مرگ قو


کاش چون قوی سپیدِ زِ مرگ خودآگاه در دل آبی دریای بی‌کران بودم.

آن هنگام که مرگ خود را سخت نزدیک می‌دیدم، در صامت‌ترین جای دریا آرام می‌گرفتم، آنگاه زیباترین سمفونی خویش را آواز میکردم و زان پس خاموش می‌شدم. سر بر بالین خویش نهاده و آرام و سبکبال وداع می‌گفتم این زندگانی را...