دنیای عجیب من
دنیای عجیب من
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

روایتی از دویدن در پی نان های گریزان

چندسال پیش که در پی پیدا کردن یه شغل دوم برای افزایش درامدم بودم دل و به دریا زدم و کلی کارای مختلف انجام دادم .


اولین کاری که مثل همه به ذهنم رسید مسافر کشی بود . عصر پس از برگشتن از سر کار مستقیم میرفتم سراغ مسافرکشی و تا ساعت 11 اینکارو ادامه میدادم . یه مدتی که مشغول اینکار شدم کم کم متوجه شدم که هر چی درمیارم صرف بنزین و هزینه های جانبی ماشین میشه ! روغنی که قبلا سالی 2 3 بار عوض میکردم زمان مسافرکشی هر 45 روز یبار باید عوضش میکردم ! این به کنار سروکله زدن با ادمای مختلف ، با عقاید مختلف ، مجبور بودن به شنیدن صحبت مسافر و ... و ... همه و همه باعث شد که بعد 3 ماه قید این کار رو بزنم ! واقعا اینجور کارا ادمای خیلی حمی میخواد به کار من نمیاد !

بعد یه مدت یه کار نیمه وقت به عنوان پیک موتوری یه رستوران پیدا کردم ! کار خوبی بود ولی اما از این سفارش دهنده ی بی فکر ، هر روز باید کلی منتظر میشدم تا هزینه ها پرداخت بشه ، گاهی مسیرها اینقدر گرون بود که هزینه ی بنزین اون روز از کل درامد یک هفتم بیشتر میشد ! خلاصه که اینکارم به کارم نیومد و با همون فرمون از اون رستوران هم خارج شدم .

حقیقتا فکر دیگه ای به ذهنم نمیریسد و خیلی گیج و سردرگم بودم ، هزینه های زندگی روز بروز در حال بالا رفتن بود و من با اینکه مجرد بودم ولی کم کم شونه هام زیر این هزینه هثای هنگفت تاب و توانش رو از دس می داد. تو اینستا یه تبلیغی دیدم از دستگاه جوجه کشی ، اول فکر کردم تفریحیه و اینجور چیزا رفتم توش چند تا کامنت طنز بخونم و بخندم ! ولی گویا جدی بود ! تخم مرغ میزاشتن تو دستگاه و جوجه میشد ! شرایط غریبی بود نازنین !

قیمتش مناسب بود و یه دو دو تا چهارتا کردم و یه مدل خریدم

تا زمانی که دستگاه به دستم برسه بیشتر در این مورد تحقیق کردم و متوجه شدم که دستگاهی که گرفتم دستگاه جوجه کشی خانگی هست و این مرغایی که ما میخوریم از دستگاه های بزرگ صنعتی بیرون میان . خلاصه یه مدت کلا افتادم تو اینکار ! از دیوار شماره ی تخم فروشارو پیدا میکردم و بااهشون تماس میگرفتم و چند مورد هم از نزدیک رفتم شرایط رو دیدم ، بعد 1 هفته دستگاه بدستم رسید و با روشن کردن دستگاه به امید روشن شدن امید تو جیبم ! شروع به کار کردم !

اولین بار خیلی با احتیاط کار رو شروع کردم و میخواستم که خود رو سریع به یه متخصص تبدیل کنم

در قسمت بعدی از جوجه کشی اولم میگم و از دردسرای جوجه ها ، مامان بابا همسایه روبرو ، همسایه پایین و در کل همه !!!

ادامه در قسمت بعد ... بزودی ...

جوجهشغل دوم
زندگی به طعم خوشبختی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید