از بخت یاری ماست شاید که آنچه میخواهیم یا بدست نمیآید، یا از دست میگریزد.
مرگ قو
کاش چون قوی سپیدِ زِ مرگ خودآگاه در دل آبی دریای بیکران بودم.
آن هنگام که مرگ خود را سخت نزدیک میدیدم، در صامتترین جای دریا آرام میگرفتم، آنگاه زیباترین سمفونی خویش را آواز میکردم و زان پس خاموش میشدم. سر بر بالین خویش نهاده و آرام و سبکبال وداع میگفتم این زندگانی را...
مطلبی دیگر از این نویسنده
دارالمجانین
مطلبی دیگر در همین موضوع
دموكراسی؟! شوخی میکنید!
بر اساس علایق شما
من حریصم،عزیزم...