امیرمحمد گمینی
امیرمحمد گمینی
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

سیستم می‌دونه تو چی می‌خوای


در «کوالیتی‌لند» الگوریتم‌های رایانه‌ای تمام فعالیت‌هایت را زیر نظر دارند و بر اساس آنها علائقت را می‌شناسند و دنیایی شخصی‌سازی شده برایت می‌سازند. کالاهای مورد علاقه‌ات بدون اینکه سفارش دهی با پهباد برایت ارسال می‌شود، و اخبار و تبلیغات لازم بر اساس نیاز‌هایت نمایش داده می‌شوند. اگر با پارتنرت به مشکل برخورده و بگومگو کرده باشی، اپِ «کوالیتی‌پارتنر» فوراً خبرت می‌کنند که پارتنرهای دیگر کاملاً مناسب شخصیت و علائق و سطح اجتماعی تو در دسترس هستند و با یک کلیک می‌توانی به آنها مرتبط شوی. حتی زحمتِ به‌هم‌زدن با شریک قبلی را لازم نیست خودت بکشی، کوالیتی‌پارتنر پیام‌های لازم را برای او خواهد فرستاد. می‌توانی بدون عذاب وجدان او را ترک کنی و به سراغ شریک جدید بروی. شعار کوالیتی‌پارتنر چنین است: «عشق قرار نیست درد داشته باشد.»
کوالیتی‌لند رمانی است دربارۀ سرزمینی در آینده که فناوری‌های دیجیتال و شبکه به طور مبالغه‌آمیزی همۀ مشکلات بشر را حل کرده اند. در این سرزمین تمام گوشه‌های تیز و دشواری‌های زندگی رفع شده و شهروندان «آزادانه» و بی‌دغدغه زندگی می‌کنند. در چنین سرزمینی اگر پروفایلت اشتباه باشد در دنیای اشتباهی زندگی خواهی کرد، پروفایلی که خودت به آن دسترسی نداری و الگوریتم‌ها برایت می‌نویسندش. پیتر، اوراقچی ماشین‌ها، شهروندی معمولی با بهرۀ هوشی متوسط، روزی یک ابزار جنسی زنانه صورتی‌رنگ با طرح دلفین دریافت می‌کند به شدت غافل‌گیر می‌شود. او می‌خواهد به «دِشاپ: محبوب‌ترین فروشگاه اینترنتی جهان» بفهماند که این ابزار به دردش نمی‌خورد. ابتدا گمان می‌کند به راحتی می‌تواند آن را پس دهد، فروشگاه هم همین را به او می‌گوید. ولی عملاً آن را پس نمی‌گیرد. چرا؟ چون «الگوریتم‌ها هیچ وقت اشتباه نمی‌کنند». اگر الگوریتم‌های دشاپ چنین تشخیص داده‌اند که پیتر به یک ابزارجنسی زنانۀ صورتی‌رنگ با طرح دلفین نیاز دارد، پس لابد حتما نیاز دارد. پذیرش اشتباه الگوریتم‌ها چیز ساده‌ای نیست. زیرا آنها خدای جدید بشریت هستند و خدای فن‌آوری هیچ گاه اشتباه نمی‌کند.
در همان زمانی که پیتر به دنبال راه حلی است تا کالا را پس دهد، کارزاری انتخاباتی بین دو نامزد ریاست جمهوری در گیر و دار است: جان آواس، یک رُبات عاقل و خوش‌صحبت، در برابر کُنراد آشپز، یک سرمایه‌دار بی‌چاک دهن که بیش از همه شخصیت دونالد ترامپ را به یاد می‌آورد. کنراد هیچ ابایی از آنچه هست ندارد و جملۀ احمقانۀ «من نژادپرست نیستم ولی...» را بارها به کار می‌برد. در حالی که جان آواس منطقی، دقیق، و راستگو است. با این حال کنراد محبوب‌تر است چون مردم از رقیب «برق‌خورِ» پرمدعایش خوششان نمی‌آید.
در میان جریان داستان، قسمت‌هایی به اخبار و تبلیغات تجاری اختصاص داده شده است: مثلاً اخبار جنگ‌هایی که کوالیتی‌لند در سرزمین‌هایی دور با «تروریست‌ها» راه انداخته و آگهی‌های تبلیغاتی بازی‌های رایانه‌ای آنها. این بازی‌ها در دنیای مجازی جریان ندارند، بلکه بازی‌کنان رُبات‌های جنگجوی واقعی را هدایت می‌کنند. بازی‌کن پس از پرداخت حق اشتراک باید رُبات‌ها را به اهداف تعیین‌شده برساند و جنگ واقعی را در مناطق حقیقی پیش ببرد: «بالاخره هر جنگی باید هزینه‌های خود را دربیاورد».
ژانر ادبیات علمی-تخیلیِ آخرالزمانیِ بدبینانه با آثار درخشانی چون دنیای قشنگ نو هاکسلی و 1984 اوروِل به خوبی شناخته شده است. این دو اثر نمایندۀ دو شاخه از این ژانر شده‌‌اند: اولی دربارۀ جوامع لیبرالیستی آینده و دومی دربارۀ جوامع کومونیستی آینده. ری بِرَدبِری نیز در فارنهایت 451 دنیایی را تصویر می‌کند که مشابه 1984 همه چیز تحت کنترل «رفیق کبیر» است. نقش فناوری در هر دو دنیای آخرالزمانی هاکسلی و اورول پررنگ است، اما شاید به نظر برسد ایدئولوژی فقط در شاخۀ دوم، یعنی آخرالزمانی-کومونیستی نقش داشته باشد. اما در واقع آنچه در شاخۀ اول همۀ مناسبات را به دست دارد نیز ایدئولوژی است، منتها ایدئولوژیِ فناوری، یا به تعبیر هایدگر: گِشتل. وقتی گشتل، متافیزیکِ فناوری‌پرستی، مسلط و مستولی شده باشد، همچون همۀ ایدئولوژی‌های فلسفی یا مذهبی می‌تواند قربانیان خود را داشته باشد. گشتل نیز مانند آنها مخفی است. خود را بدیهی جلوه می‌دهد و پشت شعار «فناوری صرفاً وسیله‌ای است برای زندگی بهتر و به‌خودی خود نه خوب است و نه بد» پنهان می‌شود، در حالی که تمام اذهان را تحت اختیار خود می‌گیرد. فناوری ما را از سطح زبر و خشن زندگی دور می‌کند و در نتیجه اجازه زندگی واقعی به ما نمی‌دهد. هر چه بیشتر در فناوری غوطه‌ور می‌شویم بیشتر و بیشتر به آن نیازمند می‌شویم. او همۀ نیازها و احتیاجات ما را فراهم، بیماری‌هایمان را درمان و دعاهایمان را مستجاب می‌کند. و به این شکل به خدای عصر ما تبدیل می‌شود.
رمان کوالیتی‌لند به همین شاخۀ لیبرالیستی از این ژانر تعلق دارد، اما بر خلاف آثار دیگر این ژانر که هولناک و دلهره‌آورند، بدبینی را با چاشنی طنزی قوی و پرمایه همراه می‌کند: دوستان پیتر همه ماشین‌هایی هستند که به خاطر ایرادات فنی خود را برای اوراق‌شدن به کارگاه او معرفی کرده‌اند: یکی‌شان یک وکیل دیجیتال است که نوعی «وجدان» در او به وجود آمده و درنتیجه به درد کار در دادگاه نمی‌خورد، و یکی دیگرشان یک پهباد است که دچار ترس از ارتفاع شده. در مدارسِ کوالیتی‌لند درس تاریخ بی‌فایده تشخیص داده شده و حذف شده است، در عوض درس «آینده» به دانش‌آموزان آموخته می‌شود. ادبیات معمولاً به صورت شخصی‌سازی شده در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد، یعنی نرم‌افزارهای نویسنده بر اساس شخصیت، انتظارات و علائق مخاطب، داستان را بازنویسی می‌کنند.
نویسندۀ کوالیتی‌لند مارک اووه‌کلینگ اهل آلمان است. او در یک مصاحبه خود را چنین معرفی کرده: «من کتاب‌های ضدسرمایه‌داری می‌نویسم که خوب می‌فروشند.» اووه‌کلینگ پیش از این، سه‌گانۀ کانگورو را منتشر کرده و در ادبیات نوی آلمان توجه‌ها را به خود جلب کرده است. مترجم فارسی ابراهیم تقوی فارغ‌التحصیل زبان و ادبیات آلمانی است، در آلمان انتشاراتی ثبت کرده و بدون دغدغۀ ممیزی دست به انتشار این کتاب زده است. نسخۀ دیجیتال کتاب را در اپ‌استور و گوگل‌پلی برای خرید عرضه کرده، ولی خوانندۀ ساکن ایران اگر دسترسی به خرید بین‌المللی نداشته باشد، می‌تواند تمام کتاب را با صدا و اجرای هنرمندانۀ مترجم از طریق پادکست بیبلیوکست، در هر کدام از اپ‌های پادگیر با کیفیت مناسب به طور رایگان بشنود. مترجم حتی پانویس‌ها را به صورت شش قسمت جداگانه در پادکست آورده و دغدغه‌ها و ملاحظات خود را در ترجمۀ اصطلاحات و عبارات آلمانی توضیح داده است.
















انتشار کتاببازی‌های رایانه‌ایدنیای مجازیدونالد ترامپزندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید