گندم
گندم
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

شاید بی عنوانی برای تو


آرام نوک انگشتم را روی رگ های برجسته دستش کشیدم و زیر لب گفتم:به جای خون در رگ هایت نور جریان دارد.....



کک مک هایش ....
کک مک هایش ....


_هی کسی تا حالا بهت گفته که صورتت شبیه یه کهکشون پر از ستاره است؟

+ .........



و چاوشی که آرام در گوشم زمزمه می کند:

دلت تهرون

چشات شیراز

لبت ساوه

هوات بندر

https://music-fa.com/download-song/28161/




از دور که نگاهش می کرد او را یاد شازده کوچولو می انداخت

با آن موهای حلقه حلقه طلایی ای که روی پیشانی اش ریخته بود

آن شالگردن قرمز و نارنجی

آن کتانی های زردش

و آه او بیشتر از همه عاشق آن ها بود

آن کتانی های زرد......




+تو به تناسخ اعتقاد داری؟
_فکر میکنم آره
+به نظرت توی زندگی بعدی قراره به چی تبدیل بشی؟
_امممم.... شاید یه نامه که روی برگه کاهی نوشته شده،یه روباه یا یه ستاره تازه متولد شده توی یه کهکشان خیلی خیلی دور

+شایدم یه عروس دریایی توی آبی ترین اقیانوس دنیا






بعضی وقت ها که دلت میگیره و همینجوری یه هویی دوست داری به اینجا سر بزنی :)







تا اطلاع ثانوی راپانزلی زندانی شده در قلعه جادوگری به نام کنکور :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید