ویرگول
ورودثبت نام
gelare
gelare
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

برای 3 شهریور

شهریور ماه بود. هوا خنک و پر از عطر خاک و درختان باران‌خورده. در دل کوه و جنگل، زیر شاخه‌های خمیده‌ی درخت سیب، من و تو در میان قطره‌های باران و زیر آسمان پرستاره به یکدیگر پیوستیم.

صدای نفس‌هایمان در میان سکوت شب طنین انداخت و اولین بار، عشق جسم‌های ما را به یک کالبد روح پیوند زد. آن لحظه، وقتی دستانت را در تاریکی یافتم و در آغوش تو فرو رفتم، تمام جهان به یک‌باره خاموش شد. تنها ما بودیم و آن ستارگان، که شاهد لحظه‌ای بودند که عشق را برای همیشه در دل خاطراتمان ثبت کرد.

خاطرات زحل و دماوند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید