! دوس دارم جای این شعر باشم. نه نه! مخاطب یا متکلم نه:/ خود خود شعر. همینقد معروف، همین قدر دوست داشتنی...
امشب در سر شوري دارم
امشب در دل نــوري دارم
...
از شـادي پـر گـيرم کـه رسـم بـه فلک
سرود هستي خوانم در بر حور و ملک
...
در آسمان ها غوغا فکنم
سبو بريزم ساغر شکنم
>> دلم میخواست جای امینم تو آهنگ Im not afraid هم بودم!!!
I’m not afraid to take a stand
من نمی ترسم از اینکه وایسم (شاید منظورش ایستادن، توقف کوتاه، کمک گرفتن یا شکست خوردن باشه!)
Everybody come take my hand
همه بیاین دست های من رو بگیرین
We’ll walk this road together, through the storm
ما این مسیر رو باهم میریم بین این طوفان
Whatever weather, cold or warm
هرجور که بود هوا سرد یا گرم، مهم نیست ما میریم
Just let you know that, you’re not alone
فقط بدون تو تنها نیستی
...
When I say Imma do something I do it, I don’t give a damn What you think, I’m doing this for me, so f*** the world
وقتی که من میگم میخوام چیزیو انجام بدم، انجامش میدم من اهمیت نمیدم شما چی فکر میکنین! این کارو برای خودم میکنم پس گورِ بقیه دنیا... (?سانسورچی صدا سیما)
دلم میخواد همه ی اینا باشم و هیچکدوم :))
با اقتباس از کامنت های عسل خانم و آقای حسین:
اگه خودم باشم ینی کسی که قبلا نمونه اش نبوده، یه آدم نو و خاص میشم!! یه برند شخصی. که بعد بقیه میخوان جای من باشن...
پی نوشت :)
پاندای کنگ فوکار!!!
افسانه ها میگن کسی که این تومار رو بخونه، گردش زمین به دور خودش رو حس میکنه. حتی صدای بال زدن پروانه ها رو هم میشنوه. قدرتی پیدا میکنه که هیچکس نتونه شکستش بده...
پاندای کنگ فوکار تومار رو باز کرد و !!!
بنگ...
خودشو دید :)))