ویرگول
ورودثبت نام
گندم
گندم
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

اتاق شگفتی ها

سلام سلام :)

چند وقت پیش که رفته بودم کتابفروشی بین اون همه کتاب با جلد های قهوه ای و آبی و سبز یه کتاب توجه مو به خودش جلب کرد

یه جلد رنگین کمونی خیلی زیبا داشت ، با یه اسم زیبا تر و از دور داشت دلبرانه چشمک میزد

من معمولا آدمی نیستم که از روی جلد یا اسم ،کتاب بخرم ولی چه کنیم که این دفه دل همچون اسبی سرکش عنان از کف داد :)

اینم کتاب نام برده،خدایی شما بودید با این همه وجنات و زیبایی عنان از کف نمیدادید؟ *_*
اینم کتاب نام برده،خدایی شما بودید با این همه وجنات و زیبایی عنان از کف نمیدادید؟ *_*

خب مثل اینکه این بار الهه شانس یونان باستان (اصلا همچین چیزی داریم؟) در آسمان ها بهم لبخند زد و شانس باهام یار بود و موضوع کتاب رو هم مثل جلدش بسی بسیار پسندیدم D:

موضوعش درباره یه پسر 13 ساله به اسم لوییه که تصادف میکنه و میره توی کما

و مادر پسر هم که اسمش تلما ست در باتلاق اندوه و ناامیدی فرو میره تا اینکه یه روز که مشغول مرتب کردن اتاق پسرش بوده یه دفترچه با اسم اتاق شگفتی ها پیدا میکنه که یه لیست از کارهاییه که پسرش دوست داشته قبل از مرگ انجام بده

تلما هم تصمیم میگیره اون کارا رو انجام بده و از همه لحظاتش برای لویی فیلم بگیره


مزه این کتاب برای من دقیقا مثل فالوده شیرازیی بود که چند سال پیش در کنار آرامگاه جناب حافظ خوردم

شیرین و خنک و حال خوب کن :)



ساکورای انیمه i want to eat your pancreas هم وقتی درباره بیماریش میفهمه یه لیست از کارهایی که میخواد قبل از مرگش انجام بده مینویسه و هاروکی رو مجبور میکنه که باهم چندتاشون رو انجام بدن

هاروکی و ساکورا :)
هاروکی و ساکورا :)


و همچنین استلای دوست داشتنی فیلم five feet apart هم یه لیست این شکلی داشت

استلا :)
استلا :)



خب منم تصمیم گرفتم که لیست کارهایی که قبل از مرگم میخوام انجام بدم رو بنویسم که محقق کردن بعضیاشون فقط در دو صورت ممکنه یکی اینکه بچه یه مولتی میلیاردر باشم و اون یکی اینکه دلار بشه دو هزارتومن

که باید عرض کنم شتر در خواب بیند پنبه دانه و این داستانا.....

ولی خب نوشتنشون که ضرر نداره ؟:)


لیست من :

  • دیدن شفق قطبی



  • داشتن یه عطر فروشی روبه روی برج ایفل و لبخند زدن به عشاق فرانسویی که همدیگه رو بغل کردن



  • درست کردن فرشته برفی روی زمین های پر از برف مسکو



  • برعکس بالا رفتن از پله برقی


  • چای خوردن با هاروکی موراکامی
نویسنده محبوب اینجانب :)
نویسنده محبوب اینجانب :)



  • با همچین ماشینی تنهایی بزنم به دل جاده و بدون مقصد فقط برم و برم


  • شنا کردن با دلفین ها


  • تماشاکردن آسمون پرستاره کویر


  • رفتن به کنسرت الک بنجامین


  • قدم زدن زیر درختای شکوفه های گیلاس توکیو


  • رفتن به قبرستون توی هوای تاریک
فک کنم همون موقع از ترس سکته کنم و نتونم بقیه کارا رو انجام بدم :)
فک کنم همون موقع از ترس سکته کنم و نتونم بقیه کارا رو انجام بدم :)


  • خوردن نودل توی یکی از رستوران های سئول


  • بغل کردن امیلیا کلارک

شما آخه ببینید خنده هاشو :)


  • چتر بازی
 اینجوری رو ابرا پرواز کنی :)
اینجوری رو ابرا پرواز کنی :)


  • پیانو زدن توی خانه اپرای سیدنی
البته بعد از اینکه پیانو زدن یاد گرفتم :/
البته بعد از اینکه پیانو زدن یاد گرفتم :/


  • حرف زدن با جاستین رویلند از نزدیک

فقط میخوام بفهمم این همه خلاقیت و دیوونه بازی برای ساختن ریک و مورتی رو از کجا آورده لعنتی؟ :)




خب اگه بخوام ادامه بدم خودش به تنهایی میتونه یه شاهنامه بشه *_*

پس همین جا تمومش میکنم دیگه :)


حال دلتون کهکشانی باشه :)


https://www.aparat.com/v/2yLz9








تا اطلاع ثانوی راپانزلی زندانی شده در قلعه جادوگری به نام کنکور :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید