
🔶 برای درک درستِ آنچه در کشورهای حاشیه خلیج فارس میگذرد، باید میان دو مفهوم تفاوت گذاشت: «رشد اقتصادی» و «توسعهی پایدار و درونزا».
🔸رشد اقتصادی معمولاً با شاخصهایی مانند تولید ناخالص داخلی سنجیده میشود و تنها نشاندهندهی افزایش کمّیِ ثروت است. کشورهای حاشیه خلیج فارس، بهویژه قطر، با اتکا به درآمدهای عظیم نفت و گاز، در ظاهر رشد چشمگیری را تجربه کردهاند. این ثروت به آنها امکان داده تا زیرساختهای مدرن و باشکوهی بسازند — از آسمانخراشها و فرودگاهها گرفته تا مراکز خرید عظیم و شبکههای حملونقل پیشرفته.
اما این رشد، بیش از آنکه نشانهی توسعه باشد، بازتابی از مصرفِ ثروت است، نه تولید آن.
🔸توسعه اما مفهومی عمیقتر است. توسعه زمانی معنا پیدا میکند که یک ملت بتواند بدون تکیه بر منابع طبیعی و حمایت بیگانه، مسیر پیشرفت خود را با توان و دانش درونی ادامه دهد. در کشورهای خلیجی، دولتها بیشتر از فروش منابع طبیعی درآمد دارند تا از مالیات بر تولید و نوآوری. این ساختار رانتی، دولتها را از نیاز به مردم و تولید ملی بینیاز میکند و بهجای پرورش ظرفیتهای بومی، آنان را به واردات توسعه عادت میدهد.
🔸مهندسان خارجی برجها را میسازند، پزشکان و مدیران از خارج میآیند و فناوری از بیرون خریداری میشود. نتیجه، توسعهای مونتاژی است؛ در ظاهر مدرن، اما در باطن تهی از ریشه.
چنین پیشرفتی، بیشتر شبیه تقلید از تمدن است تا خلق آن. ساختمانها و شهرها مدرناند، اما ذهن و ساختار اجتماعی هنوز وابسته و مصرفگراست.
🔻این وابستگی، هنگامی خطرناکتر میشود که پای امنیت ملی در میان باشد. کشورهایی مانند قطر، برای حفظ امنیت خود، میلیاردها دلار صرف خرید تسلیحات از آمریکا میکنند، اما این تجهیزات بدون ارادهی سیاسی و پشتیبانی فروشنده، بیاثرند.
رخدادهایی مانند بمباران دوحه و واکنش سرد آمریکا نشان دادند که ثروت مالی و برجهای درخشان، تا زمانی که بر ستونِ امنیت درونزا و استقلال استوار نباشند، با نخستین تکانه های سیاسی فرو میریزند.
در نتیجه، آنچه در ظاهر بهعنوان توسعه در این کشورها دیده میشود، بیش از آنکه واقعیتی پایدار باشد، نمایشی درخشان و ناپایدار است — پوستهای براق بر سطحی بیعمق.
و ادامه دارد...
ـ ـ ـ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ
#بمباران_دوحه
#نمایشگاه_توسعه
#گشتاور