بیش تر از هر بازی دیگه ای ، بازی Red Dead 2 در کاراکتر هایی که داره توصیف میشه. از قهرمانان اصلی بازی که از اول تا آخر بازی باهامون هستند گرفته ، تا شخصیت های کوچک تر این بازی ، ما رو به دنیای وسترن خودشون میکشونن. و داستان مهم تر اینه که برای بودن هر کاراکتر در این بازی یک دلیل وجود داره و هر کسی رول خاصی رو بازی میکنه و هدفی رو دنبال میکنه.
ما در این مقاله لیست ۵ کاراکتری که به نظرمون در بازی Red Dead 2 بهترین هستند رو آماده کردیم. دلایل انتخاب این ۵ شخصیت عمق نقش و تاثیری که در بازی دارن هستش.
همراه گیمینو باشید:
در بازی ، جان مارستون یک شخصیت توخالیه. درسته که اون بچه و زن داره اما کاملا بی هدفه و اصلا مشخص نیست که در زندگی دنبال چیه و چی میخواد. در اول ، آرتور از اون متنفره و چیزی که درباره ی جان دوست نداره اینه که زندگی بزرگتری رو پیش پای اون میبینه اما اون کاملا بی هدف میگرده. آرتور در این برهه ی زندگیش ، در گروه واندر لیند حضور داره و نمیتونه که اونا رو ترک کنه ، اما جان این توانایی رو داره.
چیزی که تو بخش دوم داستان جان پدیدار میشه ، بیدار شدن یه مرد با اخلاقیات بزرگه. او متوجه میشه که هلندی ها از ریل خارج شدن و گروه راه خودش رو گم کرده. بعد از این آرتور خوبی رو در شخصیت جان میبینه و از اینکه به خاطر پتانسیل او برای یک زندگی بهتر ، احساس خشم کنه ، به اون احترام میزاره. به رستگاری رسوندن جان ، ابیگل و جک هدف اصلی آرتور میشه و در خلاصه ، جان مارستون و کسی که میتونه بهش تبدیل بشه ، تبدیل به رستگاری آرتور میشه.
اون یک عوضی بی چون و چرا و یا حتی بشتر هست. سدی تلالو نابود شدن دنیای یه فرد تو ذهن خودشه. اون میتونه نشون بده که نابودی دنیای یه آدم چجوریه. وقتی که Colm Driscoll و گروهش همسر سدی رو کشتند ، اون به هیچ چیز جز انتقام فکر نمیکرد. اون هیچ تمایلی برای ساخت یه زندگی نو نداره بلکه میخواد زندگی هرکسی که به اون آسیب زده رو از بین ببره.
سدی شخصیت دوس داشتنی ایه و یه هم پیمان قوی برای هم برای آرتور و هم برای جان اما در ادامه ی داستان مشخص میشه که دیوونگی سدی ضرر بیشتری به آن دو میرسونه.
یه ضرب المثل قدیمی هست که میگه “یه دوست خوب شما رو از زندان میاره بیرون ؛ اما بهترین دوستتون تو سلول کنارتون نشسته”. خب چارلز اسمیت یه جورایی هر دوی ایناست. اون یک برادر واقعی و یک دوست بزرگ برای جان و آرتوره. بارها در طول داستان اون به کمک آن ها میاد و اون ها رو از مخمصه نجات میده.
چارلز یه جورایی بهترین آدم در بازی Red Dead 2 هستش. اون تو گروه هلندی هاست اما نه به خاطر پول ، بلکه چون دیگه جایی برای رفتن نداره. سبک زندگیش غیر قانونیه اما چیزایی که برای دنیا میخواد خواسته های مفید و خوبی هستند. دنیای Red Dead بسیار دلگیر و پر از آدم های بد ذات هستش. این خیلی مهمه که یکی نقش شوالیه ی سفید رو بازی کنه. خب ، چارلز اسمیت در خدمتتونه!
همه میدونیم که هممون از میکا متنفریم. همه ازش بدمون میاد اما اون به همین دلیل اینجاست. میزان تنفر ما از این شخصیت کاملا به قدرت کاراکترش نسبت داره. میکا از هسته پوسیده است. هیچ چیز خوبی در اون وجود نداره و این کاملا در بازی واضح هستش. یه کاراکتر منفی رو با حرص ، خودخواهی ، بی پروایی و بی ادبی نام ببرید. میکا همه ی این صفات رو داره.
همینطور که داستان جلو میره و مشخص میشه که میکا با Pinkertons کار میکنه ، تنفر نسبت بهش بیشترم میشه. Pinkertons در تلاشه که دنیای واندرلید رو نابود کنه. و تا جایی میخواد پیش بره که همه ی محدودیت ها برای مردم برداشته بشه. با کمک به اونها ، میکا در تلاش برای از بردن گروه است. او خائن به نوع خودش و یک جنایتکار بسیار موثره.
قطعا هیچ کس دیگه ای نمی تونست نفر اول باشه. آرتور مورگان یکی از بهترین شخصیت های نوشته شده ی تاریخ بازی های رایانه ایه. اون مردیه که مخالف تغییر در آمریکاست اما مهم تر اینه که اون حتی مخالف خودشه. همان طور که آرتور در یک نقطه از بازی بیان می کند، وفاداری نام زندگی اوست. شیوه ی زندگی هلندی او به ما نشون میده که اون فردی خدمت گذار و سربازی وظیفه شناسه و بعیده که برای انجام فرمانی سوال بپرسه.
تا اینکه اون می بینه که گروهش تغییر کرده. و همین باعث میشه تا آرتور به تدریج ایمان خودش و به هلندی ها از دست بده و لایه های جدیدی از زندگیش رو نشون بده که تا قبل از اون وجود نداشتن و این کاملا مسیر زندگی آرتور رو در زندگی عوض می کنه.
آرتور مورگان یه شخصیت مثبت نیست ؛ اما اون شخصیت منفی هم نیست. در مقابل هیولایی مانند میکا بل ، ما یک فرد جنایتکار و قاتل رو میبینم که همچنین یک پشتیبان هستش. آرتور هر کاری برای افرادی که دوست داره انجام میده و همونطور که در انتهای قصه میبینیم ، اون با تمام قدرتش برای کمک به جان و فرار خانوادش تلاش می کنه.
در نهایت، آرتور به سادگی انسانی است که به زیبایی کشیده شده است. او نقاط ضعفی داره اما نقاط قوتی هم درونش هست. در آخر اما آرتور ، خودش رو به دست نیمه ی بهترش در طبیعت می سپاره و رستگاری خودش رو می سازه.
