ویرگول
ورودثبت نام
Gamerabolfazl
Gamerabolfazl
Gamerabolfazl
Gamerabolfazl
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

ابوالفضل قارداش

دو ستاره در شبِ دوران، دو یار
ابوالفضل دهقانی و محرمی پر افتخار

با برف آشنا گشتیم در آن روزگار
با فوتبال شدیم یاری، صمیمی و نثار

در برفِ سپید آشنا شد دلم
در میدانِ عشق، یارِ کاملم

هر دو به لطف خدا یار شدیم
در راه حقیقت، وفادار شدیم

ابوالفضل تو ، ابوالفضل من
دو روحیم باهم در یک بدن

دل شبیه، زبان شبیه، نگاه یکی
فکر شبیه، جان شبیه و راه یکی

هر دو شبیه، هم‌دل و هم‌نفسیم
در شادی و غم، همیشه یک‌جاست یک کسیم

جانی ز ایمان، دلی همچو آیینه
رفیقی که باشد همیشه به سینه

در دین و نماز، هم‌قدم، هم‌نواییم
در جاده‌ی عشق، همدل و هم‌صداییم

زمین سبزِ فوتبال، میدانِ دلاوران
دو هماهنگ چو موج، در نبردی فراگران

چو رعدی که در آسمان می‌دود
چو برقی که در چشمِ طوفان رود

به هر ضربه‌ی پا، فریادی ز جان
دل به میدان سپردیم، به عزم و نشان

دل در تمنای مشهد و کربلا
شوق زیارت، شده روحِ ما

مشهد و کربلا در دل آرزوی ماست
عشق و ایمان، پیوند جان‌های ماست

هم‌قدم، هم‌دل، به امیدِ سفر
به مشهد، به کربلا، به نورِ قمر

محرمی و دهقانی، دو نام آشنا
همچون دو آیینه، بی‌غبار و بی‌ریا

نه فقط نام ما در کتابی نوشته
بلکه بر قلبِ ما عشق، جاوید گشته

در مدرسه هم دو چراغِ هدایت
در صحنه‌ی علم، دو روحِ صداقت

تو آیینه‌ای از صفای نجیب
که باطن زِ نور است، و ظاهر زِ طیب

برادری چو زنجیرِ فولاد سخت
دل به دل بسته‌ایم، تا ابد، خوش‌بخت

دو برادر که مهر است بینِ دل‌شان
خدا روشنی داده بر ساحل‌شان

برادری یعنی همدلِ روزگار
دو ابوالفضل، دو نامِ افتخار

داداشیادگار
۰
۰
Gamerabolfazl
Gamerabolfazl
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید