مدتی هست که خبرهایی در خصوص بازسازی بازی رزیدنت اویل ۴ به گوش میخوره – که خب بعد از اقدامات جدید کپکام، چندان هم عجیب به نظر نمیرسه. اما همین خبرها باعث شد که دوباره به این شاهکار تاریخ دنیای گیمینگ فکر کنم و از خودم بپرسم: « واقعا چرا Resident Evil 4 بهترین بازی تاریخه؟».
البته میدونم که اون بیرون خیلیها منتظرن تا با این نظریه مخالفت کنن و دفاعیۀ خودشون رو همراه با فهرست پیشنهادی برای من ضمیمه کنن؛ اما بذارید از همین اول کار بگم که این مقاله قراره در مدح این عنوان باشه و اگه جزو Hater ها هستید، خوندن ادامه مطلب بهتون توصیه نمیشه.
کارگردان بازی استاد «شینجی میکامی» باشه و اون بازی خوب از آب در نیاد؟ محاله. راستش مثل این میمونه که شما طرفدار سینما باشید و بخواید راجع به «آلفرد هیچکاک» نظر بدید. درسته که خیلی از ماها – مثلا خودِ من – ارتباط خاصی با فیلمهای هیچکاک برقرار نمیکنیم، اما هیچوقت نمیتونیم بگیم که آثار این کارگردان بیارزش بودن.
میکامی دقیقا چنین نقشی رو در دنیای بازیهای رایانهای داره. حتی اگه از RE4 خوشتون نیاد، نمیشه منکر نقش مثبت و کلیدی اون در این صنعت بشید. استاد میکامی با رزیدنت اویل کاری کرد که باعث شد ما ژانر وحشت رو به شکل خیلی پر رنگتر و قویتر در بین گیمها ببینیم.
خب حالا از مدح استاد که بگذریم، میرسیم به مبحث دستاوردهای غیر مستقیم RE4. گرچه خود بازی یک موفقیت بزرگ در تاریخ شرکت Capcom به حساب میآید، اما یک بازی بزرگ دیگه هم هست که وجودش رو مدیونه رزیدنت اویل چهاره. کدوم بازی؟ Devil May Cry.
در ابتدا قرار بود که کاراکتر اصلی «دویل می کرای» با همون قدرتهای خارقالعادهاش در RE4 استفاده بشه. در واقع اگه همه چی طبق همون برنامه پیش میرفت، به جای Leon، قرار بود داستان «دانته» رو دنبال کنیم. [تنها وجه اشتراک این دو نفر خوشتیپ بودنشونه]. ولی خدا رو شکر که این اتفاق نیفتاد و تیم سازنده تصمیم گرفت DMC رو تبدیل به یک اثر مستقل بکنه.
درست وقتی که همه از دوربین ثابت (Static) مجموعه رزیدنت اویل خسته شده بودن، میکامی دوربین بالای شانه یا Up-Shoulder رو معرفی کرد. این حرکت، انقلابی رو در شوترهای سوم شخص به وجود آورد و کمپانیهای بیشتری جرات استفاده از این سیستم رو پیدا کردن.
این در حالیه که حتی در دموهای منتشر شده از بازی در سالهای قبل از تولید، دوربین همچنان استاتیک یا ثابت بود و تغییر وضعیتش کاملا نگهانی – و کمی قبل از عرضه بازی – اتفاق افتاد.
اما این تنها نوآوری محصول نبود؛ میکامی و تیماش با استفاده از QTE یا Quick Time Events تونست گیم پلی نسلهای بعد رو هم تغییر بده. یادتونه وسط کات سینهای جذاب رزیدنت اویل چهار یهو مجبور میشدید که یک سری دکمهها رو بزنید تا کشته نشید یا از حملات فرار کنید؟ اونها همون QTE هایی بودن که بعد از این اثر رواج بیشتری پید کردن.
هرچند نمیشه گفت RE4 مخترع این سیستم بود؛ ولی به جرات میشه ادعا کرد که دلیل محبوبیت و پیشرفتاش بود.
یکی از بازیهای مدرنی که از این سیستم به خوبی بهره گرفته و خیلی جذابترش کرده، God of War هست. سازندههای این محصول کاری کردن که مرز بین کات سینها و گیم پلی به حداقل برسه و درگیری گیمر همیشه در سطح بالایی باقی بمونه.
مطمئنم اکثر هوادارهای دو آتیشه با این موضوع آشنا هستن. ولی برای انداختن فک Hater ها باید اشاره کنم که درجه سختی RE4 بر اساس مهارت شما و شرایط کاراکترتون، تغییر میکرد. مثلا اگه مهمات کمی داشتید یا چند بار پشت سر هم در یک مرحله کشته میشدید، درجه سختی به شکل خودکار [و بدون اینکه شما متوجه بشید] کاهش پیدا میکرد یا برعکس، سختتر میشد.
وجود نزدیک به ده نوع مرگ مختلف برای Leon، گنجهای مخفی و رفرنسهای متعدد در این اثر، یکی دیگه از دلایل مهم برای بهترین بودنشه.
اون مرحلهای که با اولین Boss مواجه میشدید رو یادتونه؟ همون جایی که باید یک هیولای غول پیکر رو داخل دریاچه و با کمک یک قایق و چند تا نیزه میکشتید – حتما یادتونه. مثلا تو همون مرحله، اگه قبل از سوار شدن به قایق، چند بار به سمت آب شلیک میکردید، هیولای دریایی ظاهر میشد و یک لقمه چپتون میکرد.
بعضی از رفرنسهای رزیدنت اویل 4:
با اینکه بازی تحت عنوان نسخه ۴ عرضه شد و یک دنباله برای Resident Evil 3 محسوب میشد، ولی داستانی کاملا متفاوت با اون رو پیش گرفته بود. «راکون سیتی» وجود نداشت و همه چیز در یک روستای دور افتاده اتفاق میافتاد. تازه، به جای زامبی، شما باید با مردمی مبارزه میکردید که تسخیر شدند و تا حدودی صاحب قدرت فکر و تصمیمگیری بودند. (حتی حرف هم میزدند).
این شجاعت در ارائه داستانی جدید و موفقیت در بیانش، یکی از زیباییهای این محصوله که حتی تا همین امروز هم مورد تحسین قرار گرفته.
همین داستان خلاقانه که ازش حرف زدیم، روی گیم پلی هم تاثیر گذاشته بود. شما برای نجات اشلی (دختر رئیس جمهور) به اون روستای طلسم شده میرفتید و از یک زمانی به بعد، باید علاوه بر کشتن دشمنان، از او هم مراقبت میکردید و فرمانهای درست براش صادر میکردید.
با اینکه یک منتقد سختگیر هنوز هم میتونست از این اثر ایراد بگیره، ولی یک نکته رو هیچوقت نمیشه منکر شد: همه المانهایی که ما در یک بازی ویدیوئی دنبالش بودیم، در رزیدنت اویل چهار نمود پیدا کرده بود. «داستانی مهیج»، «گیم پلی روان»، «تنوع مراحل»، «همخوانی درجه سختی با بازیکن»، «محتوای جذاب حتی بعد از تموم شدن بازی» و مهمتر از همه، «خلاقیت و نوآوری».
اگه قرار باشه مثالی از یک پروژه موفق بازیسازی بزنیم که تقریبا به همه اهدافاش رسیده و مخاطبهای خودش رو هم راضی نگه داشته، بدون شک باید سراغ همین محصول بریم.
نویسنده این مطلب (طبیعتا همون من) این اثر رو بیشتر از هجده بار تموم کرده و کل نقشه بازی، داستان و دیالوگها رو ازبره. به عنوان همچین شخصی، باید بگم دلیل اصلی برای اینکه بگیم رزیدنت اویل ۴ بهترین بازی تاریخه، چیزی نیست جز طراوتی که گیم پلی داره.
با گذشت بیشتر از ۱۵ سال، حتی اگه همین الان این بازی رو نصب کنید، به هیچ وجه خستهتون نخواهد کرد و حس یک محصول قدیمی رو بهتون نخواهد داد. این نکته رو نمیشه در عناوین زیادی پیدا کرد و اعتبارش رو باید تمام و کمال در اختیار RE4 گذاشت.
حالا امیدوارم ریمیک این اثر خاطرات شیرین ما رو خدشهدار نکنه و خودش به یک محصول لذت بخش دیگه تبدیل بشه. اما تا قبل از ورود این Remake به بازار، شما میتونید Resident Evil 2 رو از سایت گیم رنتر اجاره کنید و ازش لذت ببرید. (فراموش نکنید که شخصیت اصلی این محصول هم Leon دوست داشتنی خودمونه!).