ویرگول
ورودثبت نام
گوزن شمالی
گوزن شمالی
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

درباره رفیق و همراه

گلی سفید همچون رفیق
گلی سفید همچون رفیق


می خواهم نوشتن را با متنی شروع کنم که آیدا بیات امروز در صفحه اش منتشر کرده. در مطالب قبلی او را معرفی کردم، از قلمش و توانایی اش گفتم، حال که او را می شناسید می روم سراغ اصل ماجرا. "زندگی همین مسیر صافی نیست که روی یه خط جلو بری، زندگی یه مسیر پرفراز و نشیبه که سنگ هم زیاد داره، جاده خاکیه، به همراه های واقعی نیاز داری! پس فکر نکن امروز اگر ارزش آدم های زندگیت رو نفهمیدی و توجهشون رو برای همیشه از دست دادی برنده ای.نه جونم.مسیر رو که جلوتر بری میفهمی چقدر باختی./#آیدا_بیات/"
  • وقتی این متن را خواندم یاد رفیق خود افتادم، کسی که شاید روی کاغذ مدت زیادی نیست که وارد زندگی من شده اما مثل این است که از هزاران سال پیش مرا می شناخته و تمام من را می داند. یاد او افتادم و رفیق راه و همراه بودنش. آیدا راست می گوید که زندگی مسیر صاف الان تو نیست، بالا و پایین دارد، سنگ دارد و گاهی اصلا صاف نیست و در آن مسیر حتما باید کسی باشد که همراهی ات کند. کسی که تو را همراهی خواهد کرد، تو را با تمام مشکلات و سختی ها و ناخوشنودی هایت. باور کنید تحمل ناخشنودی دیگری در این دوران سخت شده، انتظاری از کسی نیست ولی می دانید دیگر تنها رفتن و تنها نرفتن اندازه ی زمین تا آسمان متفاوت است.
  • شب گذشته روح افسرده، ترسیده و مچاله شده ی خود را نزد رفیق ترینم بردم. از رویاهای آشفته ای که می دیدم به او گفتم. منتظر بودم رویاهایم را برایم تعبیر کند و از دل آشفتگی های آن خواب ها برایم آرامش به ارمغان آورد. آری دلم میخواست روح پر اضطراب و نگرانم را در میان دستان پرمهر او رها کنم و تکیه زنم بر شانه استوار همچون کوهش. این اولین بار نبود که خود را کنار او می یافتم، راستش را بخواهید هرگاه فشار به آستانه تحملم می رسد خود را در روح او حل می کنم. در کنار او نگرانی و اضطراب رنگ می بازد و آشفتگی هایم بر طرف می شود.
  • راستش را بخواهید من خیلی خودخواه هستم. در برابر رفیقم خودخواهم. از انرژی روح او سرمست می شوم و دچار اعتیاد مخدر مسکنش. او رفیق ترین است و هربار مهربانانه تمام روح و توانش را در اختیار من قرار می دهد. می دانم او بیشتر از من تحت فشارهای مختلف است ولی دریچه های مهر و لطفش را نمی بندد. کنار او حس می کنم به سرچشمه حقیقت یعنی خدا نزدیک ترم. این جادوی اوست که روح مرا از مشت محکم آشفتگی پس می گیرد و سر جای خودش می گذارد.
  • اهمیت همراه واقعی اینجاست! آیدا نوشت به همراه واقعی نیاز داری چون در سخت ترین لحظات فقط کسانی در کنارت خواهند بود که واقعی هستند. مگر می شود واقعی نبود و در مواجهه با روحی مچاله، خشمگین و نگران، مهربانانه ایستاد و بزرگوارانه عصاره وجودی خود را در اختیارش گذاشت؟ فشارهای مختلفی که شرایط کلی زندگی به هر انسانی وارد می کنند، می توانند همان ناهمواری های مسیر باشند. آنجا یکی را میخواهی که تورا در آغوش گیرد و بار روحی تورا بر دوش کشد. آنجا حضورش را می خواهی تا زیر آوارهای سنگین له و خرد نشوی.
  • شب گذشته که چیزی جز آشفتگی نداشتم برایم با احساس خالی شدن به صبح رسید. گریه کردم نه از غم، نه از شادی، گریستم چون به قدری از روح رفیقم سرشار شدم که جایی برای اضطراب و خشم باقی نماند، آب شد و از چشمانم به بیرون ریخت. اشک ریختم برای انسانیت انسانی که می دانستم خود به توان و انرژی نیاز دارد ولی همان را و حتی بیشتر از چیزی که داشت را در اختیار من قرار داد و در نهایت گفت؛ تو خوب و آروم باش برای من کافیه. شکرگزاری نتوان کرد به حد نعمت حضور او اما شکرگزارم که خدا او را در مسیر زندگی ام قرار داد، او را رفیق ترینم قرار داد.
  • کلام آخر این که: همراه واقعی می تواند هرکسی باشد، مادر،پدر خواهر یا برادر،رفیق، رفیق. هرکسی که در زندگی تان ارزشمند است. کسی که در کنار او خود واقعی ات هستی. آن فرد یا افراد همراه یا همراهان واقعی تو هستند. می خواهم به تو مستقیم بگویم؛ رفیق ترینم، واقعی ترینم به قدر تمام کرم های عالم از تو ممنونم و به اندازه تمام عشق های عالم، به اندازه وسعت کوه شانه هایت، عمق اقیانوس قلبت و نوری که تویی و از تو منعکس می شود دوستت دارم. سرت سلامت، غمت کم و چشم بد دور باد ازتو.


رفیقمسیر زندگی
من اینجا هستم تا شما را همراه خود به دل قصه ها و روایت ها ببرم. به دنیای علم، ادبیات، هنر، جغرافیا و تاریخ خواهیم رفت.من گوزن شمالی هستم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید